تفاوتها و شباهتهای دین‌ زرتشت‌ با اسلام‌ (انسان و مرگ)

فارسی 3814 نمایش |

فرجام انسان

فرجام انسان، با پدیده مرگ یا جدایى روح و روان از جسم و تن آغاز مى شود و سپس، با پیوستن دوباره آنها، پى گرفته مى شود. این واقعه و پیامدهاى آن، بازتاب زیادى در متون دینى اسلامى و زرتشتى دارد.

مرگ در باور اسلامى

مرگ در روایت اسلامى، امرى است گریزناپذیر که توسط «الله» براى همه انسان ها، مقدر شده است. خداوند در آیات مختلف می فرماید: «ماییم که میان شما مرگ را مقدر کرده ایم و بر ما سبقت نتوانید جست.» (واقعه/ 60) و «ماییم که خود زندگى مى بخشیم و به مرگ مى رسانیم و برگشت به سوى ماست.» (ق/ 43) و «هر کجا باشید شما را مرگ درمى یابد...» (نساء/ 78) «بگو آن مرگى که از آن مى گریزید، قطعا به سراغ شما مى آید.» (جمعه/ 8) و «هر جاندارى، چشنده مرگ است.» (انبیاء/ 35 و عنکبوت/ 57 و آل عمران/ 145)
«بگو اگر از مرگ یا کشته شدن بگریزید، هرگز این گریز، براى شما، سودى نمى بخشد.» (احزاب/ 16) بنا به این روایت، فرشته گماشته شده توسط «الله» (ملک الموت، عزرائیل)، میراندن انسان ها را با ستاندن روح از کالبد به انجام مى رساند. در قرآن و روایات به این موضوع اشاره شده: «بگو فرشته مرگى که بر شما گمارده شده، جان تان را مى ستاند؛ آنگاه، به سوى پروردگارتان، بازگردانیده مى شوید.» (سجده/ 11) و «و اوست که بر بندگانش، قاهر و غالب است؛ و نگهبانانى بر شما مى فرستد، تا هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد، فرشتگان ما، جانش بستانند؛ در حالی که کوتاهى نمى کنند.» (انعام/ 61)
قابل ذکر است که روایت اسلامى، در عین حال، مرگ را با پدیده خواب انسان، قابل مقایسه مى داند: «خدا، روح مردم را هنگام مرگشان، به تمامى، باز مى ستاند؛ و نیز، روحى را که در موقع خوابش نمرده است قبض مى کند؛ پس، آن نفسى که مرگ را بر او، واجب کرده، نگاه مى دارد و آن دیگر نفس ها را تا هنگامى معین، به سوى زندگى دنیا باز پس مى فرستد.» (زمر/ 42) نیز «مرگ همان خوابى است که هر شب به سراغ شما مى آید؛ با این تفاوت که مدت آن طولانى است و آدمى تا روز قیامت از آن بیدار نمى شود.» (شیخ صدوق/ 1361، 289) باور اسلامى تأکید دارد که سکرات موت کافران، بس دشوار است و آن مؤمنان، نیک آسان. در قرآن و روایات آمده: «و اگر ببینى آنگاه که فرشتگان، جان کافران را مى ستانند؛ بر چهره و پشت آنان مى زنند و گویند: عذاب سوزان را بچشید.»
«همان کسانى که فرشتگان، جانشان را در حالی که پاکند، مى ستانند؛ و به آنان مى گویند: درود بر شما باد! به پاداش آنچه انجام مى دادید، به بهشت درآیید.» (نحل/ 32) همچنین در روایت آمده: «فرشته مرگ، هنگام قبض روح مؤمن، همانند ایستادن عبد ذلیل نزد مولایش، نزد او مى ایستد و به مؤمن نزدیک نخواهد شد تا اینکه ابتدا سلام کرده و او را به بهشت، بشارت دهد.» (شیخ صدوق/ من لایحضره الفقیه، ج 1، 81)

مرگ در باور زرتشتى

مرگ در باور زرتشتى، نیز امرى ناگزیر و قرین زندگى پس از تازش اهریمن است. در دینکرد سوم آمده: «... آنکه در گوهر خود نامیراست ولى داراى کالبد جداشدنى است، آن یکسره، مردمیان هستند که به یوبه روانشان، نامیرایند، ولى کالبدشان در هنگامه آمیختگى با تازش اهریمن جدایى پذیر است.» (دینکرد سوم/ 1، 89)
روایت زرتشتى مرگ انسان را همچون بیمارى و پلیدى، پدیده اى مى داند که ارمغان شوم تازش اهریمن است. در بندهش به این مورد اشاره شده است: «اهریمن اندیشید که همه آفریدگان هرمزد را از کار افگندم، جز کیومرث. پس، استویهاد را با یک هزار دیو مرگ کردار، به کیومرث، فراز هشت.» (بندهش/ 53) و «... مرگ به تن کیومرث، در شد و همه آفریدگان را تا به فرشگرد، مرگ برآمد.» (بندهش/ 81)
به دیگر سخن، این روایت، اهورا مزدا را از میراندن آفریده هایش بر کنار مى داند و آنان را در صورت عدم مداخله اهریمن، به خودى خود، بى مرگ مى شمارد. یعنى، مرگ، در روایت زرتشتى، مانند هر پدیده بد و ناخوشایند دیگرى، دستاورد اهریمن و تازش رشک ورزانه او به گیتى است.
این روایت، یکى از دیوهاى آفریده اهریمن، به نام «استویهاد» را عامل اجراى آن مى داند. «استویهاد، واى بدتر است، او است که جان را بستاند... چون دست بر مردم مالد، بوشاسپ آید و چون سایه افگند، تب آید و چون او را به چشم بینند، جان را از میان برد. او را مرگ خوانند.» (بندهش/ 121) و البته معتقد است که در نتیجه دخالت دیوان در جدایى روان از تن، سکرات مرگ براى هیچکسى، اعم از پرهیزگار و گناهکار، خوشایند نخواهد بود. در روایت داراب هرمزد چنین آمده: «... که چون روان از تن جدا شود، اهرمن گجسته و دیگر دیوان کوشند که آن روان را بگیرند و به دوزخ برند و آن روان از اهرمن دروند و دیوان چنان ترسد که میش از گرگ ترسد؛ و از نزدیک وى بگریزد و روان مى شود و اهرمن گجسته و دیوان از پس آن روان مى دوند؛ چون کسى متحیر و عاجز که از دشمنى بترسد، همچنان بیم باشد... چندان رنج و دشخوارى و بیم و ترس در آن سه روز بدان روان مى رسد که دوزخى را در دوزخ به مدت سه هزار سال بدو نرسد.» (روایت داراب هرمزد/ 1، 148)

مقایسه مرگ در باور اسلامى و زرتشتى

مرگ، مظهر قدرت «الله» بر همه مخلوقات است، اما در باور زرتشتى، مرگ، ابزار ویرانگرى اهریمن به شمار مى آید. از همین رو، مرگ، با همه ناخوشایندى اش، در سخنان عارفانه اسلامى، جایگاه تواندى داشت و در آن زرتشتى، نه. بر همین اساس است که در روایت اسلامى، سخن از یک «مرگ همگانى»، در آستانه معاد به میان مى آید، چنانکه در قرآن می فرماید: «و در صور دمیده مى شود، پس هر که در آسمان ها و هر که در زمین است، بیهوش (هلاک) درمى افتد؛ مگر کسى که خدا بخواهد، سپس بار دیگر در آن دمیده مى شود و به ناگاه آنان بر پاى ایستاده، مى نگرند.» (زمر/ 68) در برابر، روایت زرتشتى، سخنى از «مرگ همگانى» به میان نمى آورد و هرگز از آن، به عنوان پدیده اى براى ابراز قدرت اهورا مزدا، یاد نمى کند. بر عکس، این روایت مى گوید که در آستانه رستاخیز، مردمان نامیرا مى شوند.
در بندهش می خوانیم: «ده سال پیش از آنکه سوشیانس آید، مردمان به ناخوردن، ایستند و نمیرند.» (بندهش/ 145) بدون تردید این امر در چارچوب جهان بینى زرتشتى و روندى که به امحاء هرگونه پلیدى منتهى مى شود، منطقى است؛ زیرا، هر چه به «پایان دوران» نزدیک تر مى شویم، مظاهر بدى و از جمله مرگ، رفته رفته، از گیتى رخت برمى بندند.

منـابـع

سید مجتبى آقایى- مقاله بررسى تطبیقی آخرت شناسی اسلامى و زرتشتى- فصلنامه هفت آسمان- شماره سی و پنجم

دینکرد سوم، دفتر اول و دفتر دوم- ترجمه فریدون فضیلت- انتشارات فرهنگ دهخدا- 1381

جعفر سبحانى- منشور اصول عقاید امامیه- انتشارات مؤسسه تعلیماتى و تحقیقاتى امام صادق- 1385

شائول شاکد- از ایران زرتشتى تا اسلام- ترجمه مرتضى ثاقب فر- انتشارات ققنوس- 1381

على محمد قاسمى- برزخ، پژوهشى قرآنى و روایى- انتشارات مؤسسه امام خمینى- 1385

گزیده هاى زادسپرم- ترجمه محمدتقى راشد محصل- مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى- 1366

دوشن گیمن- دین ایران باستان- ترجمه رؤیا منجم- انتشارات فکر روز- 1375

على نظرى منفرد- معاد، روز رستاخیز- انتشارات دارالفکر- 1383

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد