مشخصات اصلی دین بودایی

دین بودایی با اعتقاد به یک هستی متعال و قابل ستایش شروع نشد. این دین همچنین تبیین فلسفی یک نظام اعتقادی منسجم و منطقی نیست، البته به استثنای اعتقاد به پایانی مسرت بخش در انتهای نگرشی منفی نسبت به جهان. بنابراین، در دین بودایی اجزایی وجود دارند که الزاما همه آنها ارتباطی منطقی و هماهنگ با یکدیگر ندارند.

1. قانون کارما
قدرت متعالی که واقعا در جهان کارساز است عبارت است از «قانون کارما و یا عمل» که اصل اجتناب ناپذیر، سخت و غیر فردی (جهانی) عدالت و مکافات اخلاقی است. کارما در زبان سانسکریت به مفهوم کنش و واکنش است. هر کنشی، واکنشی دارد و هر واکنش خود واکنشی دیگر را بدنبال می آورد. بدین ترتیب هر عمل در ذات خودش عکس العمل است و هر عکس العمل، عمل به حساب می آید. کارما در سه سطح گفتار، پندار، و کردار رخ می دهد. بودا در این باره می گوید: حتی اگر در زیر محکم ترین صخره ها بروید کارما گریبان شما را می گیرد. وی می گوید: «نه در آسمان و نه در دل دریا، و نه حتی اگر در شکاف کوهها پنهان شویم، نقطه ای پیدا نمی شود که انسان بتواند از مکافات عمل خود به آنجا پناه برد». کارما به معنای «تاوان» است. بدین معنا که نتیجه ی اعمال نیک و بد فرد در زندگی کنونی و یا زندگی های بعدی وی تاثیر خواهد گذاشت. کارما از اعتقادات ادیان هندو، بودایی و ادیان آسیای جنوب شرقی است. کارما علت انتقال روح را از کالبدی به کالبد دیگر بیان می کند. بنابر قانون کارما، رفتار و گفتار و کردار هر آدمی نوع حیات بعدی و کالبد آتی او را تعیین می کند. قانون کارما نیز ریشه در اعتقادات اقوام قـبلی آریاییان دارد و اولین نشانه های آن را مـی تـوان در فـلسفه اوپـانـیـشادها دید، آنجا که می گوید: آدمـیانی کـه در زندگانی خود افرادی وارسته با رفتار و گفتار نیک هستند، روح آنها پس ازمرگ، در زهدان پاکیزه زنی از طبقات بالا جای می گیرد و بر عکس، ارواح انسانهای شریر و بدکردار، در رحمهای کـثیف و نا پسند زنانی از طبقه نجس (پاریا) و یا خوک، سگ و گرگ جای گیر می شوند. قانون کارما بسیار هولناک و شدید است، طبق این قانون، حتی گناهان کوچک موجب کیفرهای سخـت و هـراس آور می شود فرد گناهکار در زندگی بعدی تنزل می یابد و رنج و شکـنجه می بیند و دوبـاره در کـالبد پسـت تـری جای می گیرد و این سیر تسلسل تا مرحله تبدیل به جـانوران، حـشرات، کـرمـها و حتـی گیاهان ادامه می یابد و روح آدمی زجر می کشد و لاجرم آن قـدر از تـعـالی دور می شود کـه پـس از زایش و مرگهای بی شمار عاقبت به شقـاوت کـامل تبدیل می شود و در ژرفای دوزخ سرنگون می گردد. بر اساس قانون کارما تقصیر عواقب کارهای بد هر شخص را تنها باید متوجه خود او دانست و نه وضع موروثی طبقاتی و یا اجتماعی فرد، سرنوشت، خدا و یا شیطان. بودا به این نکته بسیار ایمان داشت که اگر می شد به مردم فهماند طبق قانون کارما بخش اعظم مصایب آنها به دست خودشان بر سرشان می آید، در آن صورت اصلاح عجیبی در جامعه به وجود می آمد. «مطمئنا اگر مخلوقات جاندار به چشم خود تمام آثار و تبعات کارهای بد خویش، را می دیدند با ابراز تنفر از آن کارها گرزیان می شدند». صحنه قضاوت نهایی نیز به صورت زیر ترسیم شده است: «نگهبان جهنم افراد بدکار را کشان کشان به پیشگاه پادشاه جهنم، یاما، می آورد. او خطاب به آنان می گوید: آیا شما، وقتی روی زمین بودید، آن پنج پیام آوری را که برای انذار شما فرستاده شده بود ندیدید؟ یک بچه خردسال، یک مرد، یک بیمار، جنایتکاری که از مجازات رنج می کشید و لاشه یک مرده؟ مرد بدکار جواب می دهد: «من آنها را دیدم». آیا تو در درون خود فکر نکردی که من هم در معرض تولد، پیری و مرگ هستم! پس بگذار کار خوب انجام دهم! آدم بدکار جواب می دهد: «خیر آقا، من این کار را نکردم. من از فرط حماقت به این امور نیندیشیدم». سپس پادشاه جهنم یاما سرنوشت او را اعلام می کند: «این کارهای بد تو کارهای مادر، پدر، اقوام، دوستان مشاورین تو نیستند. تو تنهایی همه آنها را انجام داده ای. تو تنهاهم باید حاصل دسترنج خود را درو کنی».

2. فریب نفس
خطر ظریف و اساسی ای که هر آدم عاقلی باید به دست خود ریشه اش را از درون خویش برکند خودخواهی است. بودا می گوید: «ابتدا همه زمینه های «خودپرستی» را دور گردان. فکر کردن درباره «خود» از هرگونه هدف خوب و منیع جلوگیری می کند، حتی مثل خاکستری است که روی آتش را می پوشاند، اما وقتی انسان پا روی آن گذاشت پا را می سوزاند» و «علاقه به خود را با دست خویش از میان بردار، مثل نیلوفر آبی که در فصل پاییز کاملا از بین می رود» آنچه به نام «خود» یا «نفس» خوانده می شود شخصیت حقیقی نیست بلکه مجموعه موقت و بی ارزشی از امیال و تمایلات روانی است، درست مثل لفظ ارابه جنگی که جز یک نامگذاری مناسب، اسم یک تیر، میله یا محور چرخ، چرخ، بدنه ارابه، و علم کتل ارابه چیز دیگری نیست».

3. سه مشخصه وجود در دین بودایی
در دین بودایی چیزی به نام وجود محض مطرح نیست. بنابراین تحلیل بدبینانه بودا از جهان، بودن به معنی محو شدن تدریجی، بدبخت بودن و فقدان شخصیت است. «چه اینکه بگوییم بودا، تنویر یافتگان برخواهند خاست، و یا اینکه بگوییم بوداها هم برنخواهند خاست، این یک حقیقت وجود و قانون ثابت و لازم آن است که همه اجزای آن ناپایدار، دچار بدبختی، و فاقد شخصیت یا خود واقعی هستند».

4. تناسخ
طرز کار خاص قانون کارما بدین صورت است که بنا بر نحوه عمل یک فرد، روح او دوباره در این جهان پر از بدبختی در جسم فرد دیگری حلول می کند و بدین ترتیب حیات جدیدی می یابد. حال این مسئله و یا سوال پیش می آید که اگر واقعا روحی وجود ندارد، پس انتقال روح از یک جسم به جسم دیگر تناسخ به چه معناست؟ لیکن از آنجایی که شخص بودا، به هنگام تنویر، احساس کرد که از واهمه ضرورت تناسخ آزاد گشته است، همین امیدواری در اختیار همه معتقدین به دین بودایی قرار می گیرد. تناسخ به معنی نقل مکان روح از جسم یک مرده به جسمی دیگر و از یک زندگی به زندگی دیگر و تکرار آن است. این عقیده از گذشته بسیار دور تا امروز در تمامی اقوام و ادیان از جمله در مصر باستان، یونان باستان، تمدن های بین النهرین، هند، شرق دور و حتی سرخپوستان و اسکیموها به نوعی وجـود داشته است. لکن تناسخ به معنـای اخص آن با هنـدوان و فلسفه هندوئیسم و شـاخه های آن، ریشــه های عمیق دارد. شبه قاره هند سرزمین بسیار کهنی است که اقوام گوناگونی در آن زندگی می کنند. اقوامی که در جنوب و مرکز شبه قاره زندگی می کنند در واقع بازماندگان دراویدیهای کهن هستند که معمولا مردمی سیه چـرده و دارای موهای مجعد هستند. به نظر می رسد این اقوام از پیش از 4000 سال قبل از میلاد در هند ساکن بوده اند و بازماندگان آنها هم اکنون در جنوب شبه قاره هـند فراوان هستند. به جز قبایلی که در جنگلهای جنوبی و مرکزی هـند به صورت بـدوی زندگی می کرده اند، بـقیه اقوام دراویدی باستان کم و بیش دارای تـمدن و دین بوده اند و بعضی عقاید آنان از جمله ریشه های اولیه تناسخ، به قوم فاتح بعدی (آریاییان هند) منتقل شده که قــبل از مـیلاد از جـبال هـندوکش و داخل هـند سـرازیـر شدند و پس از نبردهـای فـراوان سراسر شمال و بخشی از مرکز هـند را به تـصرف در آورند. ایـن قـوم جوان، شـاد و فعال به تـدریـج تـحت تـاثـیر آب و هــوای گـرم و مـرطـوب و نـیز عـقاید اقـوام بومی هند به مردمانی درونـگرا غلتیدند و از دوره اسـاطیری ودائی و وداهای چهارگانه و فلسفه اوپانیشادها رفته رفته به دامن افکار بدبینانه و نفی و انکار زندگی این جهانی در غلتیدند.

پـایـه اسـاسـی فـلسفـه هندوئیسم
در ایـن استحاله فـکری و مذهبی سیستم کاست (طبقات بسته اجتماعی)، نقش مهمی ایـفا کرد و عـاقبـت دو عقـیده مهم و اساسی در جامعه هند پیدا شد که به تدریج به دو پـایـه اسـاسـی فـلسفـه هندوئیسم تبدیل شد. یکی عقیده به تناسخ یا انتقال ارواح است که هندوان آن را سامسارا می نامند و دومی اصل علت و معلولی تناسخ یا قـانون کـارما است. تناسخ به باور هـندوان چنین است که روح هـر آدمـی به هنگام مـرگ بـه پـیـکر یا جـسم جدیدی انتقال می یابد و دوباره به این جهان باز می گردد تا زندگی دیگری را آغازکند. بنابراین روح آدمـی یک سلسله تولد و تجدید حیات را در قالب ها و جسم های دیگر تجربه می کند و مرتبا از یک جسم به جسم دیگر منتقل می شود و به عبارت ساده تر، هر انسانی که می میرد، روح او پس از ترک جسم،در کالبد نوزادی جای می گیرد و متولد می شود،به این ترتیب هرانسانی، تـنها در قـالب و جـسـم فـعـلی خود زندگی نکرده است، بلکه در دورانهای مختلف زندگیهای متعددی را تـجربه کرده است. به عقـیده هـندوان روح هر انسـانی (به جز ارواح پاک و متعالی که پس از مـرگ یکسـره و مسـتقیم به برهـمـا (خـدای بـزرگ) مـی پـیـونـدنـد و بـه سعادت جاودان می رسند و یا ارواح ناپاک، پست، شریرو شقی که یـکسره به درکـات دوزخ سـرنگـون می شوند)، پس از مرگ در جسم موجود زنده دیگری به این جهان باز می گردد. عقیده تـناسـخ تـنها به انتـقال روح در بین آدمـیان بسنده نمی کند، بـلکه طبق این عقیده روح آدمی بسته به درجه تعـالی و یا پستی نکبت، ممکن است به صورت انسانی خوب ویا شریر و یا در کالبد خوک، گـاو، کـفـتار، سـگ و دیگر جـانـوران حتی حشرات و کرمها و یا گیاهان به دفعات به این جهان بازگردد، تا تعالی پذیرد و به بهشت رود یا تنزل پیدا کند و به دوزخ افکنده شود. در عقیده تناسخ و قانون اعلی آن یعنی کـارما، روز داوری، دعـا، تـوبـه و انـابه، شفاعت، ثـواب و عـقـاب، عـفـو و رحـمت پـروردگار جایی ندارد. ارواح آدمیـان در یک دور تسـلـسل بی پایان از جسمی به جسم دیگر و از زندگی به زندگی دیگر نقل مکان می کنند و در حیاتهای گـوناگون زجـر و شکنجه می بینند، بخش کوچکی از آنها که متعلق به طـبقـات بـالای اجـتماع هستند معمولا در زنـدگیـهای متـعـدد به نـیکی مطلق می رسند و به برهما می پیوندند اما بیشتر ارواح در زیر فـشار فـقر و بدبختی های مـتوالی و پایان ناپـذیـر، در هر دوره زندگـی تـنـزل پیدا می کنند و آن قـدر در راه شقـاوت پـیش مـی رونـد تـا عاقبت به قعر جهنم سرنگون می شوند. این دوره تسلسل خشن که امید رستگاری در آن اندک است، رفته رفته چنان روح بدبینی و یاسدر هندوان ایجاد کرد که عاقبت به انکار دنیا و لزوم ترک لذات و نـعمت های آن انجامید و حـتـی دو شاخه سر بر کشیده از هندوئیسم یعنی جینیزیسم و بودائیسم کـه در راه کاستن از هراس آدمیان از عاقبت هولناک تـناسخ و کـارما گامهایی برداشتند، نتوانستند این دو عقیده جزمی و بی رحمـانه را تلطیف کنند و آنان را به صورتی انسانی تر و مشفقانه تر تغییر دهند.

5. نیروانا
واژه تکنیکی خاص دین بودایی که در انگلیسی از همه بیشتر رایج شده احتمالا واژه «نیروانا» است. این واژه به معنای رسیدن به «بالاترین شادمانی ها» آورده شده است. اما صاحبنظران در این مورد که آیا نیروانا فنای کامل فرد را شامل می شود یا نه اختلاف نظر دارند. به نظر می رسد که فنا و یا خاموشی کامل شخصیت و خودآگاهی فرد به طور تلویحی در اصول اساسی دین بودایی و نیز به صراحت در بیانات خود بودا، نظیر عبارات زیر عنوان شده باشد: «آنهایی که ذهنشان از وجود در آینده بیزار شده است، افراد خردمندی که تخم وجود را نابود ساخته اند و بر تمایلات آنها هرگز اضافه نمی شود، مثل این چراغ خاموش می شوند». به هر حال، نیروانا همچنین به معنی بالاترین آزادی قابل تصور از همه اضطرابات است، که به طور عمده یک حالت منفی آرامش بدون هیجان است.

6. اجتماع دین بودایی
به نظر می رسد که در دین بودایی، حداقل از لحاظ نظری، با نظریات بارز فردگرایانه و ضد جمع گرایانه اش جایی برای جامعه وجود نداشته باشد. با این حال، بودا این مقدار عملی فکر می کرد که معتقدین به دین خود را در یک نظام روحانی چدید سازماندهی کند. مهمترین بیان دین بودایی در این زمینه عبارت «سه پناهگاه و یا تعویذ» ای است که جمع بندی مناسبی از تفکر بودایی بوده و در مراسم پذیرش داوطلبان جدید به کار می رود. «من به بودا، قانون، و نظم پناه می آورم». افرادی که برای ورود به این دین داوطلب شده اند برای پذیرفته شدن باید سوالات زیر را پاسخ دهند:«آیا تو به بیماریهای زیر مبتلا هستی جذام، دمل، برص خشک، سل و غش؟ آیا یک مرد هستی؟ آیا از جنس مذکری؟ آیا فردی آزاد هستی؟ هیچ قرضی نداری؟ آیا در خدمت سلطنت نیستی؟ آیا پدر و مادرت به این کار رضا داده اند؟ آیا به سن 20 سال کامل رسیده ای؟ آیا کاسه تو برای جمع آوری صدقات و ردای رهبانی تو در وضع مناسبی هستند؟با وجود اینکه بعدها زنها هم به نظام رهبانیت بودایی پذیرفته شدند، موقعیت آنها آشکارا پایینتر از مرد بود. «کلیسا»ی بودایی، اگر بتوان بدون دغدغه چنین اصطلاحی را به کاربرد، محلی برای تمهید مقدمات به منظور خواند کلمات بودا و نی اعتراف به گناهان است.
«بر همه واجب است که هر پانزده روز یک بار دور هم جمع شده و به تعلیم خود بپردازند تا بدین وسیله به توافق، خوش مشربی و ترک منازعه دست یابند». دویست و بیست و هفت قاعده ای که باید هر دو هفته یک بار در اجتماع بوداییان تکرار شود اولین بخش از «سه سبد» دانش بودایی را تشکیل می دهد. نظام رهبانیت بودایی از هر کشور به کشور دیگر فرق می کند. به عنوان مثال در هر دو کشور برمه و تایلند از جنبه نظری بر هر پسر جوان واجب است که حداقل شش ماه به نظام رهبانیت بودایی وارد شود، که البته شگفت انگیز است که درصد بسیار بالایی از مردم هم این کار را می کنند. به همین دلیل هم هست که در آن دو کشور تعداد زیادی راهب در خیابان به چشم می خورند. همچنین در برمه این شیوه ای رایج است که افراد معمولی، هر چند وقت یک بار، مجددا مدت کوتاهی به نظام رهبانی برگردند. اما علاوه بر نظام رهبانی تعداد زیادی معابد، یا استوپاها، داگوباها یا پاگوداها (چون این نام در جاهای مختلف فرق می کند)، وجود دارند که در این اماکن افراد عادی به نیایش می پردازند. درست مانند دین جاینی، این عبادت برای افراد تعلیم یافته صرفا یک امر ذهنی است، زیرا بودا نمی تواند به هیچ کس کمک کند. اما برای کسی که نیایش یک بودایی یا اخلاص در مقابل مجسمه بودا را به تماشا ایستاده است، هیچ فرق آشکاری بین درخواست صادقانه یکنفر بودایی از بودا برای طلب کمک و رستگاری و درخواست پرستندگان دین هندویی و یا سایر ادیان عالم به چشم نمی خورد. اینها همه به یک اندازه به کمک خدا مورد پرستش خویش امیدوارند.


منابع :

  1. مایکل نیوتن- مقدمه علی پازوکی بر کتاب سفر ارواح- ترجمه مهین قهرمان

  2. رابرت هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه عبدالرحیم گواهی- دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ یازدهم 1382- صفحه 130-125

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/113796