شرایط درخواست معجزه از پیامبر

معجزه یک امر محال نیست، محال یعنی چیزهایی که عقلا ناشدنی است، پوچ است. حتی کسی که قدرت لایتناهی هم داشته باشد باز امر محال ایجاد نشدنی است، نه اینکه او نمی تواند، خیر بلکه آن امر وجود پذیر نیست. زیرا آن عین نیستی است، عین پوچی است. چیزی که حقیقتش عین نیستی است دیگر نمی تواند هستی یابد.
پس تقاضای معجزه غیر از تقاضای یک امر محال است زیرا معجزه یک امری بر خلاف ناموس جاری طبیعت است ولی در ذات خود امری است ممکن که فقط نیاز به یک قدرت ماوراء طبیعی دارد.
مطلب دیگر اینکه همه پیامبران باید معجزه داشته باشند فقط به عنوان یک آیه و دلیل برای صحت مدعای خود که او از طرف خداست و همین مقدار کافی است ولی آیا پیغمبران عموما ملزمند که هر چه مردم تقاضا کردند آنها انجام دهند؟ اگر اینطور باشد می شوند مثل مارگیرها و جادوگرها!!
مردم وقتی میلشان به تماشاگری می کشد می آیند و رو به او کرده می گویند آقا! اگر تو پیغمبری پس فلان کار را که ما می گوییم بکن!!! باز دسته دیگری... و همینطور.... اینکه مسخره بازی است.
پیامبر آن مقدار معجزه می آورد که ثابت شود او از طرف خداست و همین که اتمام حجت شد دیگر هزار بار هم مردم تقاضای معجزه بکنند، می گوید اتمام حجت شد. من دیگر ملزم نیستم که معجزه بیاورم.
و به تعبیر دانشمندان پیغمبران ملزم نیستند به اقتراحات (پیشنهادات) مردم عمل کنند. یعنی اینطور نیست که اگر کسی بچه اش در خانه گریه می کرده برای ساکت کردن بچه او را بغل کند و به پیش پیغمبر بیاورد و بگوید ای پیغمبر خدا تو که می توانی معجزه کنی یک خورده معجزه کن این بچه سرش گرم شود!!!
خیر معجزه دلیل است برای اینکه آن آدمی که طالب حقیقت است حقیقت را بفهمد و درک کند که این شخص فرستاده خداست و راستگوست و او موظف به عمل کردن است.
نکته دیگری که اینجا باید گفت این است که پیغمبران معامله گر نیستند، یعنی اینطور نیست که گروهی پیش پیغمبری بیایند و بگویند اگر می خواهی ما به تو ایمان بیاوریم این مقدار پول به ما بده!!
در قرآن آیاتی وجود دارد که نشان می دهد کفار نه از روی حقیقت جویی بلکه به خاطر بهانه جویی و سوداگری درخواست معجزه از پیامبر می کردند و پیامبر هم در برابر چنین درخواسته ایی که نه معقول بود و نه حقیقت جویانه تسلیم نمی شد و متأسفانه عده ای از مستشرقین و به تبع آنها برخی از نویسندگان اسلامی، همین آیات را دلیل بر معجزه نداشتن پیامبر دانسته اند.
برخی از آیات نشان می دهد درخواست کفار برای معجزه برای رسیدن به حقیقت نبوده عبارت است از: «و قالوا لن نؤمن لک حتی تفجر لنا من الارض ینبوعا* اؤ تکون لک جنة من نخیل و عنب، فتفجر الانهار خلالها تفجیرا* او تسقط السماء کما زعمت علینا کسفا او تأتی بالله و الملائکة قبیلا* اؤ یکون لک بیت من زخرف او ترقی فی السماء و لن نؤمن لرقیک حتی تنزل علینا کتابا نقرؤه، قل سبحان ربی هل کنت الا بشرا رسولا؛ و گفتند ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا آن که از زمین برای ما چشمه آبی بیرون آری. یا آنکه تو را باغی از خرما و انگور باشد که در میان آن باغ نهرهای آب جاری گردد. یا آنکه بنا به وعده تو آسمان بر سر ما فرو افتد یا آنکه خدا را با فرشتگانش مقابل ما حاضر آری. یا آنکه دارای خانه ای از طلا باشی یا آنکه بر آسمان بالا روی و باز هم هرگز ایمان به آسمان رفتنت نیاوریم تا آنکه کتابی نازل کنی که آن را قرائت کنیم. بگو خدا منزه است از آنکه من با فرشتگان او را حاضر سازم آیا من فرد بشری بیشترم که از جانب خدا به رسالت آمده ام؟» (اسراء/ 90-93)
 


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 1و2- صفحه 229-230

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/2445