پیشینه غلو در اسلام و ادیان پیشین

فارسی 3598 نمایش |

تعریف غلو
«غلو» بر وزن فعول، مصدر فعل «علی یغلو» و به معنای افراط، ارتفاع، بالا رفتن و تجاور از حد و حدود هر چیز می باشد. لذا وقتی قیمت چیزی از حد معمول خود بالاتر می رود، به آن «غال»، به معنای گران می گویند، چنان که درباره مایعات هرگاه به جوش آیند و در حد خود نگنجند، می گویند: غلیان کرده است. (راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص365) به تیر هم چون از کمان جاوز می کند. «غلو» می گویند. از همین جاست که به مقدار مسافتی که معمولا هر تیر در هنگام خروجی از کمان طی می کند، «غلو» گفته می شود، چون از حد خود تجاور کرده است. گرچه کلمه تعدی نیز به معنای افراط و تجاور از حد می باشد، اما کلمه غلو در جایی به کار برده می شود که تجاور از حد زیاد باشد. بنابراین، هرگاه این کلمه در مورد معتقدات دینی و مذهبی به کار رود، به این معناست که انسان چیزی را که به آن اعتقاد دارد، از حد خود، بسیار فراتر برده است. نکته قابل تذکر آن که واژه غلو در کتاب های لغت به معنای منفی، یعنی پایین آوردن بیش از اندازه، به کار نرفته است، ولی در برخی تفاسیر در ذیل آیه های مربوط به غلو اهل کتاب، دید منفی یهودیان نسبت به حضرت عیسی (ع) را به عنوان غلو یاد کرده اند. که سخن درستی به نظر نمی رسد.

غلو در قرآن
مشتقات این کلمه، تنها چهار بار در قرآن به کار رفته است که دو مورد آن درباره غلو دینی و دو مورد دیگر به معنای جوشش می باشد. اما دو مورد اول:
1- سوره نساء ایه 171:
«یا اهل الکتاب لا تغلو فی دینکم و لا تقولو علی الله الا الحق انما المسیح عیسی بن مریم رسول الله و کلمته القیها الی مریم و روح منه فامنوا بالله و رسله و لا تقولو اثلاثه انتهوا خیرالکم انما الله اله واحد سبحانه ان یکون له ولد»؛ «ای اهل کتاب! در دین خود غلو (و زیاده روی) نکنید و درباره خدا غیر از حق نگویید. مسیح، عیسی بن مریم فقط فرستاده خدا و کلمه اوست که آن را به مریم القاء نمود و روحی از طرف او بود. پس به خدا و پیامبران او ایمان بیاورید و نگویید. «خداوند» سه گانه است. از این سخن خودداری کنید که برای شما بهتر است. خدایا معبود یگانه است؛ او منزه است از این فرزندی داشته باشد»، (نسا/ 171).
این آیه درباره مسیحیان است که پیامبر خود، حضرت عیسی (ع) را از حد فراتر برده، او را پسر خدا دانستند و قائل به خدایان سه گانه؛ یعنی پدر، پسر و روح القدس شدند.

2- سوره مائده آیه 77:
«قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم»؛ «ای اهل کتاب! در دین خود غلو و زیاده روی نکنید.»، (مائده/ 77). اما دو مورد دوم:
اما در مورد دوم، در دو آیه متوالی سوره دخان یعنی آیات 45 و 46 آمده است و درباره درخت زقوم، که در جهنم است، سخن می راند. «کالمهل یغلی فی البططون کغلی الحمیم، ترجمه: مسلما درخت زقوم، غذای گنهکاران است؛ همانند فلز گداخته در شکم ها می جوشد، جوششی همچون آب سوازن»، (دخان/ 45).

غلو در روایات
کلمه غلو و مشتقات آن در روایات شیعه و اهل سنت بسیار به کار رفته و بیشتر آنها مربوط به بحث ما نیست؛ مثل روایاتی که درباره غلیان و جوشش فشرده انگور (عصیر عنبی) وارد شده است. ما در این جا فقط روایاتی را ذکر می کنیم که اولا: این کلمه و مشتقات آن را درباره غلو دینی به کار برده باشد. ثانیا از غالیان به عنوان فرقه یاد نکرده باشد. اینک نگاهی به چند روایت می افکنیم:

الف- غلو از نظر پیامبراکرم (ص):
1- اهل سنت از پیامبراکرم (ص) چنین نقل کرده اند:
«ایاکم و الغلو فی الدین، فانما هلک من کان قبلکم بالغلو فی الدین، ترجمه: بپرهیزید از غلو زیاده روی در دین خود؛ زیرا انان که قبل از شما برودند (شاید منظور یهودی ها و مسیحی ها باشد) به علت غلو در دین خودف نابود شدند.» (مسند احمد،ج 1، ص 215 و 347).
2- شیعه نیز در وسائل الشیعه از پیامبر اکرم (ع) روایت کرده است که:
«صنفان من امتی لا نصیب لهم فی الاسلام؛ الناصب لآهل بیتی حربا و غال فی الدین مارق منه، ترجمه: دو گروه از امت من، نصیبی از اسلام ندارند. یکی کسانی که اهل بیت من علم جنگ برافرازند و دیگری، گروهی که در دین از حد تجاوز کنند و بیرون روند.»(وسائل الشیعه، ج 14،ص 426، ح 14).

ب- غلو از نظر اهل بیت (ع)
1- حضرت علی (ع) در نهج البلاغه درباره آل محمد (ع) می فرمایند:
«هم اساس الدین و عماد الیقین الیهم یفیئ الغالی و بهم یلحق التالی، آل محمد (ع) اساس و پایه دین و ستون (ایمان و) یقین هستند. از حد تجاوز کنندگان به ایشان رجوع می کنند واماندگان به آنان ملحق می شوند.» (نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 2).
2- نیز درباره خود و اهل بیت (ع) چنین می فرماید:
«نحن النمرقه الوسطی بنا یلحق التالی و الینا یرجع الغالی، ترجمه؛ ما (اهل بیت (ع) چون) پشتی هستیم در میانه (که از دو جانب به آن تکیه دهند)؛ آن که وامانده، خود را به آن رساند و آن که تجاوز کرده، به جانب آن بازگردد.» (نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت شماره 109).
3- همچنین درباره خود می فرماید:
«هلک فی رجلان محب غال و مبغض قال، ترجمه؛ دو مرد (دو طرز تفکر) درباره من تباه و نابود شدند؛ (یکی) دوستی که زیاده روی و از حد تجاوز کند و (دیگری)؛ دشمنی که در دشمنی، زیاده روی نماید.» (نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت شماره 117).
4- حضرت علی (ع) درباره خود و خاندانش چنین می فرماید:
«ایاکم و الغلو فینا»، «از غلو و زیاده روی درباره ما اهل بیت بپرهیز» (غررالحکم، ج 2، ص 324.)
5- اصول کافی نیز از امام باقر (ع) در سفارش به یاران خود، چنین نقل می کنند.
«کونوا النمرقه الوسطی یرجع الیکم الغالی و یلحق یکم التالی، چون پشتی در میانه باشید که از حد درگذرنده به سوی شما بازگردد و امانده به شما ملحق شود.» (اصول کافی، ج 2،ص 75).

غلو در ادیان پیشین:
1- غلو در ادیان پیشین از نظر تاریخ ادیان
در ادیان پیشین، چه ادیان آسمانی و الهی و چه ادیان غیر آسمانی، موارد بسیاری از غلو اتفاق افتاده است. منظور از غلو دراین جا، آن است که مردم موجودی اعم از انسان، فرشته، حیوان، گیاه، زمین، آسمان، ستاره، آب، آتش و... را از حد خود فراتر برند و آن را در حد خدایی یا پایینتر از آن مقدس شمرند. ابتدای ظهور چنین غلوی به طور دقیق معلوم نیست، اما با توجه به علت روانی عاطفی غلو که انسان دوست دارد آنچه را که به آن عقیده دارد از حد خود فراتر برد و نیز با عنایت به جهل انسان در دوران پیشین که با دیدن عظمت موجودات یا خواص آنها، در حد پرستش، آنها را به حساب می آورند، غلو تاریخچه ای دور ودراز دارد که در این جا فقط به گوشه هایی از موارد آن در ملل مختلف اشاره خواهیم کرد.

غلو در مصر باستان
در مصر قدیم، مردم حیوانات مختلف، مانند: گرگ، شغال، گربه، لک لک و همن طور گیاهان مختلف، مانند: انجیر، پیاز و خرما و نیز هرچه را برای آنان سود بسیار داشت، مانند: رود نیل، خورشید، چشمه، بیشه و... می پرستیدند و آن قدر در غلو در موجودات پیش رفته بودند که تعداد معبودهای آنان به دو هزار می رسید. گفته شده است وقتی که «کمبوجیه» به مصر لشکر کشید، برای آن که به آسانی لشکر مصریان را شکست دهد، دستور داد در پیشاپیش لشکر خود، تعداد زیادی گربه و لک لک رها کردند و مردم مصر که آنها را موجوداتی مقدس می شمردند، به احترام آنها دفاع نکردند و مصر به آسانی گشوده شد. مصریان پادشاه خود را که فرعون نامیده می شد، خدای خورشید و پسر خدا و بالاخره خود خدا می دانستند. (مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان،ج 1،ص 96 و 99) درباره فرعون پرستی آنان، قرآن کریم از قول فرعون نقل می کند که می گفت: «انا ربکم الاعلی؛ من پروردگار بزرگتر شما هستم.» (نازعات/24).

غلو در هند و ایران باستان
در هند باستان، آرایی ها، مظاهر طبیعت، مانند: خورشید، ماه، کوه ها و ستاره ها را می پرستیدند و عناصر مفید و سودمند را داوس (Davos) یا خدا می دانستند. آنان آب، خورشد و ماه را به عنوان فرشته ای از فرشتگان که دارای روح ونفس است، پرستش می نمودند. نیز بعضی حیوانات، مانند: گاو، مار و میمون را مقدس می شمردند. گوشت گاو نر، نزد آنان حرام بود و ادویه ای که برای خوشبو کردن خود به کار می بردند، با فضله گاو مخلوط می کردند حتی خالی که خوبرویان هندی برای زیبایی، به صورت خود می کوبیدند، با فضله گاو مخلوط بود. (همان، ج1،ص 199).
ایرانی ها آتش را موجودی بسیار مقدس می شمردند و همیشه آن را در آتشکده هایی مخصوص روشن نگه می دشاتند و برای روشن ماندن آن مأمورانی تعیین می کردند آنان عدد هفت را مقدس می شمردند و ماه مهر را که هفتمین ماه سال بود، پرستش می کردند گفته شده است مدت دو هزار سال، آیین مهر پرستی در ایران رواج داشت و در ماه مهر، گاوی را زینت کرده، با جلال و جبروت به میدان آورده، آن را ذبح می کردند و پس از عزاداری برای او، هر کدام تکه ای از آن را می خوردند تا از وجود معبود، چیزی در آنان بماند. (همان، ج 1، ص 303-304)

غلو در چین و ژاپن باستان
چینی های باستان، ابتدا روح پرست بودند و ارواح اجداد مادری و نیاکان پدری خود را می پرستیدند و معتقد بودند که این ارواح در زندگی آنان به کمکشان خواهند آمد، سپس به پرستش آسمان به عنوان مبدأ نعمت ها و نیز باد، رعد، درخت، کوه و حیواناتی همچون ازدها و مار می پرداختند. امپراطوران چینی، خدایانی را با عنوان خدای آسمان و خدای افلاک به مردم معرفی می کردند و خود را خلیفه خدای آسمان و فرزند او به شمار می آوردند و به این ترتیب، مردم آنها را مقدس می شمردند. (همان،ج 1،ص 160 و 164)
ژاپنی ها امپراطوران خود را که به «میکادو» معروف بودند، از زمره آدمیزاد نمی داستند، بلکه آنان را موجوداتی همپایه خورشد و کوه و آتشفشان فوجی می پنداشته و می پرستیدند.
نخستین امپرطور سنتی ژاپن، جیم، مو (Jim-Mu) نام داشت که در سال 660 قبل از میلاد بر تخت نشست و مورد پرست ژاپنی ها قرار گرفت. در سال 1946 میلادی، پس از جنگ جهانی دومف «هیروهیتو» امپراطور وقت ژاپن، الوهیت یعنی خدایی خود را در آن کشور نفی کرد و حاکمیت ملت را به رسمیت شناخت. پرستش ارواح نیاکان نیز در ژاپن بسیار معمول بود. (همان،ج 1،ص 142).

غلو در نزد یونانی ها، رومی ها و اعراب
یونانی ها و رومی ها برای مظاهر مختلف طبیعت مانند: باد، باران، خورشید، دریا و نیز برای اموری همانند جنگ و صلح، رب النوع هایی درست کرده، به پرستش آنها می پرداختند که این خود، نشانه غلو درباره این مظاهر بود. اعراب جاهلیت علاوه بر بت پرستی، به پرستش موجوداتی همانند: آفتاب، ماه و ستارگانی مانند: ثریا و زهره که به آن «العزی» میگفتند، می پرداختند و لذا می بینیم که نام هایی همانند: عبدالشمس، عبدالشارق، عبدالنجم، عبدالثریا، عبدالعزی (یعنی بنده سیاره زهره که در نزد آنان عزیزترین خدایان بود و از جمله نام ابولهب، عموی پیامبر اکرم (ص) عبدالعزی بود) در میان آنان فراوان بود. (مشکور، محمد جواد، خلاصه الادیان، ص273)

2- غلو در ادیان پیشین از نظر قرآن کریم
قرآن کریم در جای جای خود به مواردی از غلو انسان ها درباره موجودات طبیعی، انسان ها، پیامبران و ملائکه اشاره می کند که در این جا به چند مورد می پردازیم:

الف- آیات دال بر غلو درباره موجودات طبیعی، انسانها و پیامبران
1- با توجه به آیات 76 تا 78 سوره انعام که در آن احتیاج حضرت ابراهیم (ع) با گروههای از مردم مطرح شده است، در می یابیم که در آن زمان گروههای مختلفی از مردم درباره ستارگان، ماه و خورشید غلو کرده، آنها را خدا می دانستند.
2- چنانکه قبلا درباره مصری ها ذکر شد، از آیات قرآن چنین بر می آید که مردم مصر، فرعون را به عنوان خدا می پرستیده اند.
3- در سوره توبه، آیه 30، درباره یهودیان می فرماید:
«وقالت الیهود عزیر ابن الله؛ یهودیان گفتند که عزیر پسر خداست.» (توبه/ 30).
4- در آیات 17 و 72 سوره مائده، درباره مسیحی ها که حضرت عیسی (ع) را خدا می دانستند، می فرماید: «لقد کفر الذین قالو ان الله هو المسیح ابن مریم؛ همانا آنان که گفتند خداوند همان مسیح پسر مریم است، کافر شدند.» (مائده/ 17).
5- و در آیه 30، سوره توبه می فرماید که مسیحی ها، عیسی (ع) را پسر خدا می دانند.
«وقالت النصاری المسیح ابن الله؛ مسیحی ها گفتند که مسیح پسر خداست.»(توبه/ 30).

ب- آیات دلالت بر غلو درباره ملائکه:
آیاتی در قرآن کریم دلالت بر آن دارد که بعضی از مردم، ملائکه را دختران خدا می دانستند و آنان را می پرستیدند، این آیات را به دو دسته تقسیم کرد:
آیاتی که بیانگر آن است که بعضی از مردم ملائکه را دختران خدا می دانستند، مانند:
1- سوره اسراء، آیه 40: «افاصفیکم ربکم بالبنین و اتخذ من الملائکه انائا انکم لتقولون قولا عظیما»؛ آیا پرودرگارتان شما را برگزیده است. شما سخنی گران می گویید».(اسراء/ 40).
2- سوره زخرف، آیه 19: «وجعلو الملائکه الذین عم عباد الرحمن اناثا؛ فرشتگان را که بندگان خدا هستند، دختران خدا پنداشتند.»(زخرف/ 19).
آیاتی که دلالت بر پرستش ملائکه از سوی بعضی از مردمان دارد:
1- سوره آل عمران، آیه 80: «ولایامرکم ان تتخذوا الملائکه و النبیین اربابا؛ و (خداوند) به شما دستور نمی دهد که فرشتگان و پیامبران را پروردگارهایی برای خود بگیرید.»(آل عمران/ 80).
2- سوره نساء، آیه 172: «لن یستنکف المسیح ان یکون عبدا لله و لا الملائکه المقربون؛ هرگز مسیح و فرشتگان مقرب خداوند از این ابا نداشتند که بنده خدا باشند.»(نساء/ 172).
با توجه به این که مردم، مسیح را می پرستیدند، در می یابیم که واقع شدن ملائکه در ردیف مسیح، نشانه مورد پرستش بودن همه فرشتگان یا بعضی از آنان مانند جبرئیل (به عنوان روح القدس) می باشد.
3- سوره سبأ، آیه 40:
«و یوم یخشرهم جمیعا ثم یقول للملائکه اهولاء و ایاکم کانو یعبدون؛ (به خاطر بیاور) روزی را که خداوند همه آنان را بر می انگیزد، سپس به فرشتگان می گوید: آیا اینها شما را پرستش می کردند؟» (سبأ/ 40).
4- از آیه 41 سوره سبا که از قول فرشتگان در روز قیامت نقل شده است، استنباط می شود که عده ای از مردم درباره جن غلو کرده، آن را می پرستیدند: «بل کانوا یعبدون الجن؛ بلکه آن مردم جن را پرستش می کردند.»

منـابـع

صفری فروشانی- نعمت الله، غالیان (کاوشی در جریانها و برآیندها)، آستان قدس رضوی،1378

محمدبن حسن حر عاملی- وسائل الشیعه- ج 14- بیروت- دارلاحیاء التراث العربی

مبلغی آبادانی- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد 1- انتشارات منطق- قم- 1373

محمد جواد مشکور- خلاصه الادیان- انتشارات شرق- تهران 1369

حسین بن محمد راغب اصفهانی- المفردات فی غریب القرآن- تهران- المکتبه المرتضویه

احمد بن حنبل- مسند احمد- جلد 1- بیروت دارالفکر

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد