تاثیر عقاید آیین هندو بر تصوف اسلامی
فارسی 5585 نمایش |مکاتب صوفیانه هندی در پیدایش تصوف اسلامی نقش به سزایی داشته است و به همین مناسبت میان عقاید صوفیه به اصطلاح اسلامی و بعضی از مذاهب هندی شباهت آشکار وجود دارد و این خود دلیل بر آن است که منشأ هر دو یکی است. و عوامل ذیل در این تأثیرگذاری نقش عمده و مهم داشته اند.
1- با فتوحات و کشورگشائی های اسلامی که در حکومت امویان تا سرحد چین گسترش یافته بود میان مسلمانان و هندیان مناسبات تجاری و اقتصادی و فرهنگی برقرار شد. همانگونه که جماعت زیادی از هندیان به اسلام گرویدند و مسلمان شدند همچنین افکار و اندیشه هندیان در مسلمانان تأثیر بسزائی بخشید و تعالیم و آداب زاهدانه و صوفیانه مذاهب هندی بواسطه معاشرت و اختلاط و مخصوصا از راه ترجمه کتابهای هندی در زمینه ادب، معارف مذهبی و عقاید و سلوک هندیان در ذهن مسلمانان رسوخ کرد.
2- در نیمه اول قرن دوم بویژه در زمان خلفای عباسی که مجالس مناظره و گفتگوهای علمی و مذهبی برگزاز می شد و ارباب مذاهب و پیروان ادیان مختلف در آن گرد هم می آمدند و آزادانه به بحث و مناظره می پرداختند عده ای از پیروان مذاهب و ادیان هندی و بودائی نیز در آن میان شرکت می کردند. و افکار و عقاید دینی خویش را برای دیگران بازگو می نمودند و از این طریق برخی از مسلمانان را با عقاید خویش آشنا ساختند. و بدینوسیله افکار صوفیان رواج پیدا کرد و در میان مسلمین گسترش و نفوذ یافت.
3 - دسته ای از بزرگان و مشایخ طبقه اول صوفیه مانند فضل بن عیاض متوفای 187 ق، شقیق بلخی 174 ق، داود بلخی 174 ق، همه از بلخ بوده اند و شهر بلخ یکی از مراکز بزرگ انتشار تصوف اسلامی بوده است. و این اندیشه از همانجا آغاز و سپس به دیگر بلاد اسلامی گسترش یافته است. با توجه به اینکه از سالها پیش از اسلام مذهب بودائی در بلخ و بخارا و نیز در ماوراءالنهر شایع و رایج بوده و صومعه و پرستشگاه های معروفی در آن نواحی وجود داشته و می توان گفت که بزرگان نخستین صوفیه که از آن نواحی برخاسته اند تحت تأثیر افکار صوفیانه و زندگی ترک دنیائی مذاهب بودا و فرقه های دیگر مذهبی هند واقع شده و تعالیم صوفیانه هندی را از این راه با تعالیم اسلامی درآمیخته و تصوف را بوجود آورده اند.
4- سفر حسین بن منصور حلاج را به هندوستان که پس از بازگشت به ایران انقلاب و غوغای در تصوف بپا کرد و تحول شگرفی در آن پدید آورد شاهد دیگری بر تأثیر تعالیم هندیان در تصوف آورده اند.
تأثیرات آئین هندی و بودائی در باورهای تصوف اسلامی
باورهای تصوف که ریشه در آئین هندی و بودائی دارد عبارتند:
الف) وحدت وجود:
گرچه عقیده وحدت وجود از دو جا وارد تصوف شده و آن دو جا یکی یونان و دیگری هند است ولی منشأ اولی این اندیشه از هند است که به یونان و سایر جاها نفوذ نموده است. عقیده وحدت وجود در یونان رنگ دینی نداشته و در هند با دیانت مخلوط بوده است در کتاب مذهبی وید نوشته شده که برمهه یعنی خدا در موقع خلقت فرمود: «من واحدم و بسیار خواهم شد» و در جای دیگر از همان کتاب مذکور است که: «همان یک خداست که گاهی به شکل زارع درآمده در زمین زراعت می کند و آب شده زمین را سیراب می سازد و غله گشته همه مخلوقات را سیر می نماید قوت و ضعف از اوست». تأثیر این عقیده در تصوف بسیار روشن و قابل توجه است و هیج صوفی نیست که به نحوی دم از وحدت وجود نزده باشد و بیانی در این موضوع نداشته باشد.
ب) اشراق از راه ریاضت:
طریقه اشراق بر اساس ریاضت های سخت بدنی که در میان صوفیه معروف و مشهور است از عقاید قدیمه و معروف آئین هندی می باشد. و همه کم و بیش از ریاضت های سخت مرتاضان هندی داستانهای شنیده و از آن تا حدی اطلاع دارند و از کتاب اپانیشاد که از کتب مذهبی هندیها می باشد در مورد ریاضت و آنگاه اشراق چنین نقل شده است: «طریقه استغراق و در بحر فکر غوطه خوردن چنین است که انسان کنج عزلتی اختیار کند و بر زانو یا پا یا بهر نحوی که مایل باشد بنشیند و نه روز نه بدن خود را محکم ببندد و نفس را با آهستگی بکشد و مشعل را در فانوس بدن خود از صدمه هر بادی متحرک بدین طریق محفوظ دارد. تا فانوس بالتمام نور گردد». صوفیه به تبعیت از این اندیشه بجای پرداختن به نوافل و عبادات به ریاضت های سخت بدنی رو آورده اند برخی از بزرگان این طائفه مانند سهل بن عبدالله تستری مانند مرتاضان هندی چند روز یکبار می خورده و چند شب یکبار می خوابیده است. این چنین ریاضت ها در میان صوفیه به شکل سامان یافته وجود دارد. مثلا کسی که بخواهد وارد سلسله مولویه شود باید جهل روز چهارپایان را خدمت کند و چهل روز کناسی فقراء نماید، چهل روز آب کش، چهل روز هیزم شکن و چهل روز طباخی و چهل روز حوائج از بازار آورد و... وقتی مدت مقرره به وظائف و خدمات به پایان رسید وی را غسل داده و در حلقه خانقاه داخل شود. هر سلسله از آنها برای خویش یکنوع ریاضت هایی دارند که مخصوص همان گروه می باشد.
ج) پیروان بودا اعتقاد دارند که یوذاسف بودا بی آنکه آموزگار و راهنمایی داشته باشد تنها به قریحه خدادادی و الطاف و الهام الهی به حقایق پی برده و به معرفت رسیده است. و این همان اصول کشف و شهود است که تصوف به اصطلاح اسلامی از آن دم می زند و ادعا دارند که از این طریق به حقایق عالم آشنا می گردد. همچنین شباهت های بسیاری در تربیت و ترتیب مقامات سالک میان بودائیان و صوفیه وجود دارد از جمله هر دو طریقه متوسل به تمرکز فکر می باشند که صوفی آن را مراقبه و بودائیان دیانا می نامند و هر طریقه معتقد به خرقه پوشی، ریاضت کشی و خانه بدوشی بوده اند. و بالأخره نتیجه غائی و مطلوب نهائی تصوف محو و فنا است و این همان وصول به نیروانا در تعلیمات بودائی است.
منـابـع
دکتر غنی- تاریخ تصوف
زینالدین کیائینژاد- سیر عرفان در اسلام- تهران- انتشارات الشراقی- صفحه 46-48
محمد لاهیجی- شرح گلشن راز- تهران 1371- صفحه 36
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها