کردار انسان از دیدگاه خداوند

خدای سبحان درباره اعمال انسان گاهی می فرماید: «و هو معکم أین ما کنتم؛ در هر جا و هر شرایطی باشید خدا با شماست» (حدید/ 4)، پس از همه کردار و رفتار بشر آگاه است. بخش های دیگری از آیات قرآن همین اصل را به صورت روشن تر تبیین می کند:

بخش یکم: آیاتی از قبیل «و الله بما تعملون خبیر؛ و خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است» (بقره/ 234 و آل عمران/ 180)؛ پروردگار از نظر احاطه اى که بر نیات و افکار مردم دارد اعمالشان را مى سنجد و بر چگونگى انفاق توانگران آگاه است و در تشخیص آنها هرگز اشتباه نخواهد فرمود. «و الله بما تعملون علیم؛ و خداوند به آنچه انجام میدهید داناست» (بقره/ 283 و نور/ 28)؛ منشأها و چگونگى تأثر و آثار و اندیشه اعمال را همان خدا میداند و بس، التزام باداء وظائف فردى و اجتماعى بهترین ذخیره براى سعادت در نشئات دیگر میباشد؛ «إن الله بما تعملون بصیر؛ همانا خداوند به آنچه میکنید بیناست» (بقره/ 233 و 237)؛ «بصیر» صفت مشبهه از صفات کامله و به تناسب احاطه شهودى پروردگار بر سرائر افعال اختیاریه بشر و بر مبادى نفسانیه آنها بصیر تعبیر میشود زیرا افعال صالحه اهل ایمان گرچه بصورت یکسان و مانند یکدیگر است ولى در سیرت به لحاظ مبادى نفسانیه آنها داراى درجات بیشمار و حقائق متباینه اى است و احاطه بر آنها از شئون قیومیت پروردگار میباشد. چیزى از اعمال شما بر او پوشیده نیست و در آتیه پاداش نیکیها و کیفر زشتکاریهاى شما را خواهد داد پس هنگام ارتکاب اعمال خویشتن را نسبت بجزا و پاداش و کیفر متیقن به بینید و بدانید کسى متصدى این کار خواهد شد که هیچ عملى از دیده بصیرت او پوشیده نیست. «و ما الله بغافل عما تعملون؛ خداوند به کردار شما آگاه است و از آن غافل نیست» (بقره/ 85 و 149 و آل عمران/ 99). مفاد این جمله تنزیه ساحت پروردگار است از غفلت و نقص امکانى که لازم آن اثبات احاطه قیومیه بهمه موجودات امکانى میباشد و بلحاظ اینکه افعال اختیاریه صالحه و یا رذیله از اراده و مبادى نفسانیه صادر میشود، از سنخ موجودات عالم طبع میباشد و قوام آنها به تبدل است ولى بحقیقت در نظام امکانى ثابت و هرگز زوال پذیر نبوده و نیز پروردگار از اجراء کیفر بر آنها هرگز غفلت نخواهد ورزید.

دوم: آیاتی که بیشتر از خبیر، بصیر و علیم را می فهماند؛ مانند: «و الله بما یعملون محیط؛ و خداوند به آنچه میکنید احاطه دارد» (انفال/ 47)، خداوند به کردار ایشان احاطه و سلطنت دارد، مالک کارهاى ایشان است، و معلوم است که لازمه این معنا این است که اعمال ایشان داخل در قضاى خدا و جارى به اذن و مشیت او باشد، و با این حال این فعالیت ها خدا را عاجز و ناتوان نمى کند.

سوم: آیاتی که خرد و کلان کارهای انسان را خاطرنشان می سازد؛ یعنی از هنگام ورود بشر به عمل، تا پایان کار، گواهی و شهادت خدا و نظارت او، نیرو و توان بخشی او و سرانجام، ضابطه و قانونی کلی را بیان می کند؛ مانند: «و ما تکون فی شأن و ما تتلوا منه من قران و لاتعملون من عمل إلا کنا علیکم شهودا إذ تفیضون فیه و ما یعزب عن ربک من مثقال ذرة فی الأرض و لا فی السماء و لا أصغر من ذلک و لا أکبر إلا فی کتاب مبین؛ ای پیامبر (ص) تو در هیچ حالی نباشی و هیچ آیه ای از قرآن تلاوت نکنی و به هیچ عملی با امتت وارد نشوی جز آن که ما همان لحظه شما را مشاهده می کنیم و هیچ ذره ای در همه ی زمین و آسمان از خدای تو پنهان نیست و خردتر از ذره و بزرگتر از آن هرچه هست همه در کتاب مبین حق تعالی و در لوح علم الهی ثبت و موجود است» (یونس/ 61).

احاطه ی تام الهی بر اعمال بشر
سلطنت و احاطه تام الهى بر اعمال بشر، شهادت و علمى است کامل و فراگیرنده همه اعمال از همه خلائق حتى پیامبر خدا (ص)؛ و به هر حال، تحول مذکور در خطاب آیه براى این است که اشاره کند به اینکه سلطنت و احاطه تام الهى که بر اعمال واقع مى شود، شهادت و علمى است به کامل ترین وجهش، و شهادت و علمى است بر کل اعمال و بر همه جهات اعمال، و احدى از خلائق از آن مستثناء نیست، نه هیچ پیامبرى، نه هیچ مؤمنى و نه هیچ مشرکى، شهادت و علمى است که هیچ عملى از اعمال نیز از آن مستثناء نیست، پس مبادا کسى توهم کند که از اعمال رسول خدا (ص) چیزى بر خداى تعالى پوشیده مى ماند و در روز قیامت به حساب اعمال آن جناب رسیدگى نمى شود، نه، شخص رسول خدا (ص) هم باید همین اعتقاد را در باره پروردگارش داشته و مراقب اعمال خود باشد. در آیه مورد بحث با اینکه جمله ی "و ما تکون فی شأن" تمامى اعمال رسول خدا (ص) را شامل بود، مع ذلک تنها بر یکى از اعمال آن جناب انگشت گذاشته شده و آن مساله" تلاوت قرآن" است، و این به منظور اشاره به اهمیت این عمل و عنایت بیشتر به آن است. در این آیه دو نکته به چشم مى خورد، اول اینکه در موعظه به رسول خدا (ص) و به امتش تشدید شده، و دوم اینکه آنچه از قرآن که رسول خدا (ص) براى مردم مى خوانده به وحى الهى بوده و کلام خداى تعالى نه دستخوش تغییر مى شود و نه باطل در آن راه مى یابد، نه رسول خدا (ص) در گرفتن آن وحى دچار اشتباه مى شود و نه در تلاوت آن براى مردم، و بنا بر این مضمون آیه شریفه نزدیک به مضمون آیه زیر است که مى فرماید:" عالم الغیب فلا یظهر على غیبه أحدا إلا من ارتضى من رسول فإنه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا لیعلم أن قد أبلغوا رسالات ربهم؛ خدا عالم به غیب است، و احدى از خلائق را مسلط و محیط بر غیب خود نمى کند مگر رسولى که خودش بپسندد (تازه) در مورد آن رسول رقیبانى در کمین مى گمارد تا معلوم کند این رسولان رسالت پروردگارشان را ابلاغ کرده اند." سوره جن، آیات 26- 28.

کلمه ی "عزوب" که فعل مضارع" یعزب" در جمله ی "و ما یعزب عن ربک من مثقال ذرة ..."، از آن گرفته شده به معناى غیبت و دورى و خفاء است، و این تعبیر اشاره دارد به اینکه همه اشیاء عالم نزد خداى تعالى حاضرند، و هیچ چیز از ساحت مقدس او غایب نیست، و او هر چیزى را در کتابى حفظ و ضبط کرده و از آن کتاب چیزى زایل نمى شود. مفاد این آیه به عنوان قاعده ای کلی بیانگر همه مراتب افعال قلبی و قالبی انسان است. خدا همه ی اعمال آدمی را حفظ می کند؛ زیرا او "علی کل شیء حفیظ" سوره ی هود، آیه ی 57، است. رسولان او نیز همه را می نگارند: "إن رسلنا یکتبون ما تمکرون" سوره ی یونس، آیه ی 21، "وإن علیکم لحافظین *کراما کاتبین" سوره ی انفطار، آیات 10 ـ 11؛ و قطعا بر شما نگهبانانی گماشته شده اند. [فرشتگان] بزرگواری که نویسندگان اعمال شما هستند، "ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید"؛ آدمی هیچ سخنی را به لفظ درنمی آورد مگر این که مراقبی آماده نزد او آن را ضبط می کند. بنابراین، هیچ عقیده، اخلاق و عملی نیست جز این که برای ثبت آن مأمور یا مأمورانی وجود دارد که مراقب آنند؛ یعنی رقبه و گردن می کشند تا خوب آن را ببینند و ثبت کنند. این نیروهای الهی از هر طرف انسان را احاطه کرده و شؤون علمی و عملی او را زیر نظر دارند: "إذ یتلقی المتلقیان عن الیمین و عن الشمال قعید" سوره ی ق، آیه ی 17؛ آنگاه که دو فرشته دریافت کننده از راست و از چپ مراقب نشسته اند.

خداى سبحان آنچه را به نفس خطور کند مى داند و از هر چیز نزدیک به انسان نزدیکتر است آن گاه که دو ملک ضبط کننده گفته هاى او را ضبط مى کنند، و این اعلان بى نیازى خداوند از ضبط دو فرشته است چرا که او از پوشیده ترین امور آگاه است و گماشتن دو فرشته بر انسان براى ضبط گفتار نشان لطف الهى است که آنها را از کارهاى زشت باز دارد و به انجام عبادات مایل سازد، و «تلقى تلقن» و «قعید قاعد» است مانند جلیس که «جالس» است معناى آیه این است که فرشتگان دریافت دارنده اعمال در سمت راست و چپ نشسته اند و «قعید» که پس از «عن الیمین» بوده حذف شده چون قعید دوم بر آن دلالت مى کند مانند گفته شاعر:
رمانى بأمر کنت منه و والدى *** بریا و من حول الطوى رمانى
مرا به کارى متهم ساخت که من و پدرم از آن منزه و دور بودیم و از ...
انسان هیچ کلامى را نمى گوید مگر این که ملکى نزد اوست که عمل او را مراقبت مى کند و با او حاضر است. از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت شده است که فرشته نویسنده حسنات در سمت راست انسان و نویسنده گناهان در سمت چپ اوست و فرشته مأمور سمت راست بر فرشته سمت چپ فرمانروایى دارد، بنا بر این هر گاه ثوابى کند فرشته سمت راست ده ثواب مى نویسد و هر گاه انسان گناهى مرتکب شود فرشته سمت راست به فرشته سمت چپ مى گوید هفت ساعت او را مهلت بده شاید تسبیح و استغفار کند.


منابع :

  1. ترجمه جوامع الجامع، ج‏6، ص: 109

  2. تفسیر موضوعی آیة الله جوادی آملی ج5 ص52

  3. ترجمه المیزان، ج‏9، ص: 127، ج‏10، ص: 129

  4. انوار درخشان، ج‏1، ص: 213، ص: 293، ج‏2، ص: 355

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/117366