ادله اصلی دین- اعم از آیات، روایات، دلیلهای عقلانی و اجماع- درباره لزوم شناسایی خویشتن، به قدری فراوان است که نیازی به تفصیل ندارد.
در اینجا نمونه ای از آیات قرآن و احادیث و دلیل عقل و اجماع را متذکر می شویم:
نمونه ای از آیات قرآنی برای اثبات لزوم شناسایی خویشتن
«سنریهم آیتنا فی الافاق و فی انفسهم؛ حتمی است که ما آیات خود را در جهان برونی و درونی آنان نشان خواهیم داد.» (فصلت/ 53)
«و فی الارض ایات للموقنین و فی انفسکم افلا تبصرون؛ و در روی زمین آیاتی است برای کسانی که دارای یقین هستند و (آیاتی) در نفوس شما وجود دارد، آیا نمی بینید.» (ذاریات/ 21-20)
«و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم؛ و نباشید از آنان که خدا را فراموش کردند و خداوند آنان را به فراموشی خود گرفتار ساخت.» (حشر/ 19)
«اولا یذکر الانسان انا خلقناه من قبل و لم یک شیئا؛ آیا انسان به یاد نمی آورد که ما او را پیش از این خلق کردیم، در حالی که او چیزی نبود.» (مریم/ 67)
بدیهی است که انسان موقعی می تواند حالت ناچیز پیشین خود را دریابد که به مراتب رشد و کمال رسیده باشد. بنابراین، لازمه فهمیدن گذشته و چگونگی آن، فهمیدن وضع فعلی است.
«بل الانسان عل نفسه بصیره، ولو القی معاذیره؛ آری، انسان به خویشتن بیناست. اگر چه عذرهایی را برای خود بیاورد.» (قیامت/ 14-15) قطعی است که توجه به این خاصیت باعظمت (بینایی به خویشتن) یا به وسیله فطرت و تعقل عام است، یا به وسیله مطالعه و تحقیق عمیق. در هر دو صورت شناخت خویشتن، از عوامل و پدیده های اثبات کننده رشد است.
«لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم؛ قطعا ما انسان را در بهترین نظم وجودی آفریدیم.» (تین/ 4)
«و فی خلقکم و ما یبث من دابة آیات لقوم یوقنون؛ و در آفرینش شما و جاندارانی که منتشر می کند، آیاتی است برای مردمی که دارای یقین هستند.» (جاثیه/ 4)
شماره این گونه آیاتی که نظم عالی ساختمان جسمانی و عظمت روحانی انسان را با آن استعدادهای عالی که در او ایجاد کرده بیان می کند، بسیار فراوان است، و تردیدی در این نیست که تذکر به این نظم عالی تنها برای بیان یک واقعیت نیست، بلکه برای تشویق و تحریک الزامی انسانها برای شناخت خویشتن است. آدمی بدون شناخت خویش نه تنها هیچ تفاوتی با سایر جانداران نخواهند داشت، بلکه در صورت انحراف با جاده حق و حقیقت، وضع او بدتر از جانوران خواهد بود. خداوند تبارک تعالی در این رابطه می فرماید: «اولئک کالانعام بل هم اضل؛ آنان مانند حیواناتند، بلکه گمراه تر می باشند.» (اعراف/ 179)
نمونه ای از منابع حدیثی برای لزوم شناخت خویشتن
«من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ هر کس خود را شناخت، پروردگارش را شناخت.» این حدیث و مضمون آن، فراوان نقل شده است. همه می دانیم که هیچ معرفتی با عظمت تر و ضروریتر از معرفت خداوند نیست. بنابراین، شناخت خویشتن که مقدمه لازم برای به دست آوردن چنین معرفت ضروری و باعظمت است، واجب تر از همه چیز است.
«العارف من عرف قدره؛ عارف حقیقی کسی است که هویت و ارزش خود را بشناسد.»
«و کفی بالمرء جهلا ان لا یعرف قدره؛ برای جهل یک انسان کافی است که هویت و ارزش خود را نشناسد.»
«من جهل قدره عدا طوره؛ کسی که هویت و ارزش خود را نشناسد، از حدود شایسته خود تعدی می کند.»
«من عرف نفسه جل امره؛ هر کس که خود را بشناسد، به رشد و کمال بالایی نایل می گردد.»
و اما نمونه ای از منابع حدیثی برای لزوم خودسازی در قلمرو آن چنان که باید و شاید:
«من ساس نفسه ادرک السیاسه؛ هر کس خود را مدیریت کند معنای مدیریت را فهمیده و آن را اجرا نموده است (خواه درباره خویشتن و خواه درباره دیگر انسانها).» آری، مگر یک انسان با همه استعدادها و ابعادش مساوی همه انسانها نیست.
«فحاسب نفسک لنفس؛ نفس خود را برای تحصیل کمال محاسبه کن»
«ان من احب عبادالله الیه عیدا اعانه الله علی نفسه؛ از محبوبترین بندگان خدا در نزد خدا بنده ای است که خداوند او را در خودسازی یاری فرماید.»
«فمن شغل نفسه بغیرها تحیر فی الظلمات؛ کسی که خویشتن را برای غیر خویشتن مشغول بسازد در تاریکیها متحیر می ماند.»
«و لبئس المتجر ان تری الدنیا لنفسک ثمنا؛ بدترین تجارت است اینکه دنیا را قیمت (معامله با) خویشتن قرار بدهی.» یعنی دنیا را در مقابل از دست دادن خویشتن، به عنوان عوض بگیری.
«فاخذ امرء من نفسه لنفسه؛ (در این زندگانی) هر انسانی باید استعدادهای موجود در خویشتن را برای خودسازی خویش به فعلیت برساند.» معنای کمال دین و کمال فقه در ارتباط انسان با خویشتن این است که اسلام، اصول اعتقادات و احکامی را درباره انسان در ارتباط با خویشتن مطرح نموده است که می تواند پاسخگوی همه نیازهای ثابت و متغیر او باشد.
اعتقادات در قلمرو خودشناسی آن چنان که هست
1- انسان دارای جسم و روح است
2- براساس حکمت و مشیت خداوندی انسان برای هدف با اهمیتی آفریده شده است که باید برای وصول به آن تا آنجا که قدرت دارد تلاش کند.
3- هدف زندگی انسان عبارت است از به ثمر رساندن شخصیت در گذرگاه ابدیت که قرار گرفتن در جاذبه کمال ربوبی است.
4- اساسیترین عوامل گردیدن تکاملی انسان در راه هدف اعلی، احساسات برین، تعقل و وجدان اصیل او (فطرت) است.
5- اگر انسان به وسیله فعالیت عوامل فوق، به رشد روحی خود نایل نشود، زمینه برای قرار گرفتن در مسیر درنده خویی برای او آماده می شود.
6- انسان دارای قوا و استعدادهای مثبت عالی و منفی پستی است که در علوم گوناگون مورد بررسی و تحقیق قرار می گیرند.
7- انسان دارای کرامت و حیثیت ذاتی است که می تواند به وسیله تقوا زمینه ای برای کرامت ارزشی باشد.
8- اساسی ترین استعداد انسان پس از دریافت مبدأ و مقصد اصلی زندگی، استعداد زندگی اجتماعی است.
9- انسان برای زندگی اجتماعی تعهدی می بندد.
10- انسان دارای نیروی تکامل نامحدود در عرصه ماده و در درجات رشد روحی به وسیله تعلیم و تربیت و شهود و اکتشافات و تکاپوی عملی است.
11- از مهمترین استعدادهای سازنده انسان، آزادی مسئولانه است. حدود مسئولیتهای او در فقه و اخلاق بیان می شود. ماخذ این اعتقادات، قرآن، سنت، عقل و اجماع همه عقلا در هر دوره و جامعه ای است که افرادش از فرهنگ پیشرو برخوردار باشند.