هدف از مصائب و گرفتاری ها

فارسی 2784 نمایش |

در چندین آیه از قرآن کریم به مسئله امتحان و آزمایش الهی از انسان ها اشاره شده است. از جمله: «و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة و الینا ترجعون؛ و ما شما را با خیر و شر می آزماییم و شما به سوی ما باز می گردید» (انبیاء/ 35). «انما اموالکم و اولادکم فتنه؛ جز این نیست که اموال و ثروتهای شما و فرزندان شما برای شما فتنه هستند» (تغابن/ 15). کلمه فتنه همان مفهوم امتحان و آزمایش را دارد. البته فتنه از این جهت فتنه گفته می شود که چیزی است که انسان را به خود مشغول می کند و امتحان بودنش به همین است. و در آیه ای دیگر می خوانیم: «أم حسبتم أن تدخلو الجنة و لما یأتکم مثل الذین خلو من قبلکم مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا معه متی نصر الله ألا ان نصر الله قریب؛ آیا گمان کردید داخل بهشت می شوید، بی آن که حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد، همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آنچنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که به او ایمان آورده بودند گفتند: پس یاری خدا کی خواهد رسید، در این هنگام، تقاضای یاری از او کردند و به آنها گفته شد آگاه باشید یاری خدا نزدیک است» (بقره/ 214). شأن نزول این آیه مربوط به نبرد خندق است که مسلمانان از هر طرف محاصره شده بودند و رسول خدا آنان را به صبر و بردباری و امید به رسیدن امدادهای غیبی سفارش می کرد، ولی در عین حال رئیس ستون پنجم عبدالله بن ابی به اطرافیان خود می گفت: چرا خود را به کشتن می دهید؟ اگر محمد (ص) پیامبر بود، یاران او اسیر و کشته نمی شدند.

قرآن برای ایجاد روح استقامت و بردباری در میدان مبارزه یادآور می شود که مسلمانان باید از گروه باایمان در امت های گذشته درس بگیرند آنها هم گاهی مثل شما تحت فشار قرار می گرفتند و جانها به لب می آمد و فریاد «متی نصر الله» بلند می شد، و چیزی نمی گذشت که یاری خدا می رسید، شما مسلمانان نیز از آنان پیروی کنید. البته این جمله جنبه دعایی و درخواستی دارد، و در حقیقت درخواست کمک است و هرگز به این معنی نیست که از نظر آنان در رسیدن کمک های غیبی تأخیر رخ داده بود؛ زیرا چنین سخنی نه در شأن افراد باایمان است و نه در شأن پیامبران بزرگ. مسلما پیروزی در گرو صبر و شکیبایی است، میوه پیروزی را کسانی می چینند که در طریق هدف، صابر و بردبار باشند و به گفته شاعر سخن ساز ایرانی:
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند *** که از اثر صبر نوبت ظفر آید
آیات قرآن حاکی است که امت های پیشین به رهبری پیامبران خود گاهی در پیکار با مشرکان دچار فشارهایی از داخل و خارج می شدند. و یا با فقدان نعمت و حکومت، با پریشانی روبه رو می گشتند و در برابر این مشکلات مقاومت و پایمردی نشان می دادند. اصولا قرآن مجید صابران را در سختی ها و پریشانی ها چنین ستایش می کند: «...و الصابرین فی البأساء و الضراء و حین البأس أولئک الذین صدقوا و أولئک هم المتقون؛ آنان که در برابر محرومیت ها و بیماری ها و در میدان جنگ استقامت به خرج می دهند آنها کسانی هستند که راست می گویند، و آنها هستند پرهیزگاران» (بقره/ 177).

در برخورد با مصیبت ها در زندگی دنیوی سؤال مهمی که مطرح می شود این است که هدف خداوند از ابتلای مومنان به گرفتاری ها و مشکلات و سختی های مختلف چیست؟ اگر گفته شود که این نوع فشارها، نوعی امتحان است باید توجه نمود امتحان از آن کسی است که از وضع طرف آگاه نباشد در حالی که خدا که از برون و درون افراد آگاه است پس چه نیازی دارد که افراد را در بوته سختی ها و مصائب قرار دهد و از این طریق آنها را امتحان نماید؟. پاسخ این سؤال در گرو بیان انگیزه های امتحان است. یکی از چیزهایی که به حسب ظاهر به نظر می رسد بد است و در باطن خوب است آزمایش های الهی است که با هدف ها و اغراض مختلفی انجام می گیرد. به طور کلی، هر امتحانی می تواند برای تحصیل یکی از امور زیر صورت پذیرد:

گاهی غرض از امتحان این است که مجهولی تبدیل به معلوم شود و شخص آنچه را که نمی دانسته، بفهمد. به این نوع از امتحان، اختبار و آزمایش گفته می شود. مثلا مواد غذایی را به آزمایشگاه می برند برای اینکه ببینند سالم است یا نه. این امتحانی است که هدف امتحان کننده از آن این است که می خواهد حقیقتی را کشف کند. در مورد خداوند متعال نسبت به بندگان چنین امتحانی معنی ندارد. گاهی امتحان برای اتمام حجت است یعنی برای این است که به خود امتحان شونده (امری را) ثابت کنند. یک معلم که در طول سال با دانش آموز کار می کند، خودش می داند که به کدام دانش آموز باید نمره قبولی بدهد و به کدام نمره رد بدهد، به کدامیک باید بیست بدهد، به کدامیک نوزده و به کدامیک چهارده، ولی مسلم است که اگر امتحان نکرده بخواهد این نمره ها را بدهد غیر از آن کسی که بیست گرفته همه اعتراض می کنند. او امتحان می کند تا بر همه روشن شود که نمره هایی که می خواهد بدهد همه درست است. البته ممکن است معلمی واقعا نتیجه امتحان را نداند ولی اگر هم بداند باز امتحان می کند، برای اینکه مطلب برای همه روشن باشد و اتمام حجت شده باشد. امتحان به این معنا در مورد خدای متعال معنی دارد. ممکن است خدای متعال بنده ای را مورد امتحان قرار بدهد برای اینکه حجت بر آن بنده تمام شود. گاهی امتحان به معنای عمل تمرینی برای امتحان شونده است یعنی خداوند متعال -البته در مورد غیر خداوند متعال هم صدق می کند- انسان را در بوته ای قرار می دهد برای اینکه در آن بوته آنچه از استعداد در درون او هست به فعلیت برسد. مثل آدمی که خودش یا دیگری را به آب می اندازد برای اینکه شنا یاد بگیرد. این نوع امتحان نوعی عمل و رفتار برای کمال یافتن است در جنگیدن با آب، و در تلاش کردن در آب است که انسان شناگر می شود. اگر به کسی بگویند برو در آب شنا کن و او بگوید من شنا بلد نیستم، هر وقت شنا یاد گرفتم داخل آب می روم، چنین شخصی اگر پنجاه سال هم کنار یک رودخانه و یا استخر بایستد و شنا کردن دیگران را ببیند یا قواعد شنا کردن را در کتاب بخواند شناگر نمی شود، در داخل آب است که انسان شناگر می شود.

از آنجا که نظام حیات در جهان هستى نظام تکامل و پرورش است و تمامى موجودات زنده مسیر تکامل را مى پیمایند، حتى درختان استعدادهاى نهفته خود را با میوه بروز مى دهند همه مردم از انبیاء گرفته تا دیگران طبق این قانون عمومى مى بایست آزمایش شوند و استعدادات خود را شکوفا سازند. گرچه امتحانات الهى متفاوت است، بعضى مشکل، بعضى آسان و قهرا نتائج آنها نیز با هم فرق دارد، اما به هر حال آزمایش براى همه هست، قرآن مجید به امتحان عمومى انسانها اشاره کرده مى فرماید: «أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنا و هم لا یفتنون؛ آیا مردم گمان مى کنند بدون امتحان رها مى شوند، نه هرگز بلکه همگى باید امتحان دهند» (عنکبوت/ 1). و در آیه ای دیگر می فرماید: «الذی خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا؛ خدا مرگ و زندگی را آفریده تا بیازماید که کدامیک از شما درست کارترید» (ملک/ 2). یعنی دنیا که تلفیق و ترکیبی از موت و حیات است آزمایشگاه نیکوکاری بشر است. باید توجه داشت که آزمایش خدا برای نمایان ساختن استعدادها و قابلیت ها است، نمایان ساختن یک استعداد همان رشد دادن و تکامل دادن آنست. این آزمایش برای پرده برداشتن ار رازهای موجود نیست، بلکه برای فعلیت دادن به استعدادهای نهفته ای که مانند راز هستند، می باشد و در اینجا پرده برداشتن به ایجاد کردن است. آزمایش الهی، صفات انسانی را از نهانگاه و استعداد به صحنه فعالیت و کمال بیرون می آورد. آزمایش خدا تعیین وزن نیست افزایش دادن وزن است. بنابراین آیه فوق مبین محین حقیقت است که دنیا، پرورشگاه استعدادها و محل تربیت انسانها است.

علی (ع) در آن نامه ای که به والی بصره عثمان بن حنیف نوشته پس از آنکه او را نصیحت می کند که گرد تنعم نرود و از وظیفه خودش غفلت نکند، وضع زندگی ساده و دور از تجمل و تنعم خودش را ذکر می کند که چگونه به نان جوی قناعت کرده است و خود را از هر نوع ناز پروردگی دور نگه داشته، آنگاه می فرماید: شاید بعضی تعجب کنند که چطور علی با این خوراکها توانایی برابری و غلبه بر شجاعان را دارد؟ قاعدتا باید این طرز زندگی او را ضعیف و ناتوان کرده باشد. خودش این طور جواب می دهد که اینها اشتباه می کنند، زندگی سخت نیرو را نمی کاهد، تنعم و ناز پروردگی است که موجب کاهش نیرو می گردد. می فرماید: «ألا وإن الشجره البریة أصلب عودا، و الروائع الخضره أرق جلودا، و النباتات البدویة أقوی وقودا؛ چوب درختهای صحرایی و جنگلی که نوازش باغبان را ندیده است محکم تر است، اما درختهای سرسبز و شاداب که مرتب تحت رعایت باغبان و نوازش او میباشند نازک تر و کم طاقت تر از کار در می آید» (نهج البلاغه، نامه 45). گیاهان صحرایی و وحشی نسبت به گلهای خانگی، هم قدرت اشتغال و افروزش بیشتری دارند و هم آتششان دیرتر خاموش می شود. مردان سرد و گرم چشیده و فراز و نشیب دیده و زحمت کشیده و با سختیها و شداید و مشکلات دست و پنجه نرم کرده نیز طاقت و قدرتشان از مردهای ناز پرورده بیشتر است. فرق است بین نیرویی که از داخل و باطن بجوشد با نیرویی که از خارج کمک بگیرد. عمده این است که استعدادها و نیروهای بی حد و حصر باطنی بشر بروز کند. علی (ع) می فرمود نگویید: «اللهم إنی أعوذ بک من الفتنة؛ خدایا! به تو از فتنه ها و مایه گرفتاریها پناه می برم»، زیرا هیچ کس نیست که با گرفتاریها مواجه نباشد، ولی اگر کسی بخواهد پناه ببرد باید از فتنه ها و آزمایش های گمراه کننده پناه ببرد. (عبارت حضرت علی (ع) در نهج البلاغه این است: ولکن من استعاذ فلیستعذ من مضلات الفتن) (نهج البلاغه، حکمت 93).

گاهی نیز هدف از امتحان، شناساندن افراد است. در این موارد امتحان کننده هر چند آنها را به خوبی می شناسد، ولی هدف، شناساندن آنها به جامعه است و این نوع امتحان مربوط به امتحان دسته جمعی است تا افراد صالح و فاسد، مؤمن و منافق و خوب و بد باز شناخته شوند، قرآن مجید به این نکته با لفظ «تمحیص» اشاره می کند و می فرماید: «و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین؛ تا خداوند، افراد باایمان را خالص گرداند و کافران را به تدریج نابود سازد» (آل عمران/ 141). وقتی اجتماع آرام است یعنی یک امتحان بزرگی پیش نیامده است، انسان همه مردم را یکرنگ و مانند هم می بیند، همه شبیه همدیگرند. انسان خیال می کند یک مردم یکدست وجود دارد و حتی بعضی از افراد خیلی بهتر از دیگران جلوه می کنند و انسان آنها را بهتر تشخیص می دهد تا اینکه یک حادثه تندی و به تعبیر قرآن یک امتحانی پیش می آید. یک وقت انسان می بیند که گویی مردم غربال می شوند، یک عده یک طرف قرار می گیرند و یک عده طرف دیگر. به اصطلاح امروز صفها از هم جدا می شود. مثلا اگر پیامبر اکرم (ص) در مکه مبعوث نشده بود و فرضا ما را می بردند در همان جامعه مکه، در آنجا افرادی را می دیدیم همه مثل همدیگر، یکسره و همانند و یکسان. ابوجهل و ابوسفیان را می دیدیم، عمار یاسر و ابوذر غفاری را هم می دیدیم و از نظر ما میان اینها فرقی نبود. اما حادثه شدیدی مثل ظهور اسلام و نزول قرآن پیش می آید، یک تکان شدید می دهد، یک وقت می بینیم که اینها از همدیگر جدا می شوند، درست مثل دستگاههای تجزیه شیمیایی که عناصری را که به یکدیگر آمیخته اند از همدیگر جدا می کند، هر قسمتش به یک طرف می رود.

امیرالمؤمنین علی (ع) در یکی از خطبه های نهج البلاغه می فرماید: «لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة، و لتساطن سوط القدر، حتی یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم؛ شدایدی برای شما پیش خواهد آمد و شما مانند دانه هایی که در غربال ریخته باشند و غربال آنها را تکان دهد به طوریکه از همدیگر جدا بشوند، غربال خواهید شد؛ و مانند دیگ جوشانی خواهید شد که در اثر حرارت دادن زیاد به آن آنچه در ته دیگ است بالا بیاید و آنچه در بالاست پایین برود» (خطبه 16). چه تشبیه عجیبی است! شما اگر در یک دیگ مثلا سیب زمینی و پیاز و گوشت و نخود و لوبیا بریزید، هر کدام در جایی قرار می گیرند و تنها چیزی که می بینید در رو قرار گرفته مثلا فلفل و زردچوبه است که روی آب را گرفته. ولی وقتی که به این دیگ حرارت دادید به حدی که محتوای آن به جوش آمد، آن وقت می بینید آنچه در این دیگ است بالا و پائین می رود، پائینها بالا می آیند و بالاها پایین می روند. خیلی تشبیه خوبی است. امیرالمؤمنین می فرماید: در تکانهای شدید و شدایدی که در میان مردم رخ می دهد و در امتحاناتی که پیش می آید، مردم مثل دانه هایی که در غربال، غربال بشوند غربال می شوند و مثل محتوای دیگی می شوند که در اثر حرارت زیاد به جوش می آید و بالا، پایین و پایین، بالا می رود.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- ج 3 صفحه 51-53 و ج 7 صفحه 184-182

مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 235

ماهنامه درسهایی از مکتب اسلام- شماره 488

جعفر سبحانی- مثل های زیبای قرآن- ج 12

ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- ج‏ 1 صفحه 529

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد