رضای خدا و اولیای الهی

ویژگی سیره توحیدی در آن است که همه ی شئون موحد جلوه گاه اسمای حسنای خدای واحد است، مثلا رضا و سخط موحدان مجلای مهر و قهر خداست، چنانکه از اهل بیت عصمت و طهارت و از سالار شهیدان حسین بن علی (ع) رسیده است که: «رضی الله رضانا أهل البیت؛ رضای ما همان رضای خداست.» مرحله متوسط این کمال آن است که انسان سالک مهر و قهر داشته باشد لیکن مطابق رضا و سخط خداوند. مرحله عالی این کمال آن نیست که هر چه خدا بپسندد او هم بپسندد تا رضاها و سخط ها مطابق یکدیگر باشد، بلکه در مرحله عالی فقط یک رضا است که وصف بالذات خدا و وصف بالعرض سالک است، زیرا در این حال، سالک به مقام فنا رسیده و در این مقام هیچ وصفی برای فانی جدای از وصف باقی نخواهد بود تا مطابق آن باشد.
بنابراین، معنای کلام مزبور این نیست که: «پسندم آنچه را جانان پسندد» زیرا این مقام رضا، رضای مصطلح است که بعضی از شاگردان اهل بیت (ع) هم به این مقام رسیده اند، بلکه به این معناست که رضای ما فانی در رضای حق است، نه در مقابل حق که بگوییم هر چه را که او قبول دارد ما هم قبول داریم و خواسته ی خود را مطابق خواسته خدا بدانیم، بلکه می گوییم بیش از یک رضا در بین نیست و آن رضای خداست، آن ذوات مقدس چون خود را نمی بینند، می گویند «رضا الله رضانا» و اگر در بیانات سیدالشهدا (ع) آمده است که فرمود: «وأسیر بسیرة جدی وأبی؛ می خواهم به سیره ی پیامبر حرکت کنم»، معلوم می شود یکی از بارزترین سیره های پیامبر (ص) که همان مقام فنا است در جریان کربلا به خوبی ظهور کرده و آن حضرت در تشریح برنامه کربلا فرمود: «می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره پیامبر و امیرالمؤمنین حرکت کنم.» «بلغ ما بلغ» و منظور آن حضرت همه ی مدارج کمال انسانی کربلا بود نه خصوص امر به معروف و نهی از منکر، که یکی از اوصاف مردان الهی است.
پس امر به معروف و نهی از منکر «و لو بلغ ما بلغ»، ادامه سیره پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) است و بهترین نمونه سیره توحیدی پیامبر همان است که در کربلای حسین بن علی (ع) ظهور کرده، تحلیل عمیق عقلی و قلبی رخداد غمبار عاشورا مفسر سیرت و سنت رسول گرامی خواهد بود.
بنابراین، چیزی در قرآن کریم، چه در اعتقاد یا اخلاق یا عمل و یا در مجاری ادراک یا مجاری فعل انسان موحد کامل نیست جز اینکه پیامبر اکرم اسوه و الگوی تام آن بوده است مواردی از معارف که خدا آن را با «قل» شروع می کند، به این معناست که آن معارف در جان حضرت رسول (ص) رسوخ کرده و او این معارف را با قلب تلقی نموده است. و اگر اصل معارف در قلب رسوخ کرد، صفات نفسانی چنین صاحبدلی هم توحیدی خواهد بود چون نشئه صفت بعد از نشئه عقیده و قبل از نشئه عمل است.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 205

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/110322