مقامات و مواهب الهی حضرت سلیمان علیه السلام (نیکوکاری)
فارسی 4625 نمایش |باد، معدن مس و برخى از جن در خدمت سلیمان (ع)
خداوند اشاره می کند که «و لسلیمان الریح غدوها شهر و رواحها شهر و اسلناله عین القطر و من الجن من یعمل بین یدیه باذن ربه و من یزغ منهم عن امرنا نذقه من عذاب السعیر* یعملون له ما یشاء من محاریب و تماثیل و جفان کالجواب و قدور راسیات؛ و باد را براى سلیمان (رام کردیم) که رفتن آن بامداد، یک ماه، و آمدنش شبانگاه، یک ماه (راه) بود، و معدن مس را براى او ذوب (و روان) گردانیدیم و برخى از جن به فرمان پروردگارشان پیش او کار مى کردند، و هر کس از آنها از دستور ما سر بر مى تافت، از عذاب سوزان به او مى چشانیدیم. (آن متخصصان) براى او هر چه مى خواست: از نمازخانه ها و مجسمه ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه ها و دیگهاى چسبیده به زمین مى ساختند.» (سباء/ 12- 13)
در آیه شریفه تصریح مى کند که خداوند «باد» «معدن مس» و برخى از «جن» را به خدمت حضرت سلیمان (ع) در آورده بوده، تا آن جناب هر آنچه مى خواهد آنها برایش انجام دهند و اگر چنانچه از فرمان او تخلف مى کردند آنها را مجازات مى نمود. باد را به تسخیر او در آورده بود تا آن حضرت و سپاهیانش را به هر کجا که مى خواهند در اسرع وقت منتقل نمایند و قدرت و سرعت حرکت باد در یک روز به اندازه دو ماه یک اسب تندرو بود. و معدن مس را به اختیار او جارى و روان ساخت تا هر چه مى خواهد بسازد. و برخى از جن را در اختیار او قرار داد که با تخصصى که دارند هر چه آن جناب بخواهد برایش فراهم نمایند. «گفته اند معدن مس در موضعى بود از یمن در نزدیکى صنعا که در ماه سه روز سیلان مى کرد مانند آب روان و از آن مس هر آنچه مى خواستند مى ساختند.»
به هر حال بعد از بحث مواهبى که خدا به داود داده بود سخن را به فرزندش سلیمان مى کشاند، و در حالى که در مورد داود از دو موهبت، سخن به میان آمد، در مورد فرزندش سلیمان از سه موهبت بزرگ بحث مى کند، مى فرماید: "ما باد را مسخر سلیمان قرار دادیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را مى پیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه"! جالب اینکه براى پدر جسم خشن و فوق العاده محکمى یعنى آهن را مسخر مى کند و براى فرزند موجود بسیار لطیف، ولى هر دو کار سازنده و اعجاز آمیزند و مفید، جسم سخت را براى داود نرم مى کند، و امواج لطیف باد را براى سلیمان فعال و محکم! لطافت باد هرگز مانع از آن نیست که اعمال مهمى را انجام دهد، بادها هستند که کشتیهای عظیم را بر سطح اقیانوسها به حرکت در مى آورند، سنگهاى سنگین آسیا را مى چرخانند، و بالن ها را بر فراز آسمان به شکل هواپیما به حرکت در مى آورند.
آرى خداوند این جسم لطیف را با این قدرت خیره کننده در اختیار سلیمان قرار داد. در اینکه باد چگونه دستگاه سلیمان (کرسى یا فرش او را) به حرکت در مى آورد، بر ما روشن نیست، همین قدر مى دانیم هیچ چیز در برابر قدرت خدا مشکل و پیچیده نمى باشد، جایى که انسان بتواند با قدرت ناچیزش بالن ها (محفظه هایى که گازهاى سبک در آن مى کردند و به آسمان پرواز مى کرد و گاه انسانهایى را نیز با خود مى برد) و امروز هواپیماهاى عظیم غول پیکر را با صدها مسافر و وسائل زیاد در اوج آسمانها به حرکت در مى آورد، چگونه حرکت دادن بساط سلیمان به وسیله باد براى خداوند مشکل است؟ چه عاملى سلیمان و دستگاه او را از سقوط و یا فشار هوا و مشکلات دیگر ناشى از حرکت آسمانى حفظ مى کرد؟!
این نیز از مسائلى است که جزئیاتش براى ما روشن نیست، ولى مى دانیم اینگونه خارق عادتها در تاریخ انبیاء فراوان بوده است، هر چند متاسفانه افراد نادان یا دشمنان دانا آنها را آمیخته با خرافاتى کرده اند که چهره اصلى این مسائل را دگرگون و بدنما ساخته است. "غدو" (بر وزن علو) به معنى طرف صبح است، در مقابل "رواح" که طرف غروب را مى گویند، که حیوانات براى استراحت به جایگاه خود باز مى گردند، ولى از قرائن بر مى آید که در آیه مورد بحث "غدو" به معنى نیم اول روز است، و "رواح" نیم دوم، و مفهوم آیه این است که سلیمان از صبح تا به ظهر با این مرکب راهوار به اندازه یک ماه مسافران آن زمان راه مى رفت و نیم دوم روز نیز به همین مقدار راه مى پیمود.
سپس به دومین موهبت الهى نسبت به سلیمان اشاره کرده مى گوید: "و براى او چشمه مس (مذاب) را روان ساختیم"! «و أسلنا له عین القطر» "اسلنا" از ماده "سیلان" به معنى جارى ساختن است، و "قطر" به معنى مس مى باشد و منظور این است که ما این فلز را براى او ذوب کردیم و همچون چشمه آب روان گردید! بعضى "قطر" را به معنى انواع مختلف فلزات یا به معنى "روى" دانسته اند و به این ترتیب براى پدر آهن نرم شد و براى پسر فلزات ذوب گردید (ولى معروف همان معنى اول است). چگونه چشمه اى از مس مذاب یا فلزات دیگر در اختیار سلیمان قرار گرفت؟ آیا خداوند طریقه ذوب کردن این فلزات را در مقیاس بسیار وسیع و گسترده از طریق اعجاز و الهام به این پیامبر آموخت؟و یا چشمه اى از این فلز مایع شبیه همان چشمه هایى که به هنگام فعالیت کوه هاى آتشفشانى از دامنه آنها سرازیر مى شود به صورت اعجاز آمیز در اختیار او قرار گرفت؟ و یا به نحوى دیگر؟ دقیقا بر ما روشن نیست، همین اندازه مى دانیم این نیز از الطاف الهى درباره این پیامبر بزرگ بود.
بالاخره به بیان سومین موهبت پروردگار نسبت به سلیمان یعنى تسخیر گروه عظیمى از جن پرداخته چنین مى گوید: و گروهى از جن پیش روى او به اذن پروردگار برایش کار مى کردند. «و من الجن من یعمل بین یدیه بإذن ربه» "جن" چنان که از نامش نیز پیداست موجودى است مستور از حس، داراى عقل و قدرت و چنان که از آیات قرآن استفاده مى شود مکلف به تکالیف الهى است. درباره "جن" افسانه ها و داستانهاى خرافى بسیار ساخته اند، ولى اگر این خرافات را حذف کنیم اصل وجود آن و صفات ویژه اى که در قرآن براى جن آمده است مطلبى است که هرگز با علم و عقل مخالف نیست، به هر حال از تعبیر آیه فوق استفاده مى شود که تسخیر این نیروى عظیم نیز به فرمان پروردگار بوده، و هر گاه از انجام وظائفشان سر باز مى زدند مجازات مى شدند.
جمعى از مفسران گفته اند منظور از عذاب السعیر در اینجا مجازات روز قیامت است، در حالى که ظاهر آیه نظر به مجازات متخلفین در دنیا داشته، از آیات سوره "ص" نیز به خوبى استفاده مى شود که خداوند گروهى از شیاطین را در اختیار او قرار داده بود که براى او کارهاى عمرانى مهمى انجام مى دادند، و هر گاه تخلف مى کردند آنها را به زنجیر مى افکند. «و الشیاطین کل بناء و غواص* و آخرین مقرنین فی الأصفاد؛ و شيطانها را [از] بنا و غواص تا [وحشيان] ديگر را كه جفت جفت با زنجيرها به هم بسته بودند [تحت فرمانش درآورديم].» (ص/ 37- 38)
قابل توجه اینکه براى اداره یک حکومت وسیع و کشور پهناورى همچون کشور سلیمان عوامل زیادى لازم است، ولى از همه مهمتر سه عامل است که در آیه فوق اشاره به آنها شده:
نخست یک وسیله نقلیه سریع و مستمر و فراگیر است که رئیس حکومت بتواند با آن از تمام جوانب کشورش آگاه گردد.
دوم مواد اولیه اى که براى تهیه ابزار لازم براى زندگى مردم و صنایع مختلف، مورد استفاده قرار گیرد.
و سر انجام نیروى فعال کار که بتواند از آن مواد بهره گیرى کافى کند، و کیفیت لازم را به آنها بدهد، و نیازهاى مختلف کشور را از این نظر بر طرف سازد.و مى بینیم خداوند این هر سه موضوع را در اختیار سلیمان قرار داده بود، و او نیز به نحو احسن براى رفاه مردم و عمران و آبادانى و امنیت از آنها بهره مى گرفت. این موضوع اختصاص به عصر سلیمان و حکومت او ندارد و توجه به آن امروز و فردا و اینجا و همه جا براى اداره صحیح کشورها ضرورت دارد.
در آیه بعد به بخشى از کارهاى مهم تولیدى گروه جن که به فرمان سلیمان انجام مى دادند اشاره کرده، چنین مى گوید: «یعملون له ما یشاء من محاریب و تماثیل و جفان کالجواب و قدور راسیات؛ سلیمان هر چه مى خواست از معبدها، و تمثالها، و ظرفهاى بزرگ غذا که همچون حوض هاى بزرگ بود، و دیگهاى عظیم ثابت براى او تهیه مى کردند.» (سبا/ 13) که بخشى از آنها مربوط به مسائل معنوى و عبادى بود، و بخشى با نیازهاى جسمانى انسانها، و جمعیت عظیم لشکریان و کارگزارانش تناسب داشت.
"محاریب" جمع "محراب" در لغت به معنى "عبادتگاه" یا "قصرها و ساختمانهاى بزرگى" است که به منظور معبد ساخته مى شود. گاهى نیز به قسمت صدر مجلس، یا صدر مسجد و معبد، نیز اطلاق مى شود آنچه امروز به آن محراب مى گویند که همان محل امام جماعت است در حقیقت تعبیر و معنى تازه اى است که از ریشه اصلى گرفته شده است. به هر حال از آنجا که این واژه از ماده "حرب" به معنى جنگ است علت نامگذارى معابد را به "محراب" این دانسته اند که محل محاربه و جنگ با شیطان و هواى نفس است و یا از "حرب" به معنى لباس است که در میدان جنگ از تن دشمن گرفته مى شود، چرا که انسان در معبد باید پوشش افکار دنیوى و پراکندگى خاطر را از خود برگیرد به هر حال این کارکنان فعال و چابک سلیمان معابد بزرگ و باشکوهى که درخور حکومت الهى و مذهبى او بود براى او ترتیب مى دادند، تا مردم بتوانند به راحتى به وظائف عبادى خود قیام کنند.
"تماثیل" جمع "تمثال" هم به معنى نقش و عکس آمده، و هم مجسمه، در اینکه این مجسمه ها یا نقش ها صورتهاى چه موجوداتى بودند، و به چه منظور سلیمان دستور تهیه آنها را مى داد تفسیرهاى مختلفى شده است: ممکن است اینها جنبه تزیینى داشته، همانگونه که در بناهاى مهم قدیم بلکه جدید ما نیز دیده مى شود و یا براى افزودن ابهت به تشکیلات او بوده است، چرا که نقش پاره اى از حیوانات چون شیر در افکار بسیارى از مردم ابهت آفرین است.
آیا مجسمه سازى موجودات ذى روح در شریعت سلیمان (ع) مجاز بوده، هر چند در اسلام ممنوع است؟ یا اینکه مجسمه هایى که براى سلیمان مى ساختند از جنس غیر ذى روح بوده مانند تمثالهاى درختان و کوه ها و خورشید و ماه و ستارگان؟ و یا فقط براى او نقش و نگار بر دیوارها مى زدند که در ظریف کاریهاى آثار باستانى بسیار دیده مى شود و مى دانیم نقش و نگار هر چه باشد، بر خلاف مجسمه حرام نیست. همه اینها محتمل است چرا که ممکن است تحریم مجسمه سازى در اسلام به منظور مبارزه شدید با مساله بت پرستى و ریشه کن کردن آن بوده و این ضرورت در زمان سلیمان تا این اندازه وجود نداشته و این حکم در شریعت او نبوده است.
ولى در روایتى که از امام صادق (ع) در تفسیر این آیه نقل شده چنین مى خوانیم: «و الله ما هى تماثیل الرجال و النساء و لکنها الشجر و شبهه؛ به خدا سوگند تمثالهاى مورد درخواست سلیمان مجسمه مردان و زنان نبوده بلکه تمثال درخت و مانند آن بوده است.» مطابق این روایت مجسمه سازى ذیروح در شریعت وى نیز حرام بوده است. "جفان" جمع "جفنه" (بر وزن وزنه) به معنى ظرفهاى غذاخورى است. و "جواب" جمع "جابیه" به معنى حوض آب است، و از این تعبیر استفاده مى شود که ظرفهاى بسیار عظیم غذاخورى که هر کدام همچون حوضى بود براى سلیمان تهیه مى دیدند تا گروه کثیرى بتوانند اطراف آن بنشینند و از آن غذا بخورند، و اگر فراموش نکرده باشیم در زمانهاى کمى قدیم نیز بر سر سفره ها از مجموعه هاى بزرگ براى خوردن غذا به صورت دسته جمعى استفاده مى شد، و در حقیقت سفره آنها همان ظرف بزرگ بود، و مثل امروز ظرفهاى مستقل و جداى از یکدیگر معمول نبود.
"قدور" جمع "قدر" (بر وزن قشر) به معنى ظرفى است که غذا در آن طبخ مى شود و "راسیات" جمع "راسیه" به معنى پابرجا و ثابت است و در اینجا منظور دیگهایى است که از عظمت آن را از جا تکان نمى دادند.
از نیکوکاران بود
خداوند می فرماید: «و وهبنا له اسحاق و یعقوب کلاهدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون کذلک نجزى المحسنین؛ و اسحاق و یعقوب را به او (ابراهیم) بخشیدیم، و هر دو را هدایت کردیم، و نوح را (نیز) پیش از آن هدایت نمودیم، و از فرزندان او، داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون را (هدایت کردیم)، این گونه نیکوکاران را پاداش مى دهیم.» » (انعام/ 84)
از جمله «کذلک نجزى المحسنین» استفاده مى شود که، اولا، افراد مذکور در آیه شریفه از نیکوکاران بوده اند، ثانیا خداوند همانطورى که آنان را به بالاترین مقام و منزلت رسانید و آنان را با هدایت خاصه و الطاف بى کرانش جزاء داد، هر انسان دیگرى که همانند آنان نیکى نمایند پاداش بزرگ خواهد داد، و نیز استفاده مى شود که خداوند در پرتو اعمال و کردار و ظرفیتى که هر انسانى براى خود مى سازد مزد خواهد داد. چنانکه بعضى از مفسرین گفته اند این جمله که «این چنین نیکوکاران را پاداش مى دهیم» روشن مى کند که مقام و موقعیت آنها افراد مذکور در آیه شریفه از جمله حضرت سلیمان (ع) در پرتو اعمال و کردار آنها بوده است «و کذلک نجزى المحسنین».
نیز گفته اند جمله مذکور ممکن است اشاره به این باشد که اینها چون محسن (و نیکوکار) بودند به آنها عنایت فرمودیم، و ممکن است اشاره باشد به اینکه به محسنین هم این نوع عنایتها را مى کنیم. (که به برگزیدگان و پیامبران نمودیم یعنى محسنین را نیز مانند پیامبران مشمول هدایت خاصه و الطاف ویژه خود مى کنیم) در تفسیر دیگرى ذیل آیه شریفه آمده است که، تمسک به توحید و مبارزه با شرک شرط ورود به جرگه نیکوکاران است، زیرا مصداق برتر نیکوکاران در آیه شریفه ابراهیم (ع) است و تلاش آن حضرت براى مبارزه با شرک بوده است بنابراین شاید بتوان گفت این ویژگى از مقومات نیکوکار بودن باشد.
بهترین بنده و رجوع کننده به خدا
خداوند اشاره می کند که «و وهبنا لداود سلیمان نعم العبدانه اواب؛ و به داود سلیمان را (که خلیفه و جانشین و وارث نبوت و سلطنت او بود) بخشیدیم. سلیمان نیکو بنده اى است که البته او (مانند پدرش داود در هر حال) به خداى تعالى رجوع کننده بود (هنگام نعمت شکر و سپاس او را به جا مى آورد و وقت مصیبت صبر و شکیبائى مى نمود.)» (ص/ 30)
خداوند در این آیه با صراحت تمام حضرت سلیمان (ع) را به دو خصوصیت و ویژگى توصیف و ستایش مى فرماید «او بهترین بنده و رجوع کننده در هر حال بود.» جمله «انه اواب» تعلیل «نعم العبد» است یعنى خوب بودن سلیمان (ع) بدین سبب است که او کسى است که پیوسته به اطاعت و امتثال فرمان خدا باز مى گردد و از کوچکترین غفلت ها و لغزش ها توبه مى کند، اواب صیغه مبالغه است و مفهومش بسیار بازگشت کننده مى باشد و اینکه «انه اواب» بدون قید و شرط آمده بیانگر بازگشت به اطاعت فرمان خدا، بازگشت به حق و عدالت و بازگشت از غفلت ها و ترک اولى ها است.
چنین تعبیر و توصیفى براى حضرت داوود نیز در آیه 17 همین سوره ذکر شده است. این که خداوند بدنبال جمله «نعم العبد» خوب بنده اى، مى فرماید «انه اواب» او بسیار بازگشت کننده و مراجعه گر به خداوند بود، معیار و رهنمون بسیار خوبى است براى هر انسانى که مایل باشد نردبان ترقى را تا نیل به کمال بالا رود تا جایى که مشمول این توصیف گردد اگرچه رسما به نبوت نمى رسد اما توانسته همانند رادمردان و برگزیدگان الهى متصف به صفاتى گردد که شایسته ستایش و تحسین بزرگ مربى عالم امکان و بشریت یعنى رب اعلى قرار گیرد و به یقین هر انسانى به مدد حق تعالى و تحت تربیت آن ذات یگانه مى تواند به این مقام برسد، البته این مقام نیز مانند بسیارى از مقامات داراى درجاتى است که رهپویان این طریق هر کدام در مرتبه و درجه اى خاص خود قرار دارند که در صورت مجاهدت و تلاش و امدادهاى خداوندى به عالیترین درجه آن مى توان دست یافت.
در یکى از تفاسیر آمده است، جمله «نعم العبد» ثناى خداوند است نسبت به سلیمان، که ساحت سلیمان را از هر آلودگى پاک مى کند و این تعبیر بدین شکل فقط درباره سلیمان و ایوب آمده است، و جمله «انه اواب» تعلیل «نعم العبد» است گویى مراد از «اواب» آن است که پیوسته در کارها بخدا رجوع مى کرد و خدا را از نظر دور نمى داشت.
مظهر قدرت، عطایا و مواهب بى حساب الهى
خداوند می فرماید: «فسخر ناله الریح تجرى بامره رخاء حیث اصاب* والشیاطین کل بناء و غواص* و ءاخرین مقرنین فى الأصفاد* هذا عطاؤنا فامنن او امسک بغیر حساب؛ پس ما هم باد را مسخر فرمان او کردیم تا به امرش هر جا بخواهد به آرامى روان شود. و دیو و شیاطین را هم که بناهاى عالى مى ساختند و از دریا جواهرات گرانبها مى آوردند نیز مسخر امر او کردیم. و دیگران از شیاطین را به دست او در غل و زنجیر کشیدیم. این نعمت سلطنت و قدرت اعطاى ماست اینک بى حساب به هر کسى که خواهى عطا کن و از هر کسى خواهى منع کن.» (ص/ 36- 39)
آیات مورد بحث به مواهب الهى زیر اشاره مى فرماید:
1) سلطه بر باد و قدرت استفاده از آن در رسیدن به اهداف و امور حکومتش.
2) سلطه بر شیاطین (جن) و امکان استفاده از آنها و قدرت به بند کشیدن خطاکاران جن.
و در آیه چهارم مى فرماید، این نعمت سلطنت و قدرت را ما دادیم و تو را در استفاده از آن اختیار دادیم. اما در خصوص آیه اول مفسرین مى فرمایند: سپس خداوند دعاى سلیمان را اجابت کرده و فرمود: «فسخرنا له الریح تجرى بامره رخاء» گفته اند «رخاء» به معناى نرمى و آسانى است و نیز گفته به معناى باد پاک و سریع است. و نیز گفته اند باد در اختیار سلیمان بوده به هر جا که مى خواست روان مى شد «حیث اصاب» یعنى هر جا که بخواهد، اکثر مفسرین گفته اند: باد در اختیار سلیمان بوده به هر ناحیه اى که اراده مى کرد روان مى شد.
اگر سؤال شود که چرا خداوند در یک جا مى فرماید باد تند «و لسلیمان الریح عاصفة تجرى بامره الى الارض التى بار کنا فیها؛ براى سليمان تندباد را [رام كرديم] كه به فرمان او به سوى سرزمينى كه در آن بركت نهاده بوديم جريان مى يافت.» (انبیاء/ 81) در اختیار سلیمان قرار دادیم اما در اینجا مى فرماید باد نرم در اختیارش قرار دادیم؟ در جواب گفته مى شود که ممکن است خداوند دو گونه باد در اختیار سلیمان گذاشته باشد «باد تند و باد نرم». و بعضى در پاسخ این سؤال گفته اند ظاهرا مراد از جمله «الریح تجرى بامره رخاء» این است که باد در اطاعت کردن از فرمان سلیمان نرم بوده و بر طبق خواسته او به آسانى جریان مى یافته، بنابراین چنین سؤالى از اصل منتفى است.
نیز گفته اند تسخیر بادها به عنوان یک مرکب راهوار، چنانکه مى فرماید: ما باد را مسخر او ساختیم تا مطابق فرمانش به نرمى حرکت کند و به هر جا او اراده نماید برود. مسلم است که یک حکومت وسیع و گسترده نیازمند یک وسیله ارتباطى سریعى است تا رئیس حکومت و نیروهایش در موقع لزوم بتوانند به سرعت از تمام مناطق کشور سرکشى کنند که خداوند این امتیاز را به سلیمان و حکومت او داده بود. حال اینکه چگونه باد به فرمان او بود؟ و با چه سرعتى حرکت مى کرد؟ و سلیمان و یارانش به هنگام حرکت بر چه چیزى سوار مى شدند و باد آنها را به حرکت در مى آورد؟ و چه عواملى آنها را از سقوط و کم و زیاد شدن فشار هوا و مشکلات دیگر حفظ مى کرد؟ و خلاصه این چه وسیله مرموز و اسرارآمیزى بوده که در اختیار آن حضرت قرار داشته است؟
مسائلى است که جزئیات آن بر ما روشن نیست، ما همین قدر مى دانیم که این از جمله مسائل خارق العاده بوده که در اختیار پیامبران قرار داشته است و یک مسئله عادى و معمولى نبود بلکه یک موهبت الهى فوق العاده و یک اعجاز بوده و این امور در برابر قدرت خدا امرى ساده است. و اگر گفته شود بین «رخاء» در این آیه و «عاصفه» در آیه 81 سوره انبیاء منافات است پاسخ مى دهیم که این سؤال را از دو راه مى توان پاسخ داد:
1) توصیف باد به «عاصفه» باد تند، براى بیان سرعت آن است اما در این آیه توصیف باد به «رخاء» باد آرام بیان منظم بودن و نرم بودن حرکات آن مى باشد، به طورى که آنها در عین حرکت سریع احساس ناراحتى نمى کردند، درست مانند وسائل تکامل یافته سریع السیر کنونى که بعضا انسان به هنگام حرکت گویى که در اطاق خانه اش نشسته در حالى که آن وسیله با سرعت سرسام آور در حرکت است.
2) مفسرین این دو آیه را ناظر به دو نوع باد دانسته اند که خداوند هر دو را در اختیار سلیمان قرار داده بود «نوعى باد سریع و نوعى آرام. و در آیه 37 مى فرماید «والشیاطین کل بناء و غواص» یعنى از جمله نفوذ فرمانروائى بی مانند سلیمان (ع) تسخیر شیاطین (یعنى جنیان) بوده که براى او بناها و ساختمان و عمارتها بنا مى نمودند و هم چنین شیاطین که در دریا غواصى نموده لؤلؤ و مرجان استخراج مى نمودند. از جمله بناهایى که جنیان به امر سلیمان ساختند، بیت المقدس بوده است.
اما در مورد آیه 38 که مى فرماید «و ءاخرین مقرنین فى الاصفاد» و دیگران از شیاطین را به دست او در غل و زنجیر کشیدیم. برخى گفته اند سلیمان (ع) کفار شیاطین و دیوان را به زنجیر مى کشید و چون ایمان مى آوردند آزادشان مى کرد و نیز گفته اند معناى آیه این است که ما سایر طبقات جن را براى او مسخر کردیم تا همه را غل و زنجیر کند و از شرشان راحت باشد. و نیز گفته اند موهبت دیگر خداوند به سلیمان مهار کردن گروهى از نیروهاى مخرب (جن) بود زیرا به هر حال در میان شیاطین افرادى بودند که به عنوان یک نیروى مفید و سازنده قابل استفاده به حساب نمى آمدند و چاره اى جز این نبود که آنها در بند باشند تا جامعه از شر مزاحمت آنها در امان بماند.
در خصوص آیه 39 «هذا عطاؤنا فامنن او امسک بغیر حساب». گفته اند: چهارمین موهبت خداوند به سلیمان اختیارات فراوانى بود که دست او را در اعطا و منع باز مى گذارد، چنانکه آیه بعد مى گوید: به او گفتیم این عطا و بخشش ماست به هر کس مى خواهى (و صلاح مى بینى) ببخش و از هر کس مى خواهى (و صلاح مى دانى) امساک کن و حسابى بر تو نیست، در تعبیر «بغیر حساب» اقوالى است، یا اشاره به این است خداوند به خاطر مقام عدالت تو در این زمینه اختیارات وسیعى به تو داده و مورد محاسبه و بازخواست قرار نخواهى گرفت. و یا به این معنا است که عطایاى الهى بر تو آنقدر زیاد است که هر چه ببخشى در آن به حساب نمى آید. وبعضى این تعبیر را تنها مربوط به شیاطین در بند دانستند که هر کس را مى خواهى (و صلاح مى دانى) آزاد کن و هر کدام را مصلحت مى دانى در بند نگهدار، اما این معنا بعید است زیرا با ظاهر کلمه «عطائنا» هماهنگ نیست. و بعضى از مفسرین در معناى «بغیر حساب» این اقوال را ذکر کرده اند:
1) عطاى ما حساب و اندازه ندارد که اگر تو از آن زیاد بذل و بخشش کنى، کم شود، پس هر چه مى خواهى بخشش بکن، که چه بخشش بکنى و چه نکنى، تاثیرى در کم شدن عطاى ما ندارد.
2) مراد از بى حساب بودن عطا، این است که روز قیامت از تو حساب نمى کشیم.
3) مراد از بى حساب بودن این است که: عطاى ما به تو از باب تفضل بوده نه از باب پاداش که به تو داده باشیم.
دعای مورچه
در زمان حضرت سلیمان، بر اثر نیامدن باران، قحطی شدید به وجود آمد. ناچار مردم به حضور حضرت سلیمان آمدند و از قحطی شکایت کردند و درخواست نمودند تا حضرت سلیمان (ع) برای طلب باران، نماز «استسقاء» بخواند. سلیمان (ع) به آنها گفت: «فردا پس از نماز صبح، با هم برای انجام نماز استسقاء به سوی بیابان حرکت میکنیم.» فردای آن روز مردم جمع شدند و پس از نماز صبح، به طرف بیابان حرکت کردند.
ناگهان سلیمان (ع) در مسیر راه مورچهای را دید که پاهایش را روی زمین نهاده و دستهایش را به سوی آسمان بلند نموده و میگوید: «خدایا ما نوعی از مخلوقات تو هستیم و از رزق تو، بینیاز نیستیم. ما را به خاطر گناهان انسانها به هلاکت نرسان.»
سلیمان (ع) رو به جمعیت کرد و فرمود: «به خانههایتان باز گردید، خداوند شما را به خاطر غیر شما (مورچگان) سیراب کرد!» در آن سال آن قدر باران آمد که سابقه نداشت. (روضه الکافی، ص 246) آری گناه موجب بلا از جمله قحطی خواهد شد.
منـابـع
ملا فتح الله کاشانى- ترجمه منهج الصادقین- جلد 6 صفحه 91
علامه طبرسى- ترجمه تفسیر مجمع البیان- جلد 18 ص 89، جلد 16 ص 152، جلد 21 ص 107 - 108
حسین بن على الخزاعى النیشابورى- تفسیر روض الجنان و روح الجنان- جلد 13 صفحه 254
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 13 ص 473-477، جلد 5 ص 235، جلد 19 ص 270 و 285-288، جلد 18 ص 38-50، جلد 15 ص 415 و 220
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 16 ص 544، جلد 17 ص 311-312، جلد 15 ص 498- 503
زین العابدین رهنما- تفسیر رهنما- جلد 5 صفحه 234
سیدمحمد حسینى همدانى- تفسیر انوار درخشان- جلد 14 صفحه 127
عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم
سایت اندیشه قم- مقاله مشخصات سلیمان (ع) و نمونههائی از عظمت او
سایت اندیشه قم- مقاله عدالت و پارسایی سلیمان (ع)
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها