عاشورا و اسلام ستیزی

مسلمانان در هر دوره و زمانی باید حافظ اسلام باشند و دین خدا را یاری کنند قیام امام حسین (ع) و واقعه عاشورا هم در راستای حفظ اسلام صورت گرفت، امام شهید ما در برابر حکومت زور ایستاد، چرا که در حکومت بنی امیه در آن زمان قصد اصلی سلطنت دمشق، و بیعت گرفتن برای یزید ویران سازی بنیان اسلام و محو قرآن کریم از صفحه روزگار بوده است، تا یادی از «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله» بر جای نماند.
از اینجا معنا و واقعیت سخن بانوی بزرگوار حضرت زینب کبری (ع) به خوبی آشکار می شود که در ضمن سخنان خود در مجلس یزید فرمود: «فوالله لا تمحود ذکرنا و لا تمیت وحینا؛ ای یزید! به خدا سوگند نمی توانی یاد آل محمد را از میان ببری و قرآن را براندازی.» بانوی بزرگوار خود به خوبی در جریان امور بود و از نزدیک اوضاع را می دید از این رو با اطمینان و قاطعیت یزید را در صدد از میان بردن اسلام و قرآن و برگرداندن در مردم به دوران جاهلیت معرفی فرمود آن هم در حضور خود یزید و در مجلس رسمی دربار دمشق با حضور رجال دمشق و دعوت شدگان رسمی و اگر جز این بود و فضای سلطنت اموی شام این امر را تایید نمی کرد و کردار یزید شاهدی بزرگ بر این هدف شوم نبود، یزید می توانست از همین سخن نقطه ضعفی بگیرد و با شدت هرچه بیشتر با این اظهارات مخالفت ورزد و آنها را رد کند و گوینده سخن را محکوم سازد اما سخن یاد شده بیان واقعیتی بود که فضای آن حکومت و کردار بنی امیه آن را مثل روز روشن ساخته بود.
اینگونه بود واقعیت این فرزندان ناپاک جاهلیت که بر اسلام و مسلمین چیرگی یافتند و آنگونه عمل می کردند. نمونه ای دیگر ولید ابن یزید بن عبدالملک مروانی بود همانطور که در کتاب تتمه المنتهی آمده است به هنگام خلافت خود قران کریم را به تیر بست و خطاب به کتاب الهی گفت: هنگامی که نزد خدا رفتی بگو ولید مرا با تیر پاره پاره کرد. این ملحد بی شرم خلیفه بود و این ماهیت بنی امیه و سلطنت بنی امیه بود؛ و این بود رفتارشان با دو یادگار هدایت قرآن و عترت که پیامبر اکرم (ص) در میان امت باقی گذاشته بود و آن همه درباره آن دو رمز هدایت سفارش کرده بود و فرموده بود که دینداری و رستگاری در پیروی از قرآن و عترت است.
آری این اسلام ستیزان حقیقی و جاهلیت دوستان واقعی همواره می کوشیدند تا اسمی از اسلام نباشد و ورقی از قرآن نماند و شاخصی از اهل بیت پیامبر (ص) مورد رجوع کسی قرار نگیرد.
هنگامی که امام سجاد (ع) پس از فاجعه کربلا با خاندان امام حسین (ع) به مدینه بازگشتند و رد آن اندوه بزرگ غرق بودند روزی یکی از بنی امیه (ابراهیم بن طلحه بن عبیدالله) از روی سرزنش به آن حضرت گفت: من الغالب؟ یعنی پدرت رفت به کربلا و جنگ کرد و کشته شد اکنون چه کسی غالب و پیروز گشت؟ (پدر تو و یارانش کشته شدند پس چه نتیجه ای گرفتید؟) امام سجاد (ع) فرمود: اذ دخل وقت الصلاه فاذن و اقم تعرف الغالب؛ هنگامی که وقت نماز رسید اذان و اقامه بگو خواهی فهمید چه کسی غالب و پیروز است.
این پاسخ به فرد سرشناسی از خاندان اموی به خوبی و روشنی می گوید که شما بنی امیه می خواستید اذان نماند نماز نماند و اشهد ان محمدا رسول الله برافتاد؛ و حال دیدید که چنین نشد، و اذان ماند، و نماز ماند، و دین خدا ماند و شما کمترین موفقیتی به دست نیاوردید؛ پس کربلا پیروز است نه دمشق، و حسین (ع) پیروز است نه یزید و اسلام پیروز است نه جاهلیت.
و این بخشی بود از کردار دین ستیزانه اینان در طول تاریخ سیاه هزار ماهه خویش. اکنون به خوبی روشن می شود که عاشورا یعنی چه و امام حسین (ع) یعنی که؟ در حدیث نبوی رسیده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «حسین منی و انا من حسین؛ حسین از من است و من از حسینم.»
معنای جمله نخست روشن است حسین از من است یعنی فرزند من و نواده من است درباره معنای جمله دوم (من از حسینم) گفته اند، یعنی بقای دین من و آیین من به وسیله حسین است؛ و دین اسلام از حسین (ع) قوت می گیرد و با شهادت او از نابودی مصون می گردد و باقی می ماند و از اینجاست که گفته اند: دین اسلام «محمدی الحدوث» و «حسینی البقاء» است که اگر شهادت عاشورا با آن ابعاد ویژه نبود در اثر حکومت کسانی مانند یزید بن معاویه و ولید ابن یزید بن عبدالملک و... به مرور زمان اثری از اسلام و قرآن برجای نمی ماند.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- قیام جاودانه- صفحه 63-67

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/211060