بررسی دوران امامت امام باقر وامام صادق علیه السلام

امامت

این دوره، شامل زمان امامت دو امام است: امام محمد باقر (میلاد: 57، امامت از 95 تا 114)، و امام جعفر صادق (میلاد: 80 یا 83- امامت از 114 تا 148)
این دوره از تاریخ اسلام، دوره ای است که در سطح قدرت غاضب، مسائل بسیاری مطرح است: انقراض امویان، بر سر کار آمدن، عباسیان، پیدا شدن داعیان و سردارانی چون ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی، تاسیس شعبه ای دیگر از حکومت اموی در اسپانیا و ... در سطح اجتماعی و مردم نیز، مسائل بسیاری مطرح است که هر کدام می تواند به گونه ای در تحریف و تغییر مفاهیم اصیل اسلام مؤثر باشد، مانند شیوع ترجمه فلسفه، گسترش مجادلات کلامی، سربرآوردن مشایخ صوفی، پیدا شدن زهاد و قلندران پیوسته به دستگاه خلافت یا جز آنان و ... پیدا شدن و مورد تایید قرار گفتن برخی از فقهای هم مذهب با مقامات رسمی، پیدا شدن قضات و متکلمانی از این دست، که این گروهها به خوبی می توانستند فقه قضا و عقاید و کلام و اخلاق سیاست را بر طبق مصالح منابع قدرت شرح و تفسیر کنند و شکل دهند.
در چنین بحبوحه ای و گرداب متلاطمی چه باید کرد، و چگونه باید حق را پاس داشت، تا هم در سطح مسائل نظری و هم در سطح درگیریهای عملی، حق ناشناخته نماند، و اینهمه جریانهای گوناگون شعاع زنده تعالیم قرآن و حماسه عاشورا را تیره نسازد؟ حدود 50 سال از تاریخ امت، در این گیر و دار عظیم سپری گشته است. آیا می توان تصور کرد که دو امام بزرگوار، وارثان تعلیمات رسالت و حافظان نوامیس عدالت، در برابر اینهمه مسئله، موضعی جدی و راستین نداشته باشند؟ نه، نه؛ چنین تصور می کنیم و نه واقع تاریخ چنین بوده است، بلکه سراسر این 50 سال نیز همه اش جهاد است و حماسه و شور است و شعور این دوره 53 ساله صرف نگهبانی چهار موضع عظیم و بنیادی شده است.

موضع اول (آموزش فرهنگ قرآنی و پرورش مرام شناسان)

نشر مبانی و مسائل اعتقادی (ایدلوژیکی) و استدلال و روشنگری در این زمینه، و تربیت ایدئولوگها و مرام شناسانی چون هشام بن حکم، به ویژه گسترش دادن بحث بر سر مسئله رهبری و امامت، تا در میان جریانهای گوناگون خلافتهای موجود (عباسیان، بغداد و امویان اندلس و داعیه داران دیگر) نظام حق شناخته گردد، و تا فرزندان تازه پا به اجتماع نهاده امت، رهبران حکومت عدل را بشناسند، و تا بدانند که مسئله آن رهبران، مسئله خود اینان است و بدانند که این تعلیم که پیشوایان شیعه همواه بر سر آن تأکیده کرده اند، یعنی پیروی از پیشوای معصوم، بزرگترین نمودار احترام گزاری است به عظمت انسان.

موضع دوم (آموزش فقه صحیح مردمی)

نشر فقه صحیح اسلام، در برابر جریانهای فقهی موجود و می دانیم که فقه صحیح و ناصحیح تا چه اندازه می تواند در سرنوشت اجتماع مؤثر باشد. این است که در تعلیمات ائمه، عالم و فقیه متوجه به دنیا و قدرت مردود شناخته شده است.

موضع سوم (آموزش اخلاق و تربیت روحی)

نشر علم اخلاق و تربیت باطنی، تا اگر کسانی خواستند از این طریق در امت انحرافی و انشعابی پدید آورند حتی الامکان توفیق نیابند و تا در میان پیروان حق کسانی باشند مجهز به معارف باطنی، برای تداوم داشتن سلاله انسان والا، و برای حفظ کیان تشیع و موجودیت امت. در غیر اینصورت راهزنانی به نام پیر و قطب و مرشد، راه امت را خواهند زد.

موضع چهارم (تایید قیامها و اقدمها)

نشر غیر مستقیم فلسفه تحرک، از طریق تربیت و تایید سادات عالم و عامل بزرگی که در عین اعتراف و ایمان به حق، رهبریهای این رده ها را به عهده می گرفته اند، وخواب را بر خلافتهای غرق در بی خبری و تعدی و اسراف، حرام می کرده اند، با توجه به اینکه نوع آنچه از ائمه طاهرین، بر خلاف آنان گفته شده است، برای کور کردن ذهن مأموران دستگاه خلافت بوده است.

موضع پنجم (احیای منابع الهام عاشورایی)

یکی دیگر از موضهای سازنده و حرکت آفرین، که در این دوره نیز پاسداری شده است، احیای عاشورا و ارزشهای جاودان عاشورایی، در «تقویم معنوی» تاریخ تشیع است. عاشورا نباید مغفول متروک باشد، چنانکه نباید فقط مراسم سوگواری باشد، بلکه همواره باید پیام «عاشورا» که مبارزه با ستم و تبعیض و محرومیت سلطه جویی و تکاثر طلبی و تمتع خواهی از بهره های دیگران است، هیچگاه فراموش نگردد. این خون مقدس، که در راه، خدا، برای نجات خلق خدا، بر زمین ریخته است، هیچ لحظه از جوش نباید بیفتد، و هیچ لحظه پیام آن نیز نباید فراموش شود. همه امامان به احیای عاشورا در دوره های زندگانی خویش توجه کرده اند، و این نقطه انفجار را زنده نگاه داشته اند.

موضع ششم (وارد سازی شعر پیام گستر در فرهنگ تربیتی نسلها)

شعر متعهد پیام گستر؛ همواره، مورد تایید و گرامی داشت امامان بوده است، چنانکه پیامبر اکرم (ص) نیز، در دوران سازندگیهای نخستین اسلامی، جمعی از شاعران (مرد و زن) را در حوزه فعالیتهای گوناگون اسلامی پذیرفته بودند، و آنان را تشویق و تشجیع می کردند. اینها همه به معنای این است که باید ارزشهای واقعی مظاهر هنری: شهر، نویسندگی، نقاشی، و ... را شناخت و آنها را ارج نهاد، و از آنها در راه خیر و فضیلت، و آگاهی و آزادی بهره گرفت.
امام صادق (ع) دستور می دهد تا شیعیان شعر «سفیان عبدی» را به فرزندان خویش بیاموزند، زیرا که او شاعری است معتقد به دین خدا، و راه خدا، و حاکمیت خدا، در این دستور عمیق امام صادق «یا معشر الشیعه! علموا اولاد کم شعرالعبدی فانه علی دین الله» هم ارزش شعر اعتقادی و پیام گستر یادآوری گشته است، و هم اینکه اینگونه شعر را باید به فرزندان آموخت، و آنان را نیز باید به صحنه شناخت مسائل عالی اجتماع، و آگاهیهای اعتقادی جهت بخش وارد کرد.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- امام در عینیت جامعه- صفحه 43- 45 و 48- 49

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/210406