ظلم اقتصادی از دیدگاه اسلام

مشکل بزرگ انسان، در سراسر تاریخ کهن خویش ظلم اقتصادی است نه ظلم سیاسی و اجتماعی، زیرا این دو ظلم نیز، از ظلم اقتصادی پدید می آیند و فراگیر می شوند. اینکه قرآن کریم به مبارزه ای فراگستر و ژرف بر ضد تکاثر (افزونخواهی)، و متکاثران (افزونخواهان)، سرمایه داری و سرمایه داران و اتراف (شاد خواری)، (اشرافیگری و تجمل گرایی) و مترفان (شاد خواران، تنعم پرستان و تجمل گرایان) پرداخته است، برای آن است که مردمان را از این خطر بزرگ آگاه کند، و همگان را به ضرورت نبرد کردن با آن برانگیزد. از اینرو بر علمای اسلام (که خواستار استوار ساختن پایه های دین الاهی، و نجات دادن جوامع بشری، و تکامل بخشیدن به زندگی مسلمانان بر اساس احکام اسلامی هستند) واجب است که پیوسته در جبهه دفاع از محرومان ومستضعفان و حقوق سلب شده، و روزی های دزدیده، و خانه های غصب گشته، و کرامت برباد رفته، وشخصیت فرو کوفتة آنان حضور داشته باشد. علمای اسلام باید در سرکوب کردن قدرتمندان و طاغوتان مالی مانند مبارزه با جباران سیاسی به پیامبران اقتدا کنند. و برای بازگرداندن اموال و حقوق محرومان و بیرون آوردن روزی آنان از حلقوم غاصبان بجنگند وسپس آن همه را به صاحبان اصلی آنها برسانند، تا از این راه توده های وسیع له شده و فراموش گشته بتوانند دین و مناسک آن را بر پای دارند، و به انجام دادن واجبات دینی از نماز و روزه و حج و دیگر احکام به صورتی صحیح  بپردازند، و نسل جوان خود را چنان تربیت کنند که موجب خشنودی خدا و رسول (ص) باشد.
اگر پیامبران از جانب خدای متعال، تنها برای آن مأمور شده بودند که آداب عبادت و مناسک شرعی را به مردمان بیاموزند، هرگز به آن انقلاب ها و جنگ های بزرگ و خونین نمی پرداختند، و قرآن کریم نمی فرمود: «و کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر» (آل عمران/ 146) «چه پیامبرانی فراوان، که خدا گر این بسیار در رکاب آنان جنگیدند». و آن جنگها تنها به نبرد کردن با طاغوتان سیاسی اختصاص نداشت، بلکه برضد طاغوتان مالی (توانگران تکذیب کننده پیامبران به تعبیر کتاب آسمانی) نیز صورت می گرفت که یا همان طاغوتان سیاسی بودند، یا کسانی همدست با آنان، که از مسند فرمانروایی ایشان حمایت می کردند تا بتوانند در سایة آن به تعدیهای خویش و مکیدن خون مردمان ادامه دهند. آری، پیامبر خدا موسی (ع) نیز بر سر دو طاغوت فرستاده شد: یکی سیاسی و دیگری اقتصادی، اولی فرعون و دومی قارون وهمچنین طاغوت فکری و فرهنگی، هامان..).
اسلام به مسائل مالی و تعدیل گردش پول در میان مردم اهمیت می دهد، تا از این راه، اصل قسط و عدل را در اجتماع استقرار بخشد. توجه اکید به مسائل اقتصادی و امور معاشی انسان، بدین صورت جدی که اسلام به آن پرداخته ،یکی از ویژگیهای این دین الاهی است که همعنان با واقعیت و قوانینی طبیعی که خدا اشخاص و اشیا را بر مبنای آنها آفریده است حرکت می کند. انسان، بنابر آفرینش و غریزه های خویش، به اسباب معاش و لوازم مادی زندگی از خوراک و پوشاک و بهداشت و مسکن و نظایر اینها نیازمند است، و بدون آنها نمی تواند در هیچ بخشی از زندگی یک گام بردارد. از اینرو دین آسمانی برای معاش آدمی سخت اهمیت قائل می شود، و برای تأمین نیازمندی های او برنامه ریزی می کند، و مال را مایه «قوام » و تداوم زندگی، و نان را از اسباب برپاداشتن نماز و روزه وحج و دیگر واجبات می داند و می گوید: «لولاالخبز ما صلینا» (حدیث نبوی) «اگر نان نبود ما نمی توانستیم نماز بخوانیم...» و بدینسان نان را ستون نماز می شمارد؛ و نماز ستون دین است، و ستون ستون نیز ستون است. پس دینداری (و عمل به احکام دین) بدون نان (و هزینه زندگی) پایدار نخواهد بود، آری: «کاد الفقر ان یکون کفرا» (حدیث نبوی) «ناداری به آن نزدیک است که به کفر بینجامد».
ظلم اقتصادی از خطرناک ترین انواع ظلم به شمار است، بلکه می توان گفت مصداق کامل ظلم است که دیگر شکل ها و صورت های ظلم را چنانکه اشاره کردیم به دنبال دارد؛ و به همین جهت بزرگترین هدف پیامبران از تبلیغ دین و تربیت مردمان و جسور ساختن توده های محروم، و ایجاد در گیری ها و نبردها، با اغنیا و سرمایه داران، از میان بردن و نابود کردن همین ظلم بوده است.
و بر هر کس که اندکی فهم و هوشیاری داشته باشد، آشکار است که آزادی (محدود نبودن) مالکیت و مصرف، زمینه را برای ظلم اقتصادی هموار می سازد، و راه را برای «تکاثر» و «اتراف» می گشاید، و روحیه طبقه گرایی و انحصار طلبی را شیوع می دهد و هر گونه قسط و عدل اجتماعی را پایمال می کند. با در نظر گرفتن این امور، آیا امکان دارد که دین مبین اسلام در برابر این پدیده نمود ویرانگر، ایستاری (موضعی) قاطع نداشته باشد؟
اسلام به «اقتصاد»، اصالت می دهد این امری است محرز، زیرا که در دین اسلام تعلیمات فراوانی آمده است دربارة قضایای مالی و اقتصادی و تأمین هزینه های زندگی مردم و دفاع از حقوق محرمان، وحتی از میان بردن محرومیت و ناداری از درون جامعه ها و فراهم آوردن سطحی معاشی، نزدیک به یکدیگر، برای عامة مردم. آری، اسلام به تامین معیشت مردم و نان و آب و مسکن ایشان و متعادل کردن رابطه های مالی پرداخته است؛ و وظیفه قاطع حکومت اسلامی و علمای اسلام، نظارت کامل بر این رابطه هاست تا چنان نشود که با دست یافتن طاغوت های اقتصادی به امور مالی و برنامه ریزی های اقتصادی، ظلم در میان مردم رواج یابد.
با دانستن این مطلب، اگر کسی اسلام را بی اعتنایی نسبت به مبارزه با تجاوز اقتصادی و به اهمال در باز پس گرفتن حقوق محرومان و اموال غضب شده مظلومان متهم سازد، سخنی بی جا گفته است، چه اسلام به ایجاد عدالت فرمان می دهد، و به اجرای قسط فرا می خواند، وسرمایه داری و افزونخواهی ( تکاثر) را، و شادخواری و پرمصرفی (اتراف) را طرد می کند، و متعقد است که تنها راه اصلاح جامعة بشری اجرای عدالت وبس.


منابع :

  1. انذار- محمدرضا حکیمی- صفحه 42 -36

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/210780