جدال یهودیان یا سنگ اندازی علمی

فارسی 3138 نمایش |

ورود پیامبر گرامی (ص) به مدینه هر چند او را از آسیب مشرکان مکه نجات داد، و جوانان اوس و خزرج پروانه وار گرد شمع وجود او می گشتند، و از او دفاع می کردند، ولی وجود یهود در داخل مدینه یکی از بزرگ ترین مشکلات پیامبر بود. عداوت یهود یکی دو علت نداشت، بلکه از جهاتی با او عداوت می کردند که یکی از آنها، انتقال خاندان نبوت از خاندان اسحاق به اولاد اسماعیل بود، گذشته از این، یهود اقتصاد مدینه و حومه ی آن را قبضه کرده و بر اثر ایجاد اختلاف و دودستگی میان دو قبیله ی بزرگ ساکن مدینه (اوس و خزرج)، بر سیادت خود تحکیم بخشیده بودند، ورود پیامبر (ص) بر این سرزمین و تحکیم وحدت میان دو قبیله، و شعار پی ریزی یک آیین جدید که سیطره ی خود را به آخرین نقطه ی معمور جهان گسترش خواه داد، سخت آنان را مضطرب ساخته با جدال و سنگ اندازی به ظاهر علمی و مناقشه های بنی اسرائیلی، واکنش نشان می دادند. قبایل معروف یهود که در «یثرب» و حومه ی آن سکنی داشتند همان قبایل «بنی قینقاع» و «بنی النضیر» و «بنی قریظه» بودند که هر کدام به علتی از مدینه مطرود و یا ریشه کن شده اند.
پیامبر گرامی (ص) برای جلوگیری از باز شدن جبهه ی دوم غیر از «جبهه ی شرک»، باب زندگی مسالمت آمیز را با یهودان مدینه گشود. و در ضمن تنظیم برنامه ی دفاعی برای مدینه، با یهودان عرب از شاخه های اوس و خزرج پیمان گسترده ای بست که متن آن را ابن هشام در سیره ی خود آورده است.
این گروه از یهود، متهودانی بودن که بر اثر معاشرت با یهودان اسرائیلی، از شرک به آیین یهود رو آورده و گروهی از قبایل «بنی النجار»، «بنی عوف»، «بنی ساعده»، «بنی ثعلبه» و «بنی اوس» را که همگی شاخه هایی از دو قبیله ی بزرگ عرب یمنی بودند، به خود جذب کرده بود. پیامبر گرامی (ص) برای تکمیل کار، قرارداد جداگانه ای با یهودان اسرائیلی قبایل سه گانه «بنی قینقاع، بنی النضیر، و بنی قریظه» امضا کرد که متن آن را مرحوم مجلسی در بحار آورده است. افراد ناوارد، قرارداد نخست را مربوط به یهودیان اسرائیلی می دانند در صورتی که اسامی وارد در آن حاکی است که طرف پیمان، عربهای متهودی بودند که از نظر نسب، یهودی نبوده و بعدا به یهودیت گرایش پیدا کرده بودند.
خط اساسی قرآن در جدال با اهل کتاب، خط ملایمت و دوری از عنف و شدت است که از لجاج و عناد طرف می کاهد و او را برای پذیرش حقیقت آماده می سازد و این روش همان خطی است که آیات یاد شده در زیر، آن را به روشنی ترسیم می کند آنجا که می فرماید: «و لا تجدلوا أهل الکتاب إلا بالتی هی أحسن إلا الذین ظلموا منهم و قولوا ءامنا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیکم و إلاهنا و إلاهکم واحد و نحن له مسلمون؛ و با اهل کتاب جز به شیوه ای که بهتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنها که ستم کردند، و بگویید: به آنچه به سوی ما نازل شده و آنچه به سوی شما نازل گردیده، ایمان آورده ایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما تسلیم اوییم.» (عنکبوت/ 46) دقت در ذیل آیه، نیکوترین روش مجادله را برای ما می آموزد و در این مورد دو نمونه را مطرح می سازد.
1 ـ آیین اسلام جدا از شرایع پیشین و آیینهای دیرینه نیست، بلکه دنباله ی همان فیض الهی است که از زمان «نوح» آغاز شده و تا زمان پیامبر خاتم (ص) ادامه داشته است، و یک فرد مسلمان همان طور که باید بر آنچه که بر پیامبر خاتم (ص) نازل شده ایمان بیاورد، باید بر شرایع قبلی نیز ایمان آورد و همگی را محترم و شریعت الهی بداند چنانکه می فرماید: «ءامنا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیکم» باز در آیه ی دیگر به صورت روشن تر بر این اصل تأکید می کند که از واقع بینی رسالت اسلام حکایت می کند و شرایع آسمانی را رحمت معنوی می داند که با بعثت نخستین پیامبران آغاز شده و تا عهد رسالت پیامبر خاتم ادامه داشته است. چنان که می فرماید: «قولوا ءامنا بالله و ما أنزل إلینا و ما أنزل إلی إبراهم و إسماعیل و إسحاق و یعقوب و الأسباط و ما أوتی موسی و عیسی و ما أوتی النبیون من ربهم لا نفرق بین أحد منهم و نحن له مسلمون؛ بگویید: ایمان آوردیم به خداوند و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگانش نازل شده و آنچه به موسی و عیسی داده شد و به آنچه پیامبران دیگر از جانب پروردگارشان داده شدند. ما میان هیچ یک از آنها فرق نگذاریم و سر به فرمان اوییم.» (بقره/ 136)
2 ـ برای خالی کردن باد نخوت و نژاد پرستی یهود، لازم است بر یک اصل تکوینی تکیه شود و آن اینکه: خدای همگان و خالق همه ی مردم یکی است، همگی در برابر آن یکسان می باشند. در این صورت معنی ندارد، که نژادی بر نژادی مقدم و برتر باشد مگر اینکه فضیلتی را کسب کند و کمالی را به دست آورد چنان که می فرماید: «و إلاهنا و إلاهکم واحد و نحن له مسلمون» در آیات بعدی یک نوع جدال علمی و نقاش فکری دیگری انجام گرفته، و بر صدق گفتار پیامبر که مدعی بود این قرآن وحی است و نتیجه ی تراوش فکری او نیست با آیه ی یاد شده در زیر، استدلال انجام گرفته است: «و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک إذا لارتاب المبطلون؛ و تو پیش از [نزول] آن هیچ کتابی را نمی خواندی و با دست خود آن را نمی نوشتی، وگرنه باطل اندیشان قطعا [درباره ی قرآن] به شک می افتادند.» (عنکبوت/ 48) مضمون آیه گواه بر صدق گفتار پیامبر است زیرا فردی که در تمام عمر نه کتابی خوانده، نه چیی نوشته ناگهان کتابی بیاورد که جهانیان در برابر آن عاجز و ناتوان گردند، طبعا دعوت کتاب او مربوط به خود او نبوده و نتیجه ی تراوش فکر او نخواهد بود.

مقصود از مجادله نیکو با اهل کتاب که بدان امر فرموده است
مجادله وقتی نیکو به شمار می رود، که با درشتخویی و طعنه و اهانت همراه نباشد، پس یکی از خوبیهای مجادله این است که: با نرمی و سازش همراه باشد، و خصم را متاذی نکند که در این صورت مجادله دارای حسن و نیکی است، یکی دیگر اینکه شخص مجادله کننده از نظر فکر با طرفش نزدیک باشد، به این معنا که هر دو علاقه مند به روشن شدن حق باشند، و در نتیجه هر دو با کمک یکدیگر حق را روشن سازند، و لجاجت و عناد به خرج ندهند، پس وقتی این شرط با شرط اول جمع شد، حسن و نیکویی مجادله دو برابر می شود، آن وقت است که می توان گفت این مجادله بهترین مجادله ها است و به همین جهت وقتی مؤمنین را نهی می کند از مجادله با اهل کتاب، مگر آن مجادله که احسن و بهترین طرق مجادله باشد، از اهل کتاب جمعی را استثناء می کند، و می فرماید مگر آن عده از اهل کتاب را که ستم کردند.
مراد از ستم به قرینه سیاق این است که: آن اهل کتاب که شما می خواهید با او مجادله کنید معاند نباشد، و نرمی و ملاطفت در سخن را حمل بر ذلت و خواری نکند، که در این صورت مجادله به طریق احسن نیز فایده ای به حال آنان ندارد، چون هر چه بیشتر نرمی به خرج دهی، او خیال می کند این نرمی از بیچارگی و ضعف تو است، و یا می پندارد که می خواهی با این خلق خوشت او را به دام بیندازی، و از راه حقش به راه باطل ببری، این قسم افراد ظالمند، که مجادله هر قدر هم احسن باشد سودی نخواهد بخشید.
و نیز به همین جهت است که دنبال کلام مساله نزدیک شدن با ایشان را بیان کرد، که چطور با اهل کتاب نزدیک شوید، که هم شما و هم ایشان در روشن کردن حق هم آهنگ شوید، و طرف بحث شما نیز مانند خود شما علاقه مند به روشن شدن حق شود، و آن این است که نخست به ایشان بگویی بگویید: «و قولوا آمنا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیکم و إلهنا و إلهکم واحد و نحن له مسلمون؛ ما هم به آنچه به ما نازل شده ایمان داریم، و هم به آنچه به شما نازل شده، و ما معتقدیم که معبود ما و شما یکی است، و ما تسلیم آن معبودیم.» (بقره/ 136)

منـابـع

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 226

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏16 صفحه 206

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد