بررسی داستانهای ساختگی درباره قعقاع، صحابی ساختگی، در جنگهای حیره

طبری پس از شرح فتح ابله از قول سیف روایت میکند: هرمز پیش از نبرد ابله از پادشاه ایران کمک خواسته بود. شاه درخواست او را با اعزام سپاهی تحت فرماندهی قارن فرزند قریانس اجابت کرد. چون هرمز کشته شد و سپاهش پراکنده گردید، قارن با سپاه خود در آن هنگام به المذار رسیده بودند. قارن سپاه فراری و پراکنده هرمز را در کنار نهر الثنی جمع آوری کرد و با سپاه اسلام روبرو شد، و بین دو لشکر جنگ آغاز گردید، و دو سپاه با شدت و خشمی هر چه تمامتر در یکدیگر شمشیر نهادند. سرانجام قارن در این نبرد کشته شد و شیرازه لشکرش از هم گسیخت و سپاه ایران با دادن سی هزار کشته بجز آنها که در رودخانه الثنی غرق شدند شکستی فاحش خورد.

نبرد ولجه  

سیف در باره نبرد الولجه چنین میگوید: چون خبر شکست ایرانیان در المذار و الثنی به شرحی که گذشت به پادشاه ایران رسید، اندرزگر را مأموریت داد تا با جمع آوری سپاهی از رزمندگان عرب آن نواحی و کشاورزان ایرانی به نبرد با خالد بن ولید اقدام کند، و بهمن جادویه را نیز کمک وی تعیین کرد. این خبر چون به خالد رسید، خود را با شتاب به ولجه رسانید و با آنها به نبرد پرداخت، نبردی شدیدتر از نبرد الثنی. صفوف سپاهیان پارس درهم شکست و اندرزگر از معرکه بگریخت و در این فرار بر اثر تشنگی از پای درآمد. سیف میگوید: خالد در این نبرد با یکی از رزمندگان پارس که با هزار کس برابری میکرد به نبرد پرداخت و او را کشت! و چون از کشتنش فارغ گشت بر او تکیه زد و در همانجا، میدان نبرد، غذا خواست! این جنگ در صفر سال 12 هجری واقع گردید، و گفته است که ولجه از جانب خشکی به کسکر نزدیک است.

نبرد الیس
و در شرح نبرد الیس چنین آورده است: مسیحیان عرب و رزمندگان دیگر عرب از تعداد کشته هائی که در نبرد ولجه متحمل شده بودند به خشم آمده، مراتب ناراحتی خود را از این شکست به ایرانیان نامه کردند و در نتیجه جابان بمنظور پشتیبانی آنها با سپاهش در الیس به آنها پیوست. جنگی سخت و بیرحمانه در میان دو سپاه بوقوع پیوست، در این میان به امید رسیدن قوای کمکی از طرف ایران مقاومت رزمندگان هر چه بیشتر میشد. خالد به خشم آمد و سوگند خورد که اگر بر آنها دست یابد یک تن از آنها را زنده نگذارد و رود الیس را از خونشان جاری سازد. سرانجام چون خالد بر آنها  پیروز شد، فرمان داد تا همه اسیران را یکجا جمع کنند و هیچ اسیری را نکشند. سپاه خالد برای دستگیری فراریان و جمع آوری اسیران به هر طرف شتافتند. سواران اسیران را گروه گروه به خدمت خالد آوردند. خالد دستور داد تا مردانی معین، گردن اسیران را در رودخانه بزنند تا از خون آنها آن رود بجریان افتد. یک شبانه روز گذشت و فردا و پس فردای آن نیز سپری شد و مرتبا اسیران را از فاصله های بسیار دور الیس میآوردند و گردن میزدند ولی از خون آنها رودی ایجاد نشد. در این موقع بود که قعقاع و پهلوانانی چون او به خالد گفتند: از همان وقت که برای نخستین بار خون فرزند آدم بر زمین ریخته شد با منعقد کردن آن از حرکتش جلوگیری بعمل آمد حالا  اگر تو می خواهی که رودی از خون انسانها براه اندازی و از قید سوگند خود رهایی یابی، باید که بر این خونها آب ببندی تا از لخته شدن آن جلوگیری نماید. پیش از این واقعه مسیر آب را گرفته بودند، پس ناگزیر شدند تا سد را بردارند تا آب بر خون جاری شد و رودی خونین بوجود آمد و بر اثر آن آرد لازم برای بیش از هیجده هزار سپاهی خالد، بوسیله آسیابهائیکه از آن رود خون بگردش درآمدند تهیه گردید، و سه شبانه روز این آسیابها بر اثر این رود خون در چرخش بودند و به این مناسبت آنرا رود خون نامیدند. چنین رود خونی، به برکت خون هفتاد هزار تن انسان که در آن چون گوسپندان قربانی شده اند بوجودآمده است. "تا سوگند قهرمان یک دنده ای چون خالد مضری عملی شود."

جنگ های دیگر در حیره

آنگاه طبری جنگهای بزرگی از خالد را در نواحی مختلف حیره آورده و سخن سیف را چنین پایان میدهد: و سیف نوشته که قعقاع در نبردهای حیره چنین سروده است: «خداوند کشته شدگان ما را که در کنار رود فرات، و همچنین آنانکه در نجف آرمیده و بخواب ابدی فرو رفته اند از رحمت خود سیراب کند.» «ما در سرزمین کاظم هرمزان را پایمال نمودیم، و کنار رود ثنی شاخ قارن را با پاروهای خود شکستیم. آنروز که ما به کنار کاخهای حیره فرود آمدیم بر آنها شکست وارد آمد. در آن روز ما ایشان را از شهرشان بیرون راندیم، و پایه های تختشان از بیم و هراس به لرزه در آمد. تیرهای جانکاه خود را در آنروز بسویشان رها ساختیم و شبانگاه بدان وسیله شربت مرگشان چشانیدیم. در آن روزیکه مدعی بودند ما مردمی هستیم که بر سرزمینهای حاصلخیز عرب تسلط داریم.» هدف سیف از این ابیات اینست که نشان دهد که قعقاع بن عمرو تمیمی است که به دلاوریها و کر و فرهایش به همراهی خالد بن ولید مضری در میدانهای منطقه حیره بخود میبالد، و افتخار میکند که در نبرد کاظمه با هرمز، و در الثنی با قارن، و با نصارای عرب و جنگجویان و نگهبانان کاخهای کسری در حیره به نبرد پرداخته، و دست آنها را از تسلط بر سرزمینهای حاصلخیز عرب کوتاه ساخته است. اینها مطالبی بود که طبری درباره جنگهای خالد بن ولید در منطقه حیره از قول سیف بن عمر روایت کرده، و پس از طبری ابن اثیر و ابن خلدون آن مطالب را از طبری گرفته و در تاریخهای خود ثبت کرده اند و ابن کثیر نیز هم از طبری گرفته و هم مستقیما از سیف بن عمر، و به این موضوع مخصوصا در تاریخ خود تصریح کرده است. حموی نیز اطلاعات خود را درباره الثنی مستقیما از سیف گرفته است آنجا که در شرح بر واژه الثنی مینویسد: نبرد الثنی نبردی مشهور است که بین خالد بن ولید و ایرانیان در نزدیکیهای بصره بوقوع  پیوسته، و در آن نبرد بود که قعقاع بن عمرو چنین سروده است:

سقی الله قتلی بالفرات  مقیمه.... تا                 و بالثنی قرنی قارن بالجوارف

و نیز در شرح الولجه از قول سیف میگوید: ولجه در سرزمین کسکر و کنار صحرا واقع است. خالد بن  ولید سپاه ایران را در آنجا شکست داد. این مطالب در کتاب فتوح و جزء حوادث سال دوازده هجری ثبت شده است و قعقاع بن عمرو در آن نبرد گفته: «ندیدم قومی را با شهادت و دلیرتر از قومیکه در ولجه صحرا دیدم. ندیدم کسی را مانند ایشان که روزگار همه آنان را به زبونی و خواری کشیده و به رو در افکنده و سران و نامداران را به هلاکت رسانیده باشد.» این ها مطالبی بود که حموی در کتاب خود معجم البلدان نوشته، و عبدالمومن در شرح الثنی و الولجه از او گرفته و در کتاب خود مراصد الاصلاع آورده است.

سنجش روایت سیف با روایت دیگران

اما بلاذری درباره المذار مینویسد: مثنی فرزند حارثه در زمان خلافت ابوبکر با مرزبان المذار به نبرد پرداخت و او را شکست داد، و در زمان خلافت عمر، عتبة بن غزوان به مذار حمله برد و مرزبان آنجا که به مقابله او شتافت، بر اثر این نبرد، خدا سپاه مرزبان را درهم شکست و همه در رودخانه غرق شدند و عتبة مرزبان را گردن زد. در مورد ولجه و الثنی (که تلفظ آن به کسر اول و سکون ثانی است) خبر آنها را بجز نزد سیف در هیچ کجای دیگر ندیدم تا آن را با روایت سیف بسنجم. بلاذری درباره  الیس مینویسد: خالد بن ولید سپاه بجانب الیس کشید، و جابان، بزرگ ایرانیان چون از اندیشه خالد آگهی یافت خود بنزد خالد رفت و با او پیمان عدم تعرض بست به این شرط که اهالی الیس خبرگزار مسلمین باشند و راهنما و پشتیبان آنها در جنگ با ایرانیان.

قصه رود خون

اما در مورد داستان رود خون و سوگندی که خالد بن ولید خورده بود. ابن درید در کتاب اشتقاق چنین آورده است: منذر بزرگ در آن روز که افراد قبیله بکر بن وائل را به طرز فجیعی میکشت، و ایشان را بر سر کوهی میبرد و پشت سرهم گردن میزد، سوگند خورده بود که از آنان آنقدر آدم بکشد تا خونشان به دامنه کوه برسد! با وجودیکه تعداد کشته شدگان بسیار بود، با این وجود خون آنها حتی به نیمه راه هم نرسیده بود و این مسأله عصبانیت و خشم منذر را بیش از پیش افزون میساخت. در آخر حارث فرزند مالک به منذر گفت: گزندی بر تو مباد! اگر همه مردم روی زمین را هم بکشی، خونشان هرگز به دامنه کوه نخواهد رسید. دستور بده تا بر روی خون آب بریزند، تا خونابه از بالای کوه به جلگه برسد. راهنمائی حارث موثر افتاد و با رسیدن خونابه به دامنه کوه سوگند منذز عملی گردید و حارث نیز «وصاف» لقب یافت. سیف این داستان زشت و چندش آور دوران جاهلیت را می پسندد، و شایسته میداند تا نظیر چنین داستانی را بعنوان سندی از افتخارات برای قبیله مضر بسازد. پس خالد بن ولید مضری را برای احراز نقش اول آن مناسب می بیند و برمبنای داستان منذر کبیر، و کشتار افراد بیگناه قبیله بکربن وائل، داستان کشتار هفتاد هزار تن اسیر انسانها، و براه انداختن رودی از خون آنها را در الیس میسازد، تا از این لحاظ نیز قبایل مضر و نزار، چیزی از منذر کبیر کم و کسر نداشته باشند.

بررسی سند

سیف، عبدالرحمن بن سیاه، و محمد بن عبدالله، و سهلب را راوی داستان نبرد الیس معرفی میکند که دانستیم این سه نفر جزء راویان مخلوق ذهن خیال پرداز سیف میباشد و وجود خارجی نداشته اند. و نیز زیاد بن سرجس احمری سند روایت او است که سیف از این راوی نیز 53 حدیث در تاریخ طبری روایت نموده که چون نام ابن زیاد را نیز در هیچ کتابی جز روایتهای سیف ندیدیم او را در چون راویانی که تاکنون بدست داده ایم، جزء راویان مخلقوق سیف بحساب آوریم. و نیز اشخاص مجهول الهویه و ناشناس دیگری را بعنوان راوی معرفی میکند و همچنین نامهائی را که بین چند راوی مشترک است بعنوان راوی و سند میآورد که بررسی آنها غیر ممکن است.

نتیجه سنجش و بررسی

سیف بن عمر، تنها کسی است که از نبردهای الثنی، و الولجه سخن میگوید و طبری این مطالب را در مورد نبردهای ثنی و الولجه از او گرفته، و مورخین دیگر که بعد از طبری آمده اند همگی از تاریخ طبری نقل کرده اند. یاقوت حموی قسمت کوتاهی از داستان سیف را در شرح الثنی بدون اینکه از مأخذ آن ذکری بنماید، در کتاب خود معجم البلدان  آورده است، اما در شرح الولجه با اشاره به کتاب فتوح سیف بخشی از داستان سیف را در کتاب خود نقل کرده است و گمان می رود که حموی نسخه ای از کتاب فتوح سیف بن عمر را به خط این خاضبه در دست داشته است، که به خواست خدا به موقع آنرا روشن میسازیم. از اینکه مکان هائی بنام المذار و الیس بوده و حقیقت تاریخی داشته اند حرفی نیست، اما سیف نحوه فتح آن دو جا را تحریف کرده است. چه کسیکه نخستین بار در المذار به نبرد پرداخت و پیروز شد المثنی بود، و برای دومین بار المذار بوسیله عتبة بن غزوان فتح گردید و گردن مرزبان آنجا را زده است. در نبرد الیس دیدیم که خالد با اهالی آنجا پیمان صلح بست بشرط اینکه ساکنان آنجا خبرگزار مسلمین باشند و راهنما و یاور آنها علیه پارسیان. اما سیف این صلح را به جنگی خونین و خانمان برانداز چندش آور تحریف کرده است که تنها در آن جنگ 70 هزار انسان اسیر را گردن زده اند تا رودی از خون آدم ها جاری گردد، و مدت سه شبانه روز آسیابها از چنین خونی بکار افتاده، تا نان بیش از هیجده هزار سپاهی اسلام را به این وسیله تهیه نمایند. سیف با چنین افسانه ای که ساخته چه قصدی داشته است؟ آیا فقط بر آن سر بوده که افتخاری بر سایر افتخارات قبیله مضر به ثبت برساند؟ یا به غیر از این محرکی دیگر داشته تا در سایه آن به دیگران بفهماند که اسلام در پناه لبه تیز شمشیر و براه انداختن رودهای خون! انتشار یافته نه با استقبال ملتها از اسلام، و قیام آنها علیه فرمانروایان خودسر و ستمکارشان که حقیقت مطلب بوده است.

دست آوردهای حدیث سیف

یکم- آفرینش فرمانده سپاهی بنام قارن فرزند قریانس.

دوم- خلق محلی بنام الثنی و الولجه تا در کتابهائی که بشرح اماکن میپردازند، شرحی برای آنها نوشته شود.

سوم- آفرینش چهار راوی بنامهای مهلب، ابوعثمان بن یزید، زیاد بن سرجس، عبدالرحمن فرزند سیاه که بر شمار راویان در اسلام افزوده شده است.

چهارم- سرودی مهیج که زینتبخش آثار ادبی باشد.

پنجم- کشته شدن پهلوانی پارسی که هماورد یکهزار سوار بوده بدست خالد مضری و تکیه کردن بر کشته او و غذا خوردنش در میدان نبرد که شگفت افسانه پرستان را برمی انگیزد و عطش ستایشگران سلف صالح را با ذکر چنان فضایل و مناقبی فرو مینشاند.

ششم- قتل عام انسانها و گردن زدن آنها در چند شبانه روز که همه اسیر و گرفتار آمده اند.

هفتم- آسیاب شدن گندم، خوراک بیش از هیجده هزار سپاهی اسلام بوسیله آسیابهائی که با فشار سیل خون و بمدت سه شبانه روز کار میکرده اند.

هشتم-تعداد سی هزار کشته در میدان الثنی، و هفتاد هزار کشته در الیس، به روی هم یکصد هزار انسان کشته شده بوسیله سپاه اسلام بجز غرق شدگان آنها!

نهم- کرامتی از قعقاع پهلوان شکست ناپذیر تمیم، چه اگر او و امثالش نبودند و پا در میانی نمیکردند، بنا به گفته سیف خدا میداند که خالد تا چه وقت دست بکار گردن زدن انسانها بود، و این همان چیزی است که دشمنان اسلام با تمام وجود دوست دارند که بشنوند، که اسلام در نبردهایش با مخالفین خود چه مایه کشته گرفته و چه سان پیشرفت کرده است، که اسلام در سایه شمشیر پیروزی یافته نه میل و رغبت ملتها و گرویدن آنها  به اسلام عامل پیشرفت آن بوده است. و مگر نه سیف این نابغه افسانه پرداز، این آرزوی  دشمنان اسلام خود را در سایه افسانه هایش برآورده است؟!


منابع :

  1. علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 142 تا 150

https://tahoor.com/FA/Article/PrintView/401881