احضار عمومی برای پاسخگویی
فارسی 3511 نمایش |روز حشر
پروردگار همه مردم و بیگانگان را براى بررسى به اعمال و رفتار آنان در صحنه قیامت احضار خواهد نمود، همچنانکه خود در قرآن مى فرماید: «و إن ربک هو یحشرهم إنه حکیم علیم؛ و مسلما پروردگار توست که محشورشان مى کند زیرا او حکیم و داناست.» (حجر/ 25) این جمله نیز در سیاق حصر است و مى فهماند که جز پروردگار کسى مردم را محشور نمى کند، پس تنها او رب این عالم است. بعضى ایراد گرفته اند که در حصر، آیه و فعل (حشر) مسلم الثبوت گرفته شده، و فاعل را منحصر به خداى تعالى کرده است، و حال آنکه دعوا بر سر فاعل نبود، بلکه سر اصل فعل و اینکه آیا حشرى هست یا نه مى باشد. و این اعتراض کننده غفلت ورزیده از نکته التفاتى که در آیه به کار رفته است، چون اگر آیه این طور بود که "ان ربکم هو یحشرکم؛ پروردگار شما است که شما را محشور مى کند" اعتراض وارد بود که ما در اصل حشر حرف داریم، و آیه در حشر کننده صحبت مى کند، ولیکن آیه خطاب قبلى را که به عموم مردم بود برگردانیده منحصر به رسول خدا (ص) کرده است، که او هم اصل حشر را مسلم مى داند، و فرموده "و إن ربک هو یحشرهم".
پس از همین جا نکته التفاتى که در آیه شریفه به کار رفته معلوم مى شود، چون در آیه چند التفات هست، یکى التفات از تکلم با غیر به غیبت در مورد خداى تعالى (که قبلا همه مطالب با سیاق تکلم با غیر ایراد مى شد و در این جمله خداى تعالى غایب فرض شد و گفت "انه"). یکى دیگر از غیبت به خطاب، در مورد رسول خدا (ص) (که تا اینجا رسول خدا مخاطب نبود در اینجا مخاطب شد و فرمود: "ربک"). و سوم التفات از خطاب به غیبت در مورد مردم (که تا اینجا مخاطب بودند، مثلا مى فرمود: "و جعلناکم"، "و من لستم" و در اینجا غایب حساب شده اند: "یحشرهم"). آیه مورد بحث با جمله "إنه حکیم علیم" ختم شد، چون گفتیم که حکمت اقتضاى حشر، و حشر هم اقتضاى حساب اعمال و مجازات بدکاران و پاداش نیکوکاران را دارد، پس خدا حکیم است و نظام عالم را بدون حشر ناتمام نمى گذارد، و علیم است که حتى احدى از قلمش نمى افتد. "حکمت" او ایجاب مى کند که مرگ پایان همه چیز نباشد، زیرا اگر زندگى منحصر به همین چند روز حیات این جهان بود آفرینش جهان بیهوده و بى محتوا مى شد، و از خداوند حکیم دور است که یک چنین آفرینش بى نتیجه اى داشته باشد.
ولى هنگامى که این آفرینش مقدمه اى براى آمادگى جهت یک سیر دائمى به سوى بى نهایت، و یا به تعبیر دیگر مقدمه اى براى زندگانى ابدى و جاویدان باشد کاملا مفهوم و معنى پیدا مى کند، و هماهنگ با حکمت او است. زیرا حکیم بى حساب کارى نمى کند. و علیم بودنش سبب مى شود که در امر معاد و حشر، مشکلى ایجاد نشود، هر ذره خاکى که از انسانى به گوشه اى پرتاب شده جمع آورى مى کند و حیات جدید به آن مى بخشد، و از سوى دیگر پرونده اعمال همگى هم در دل این جهان طبیعت و هم در درون جان انسانها ثبت است. و او از همه اینها آگاه است. بنابراین حکیم و علیم بودن خدا دلیل فشرده و پر مغزى بر مساله حشر و معاد محسوب مى شود.
اما آن کسانی که در این دنیا از نعمتهاى حواس و عقل بهره اى نگرفتند، خداوند متعال در روز قیامت این نعمتها را از ایشان دور مى کند، و این جزاى کسى است که وظیفه دو چشم و دو گوش و زبان خویش را باطل و عاطل سازد. و اینچنین کسی که به نظام یکنواخت عالم توجه نمى نمایند سیرت این لجاج آن است که بر حسب صورت و ظاهر با همین حالت نکبت بار که فاقد همه شئون قدرت است در صحنه اى که اولین و آخرین حضور مى یابند محشور خواهند شد؛ و هر که را خدا هدایت کند، پس او هدایت یافته است، و آنان را که خدا [به کیفر لج بازى و عنادشان] گمراه سازد، هرگز در برابر خدا براى آنان یاورانى نخواهى یافت، و آنان را روز قیامت در حالى که به رو در افتاده اند، کور و لال و کر محشور مى کنیم، جایگاهشان دوزخ است، هرگاه [شعله] آتشش فرو نشیند، شعله اى دیگر بر آنان مى افزاییم؛ «و من یهد الله فهو المهتد و من یضلل فلن تجد لهم أولیاء من دونه و نحشرهم یوم القیامة على وجوههم عمیا و بکما و صما مأوئهم جهنم کلما خبت زدناهم سعیرا؛ و هر كه را خدا هدايت كند او رهيافته است و هر كه را گمراه سازد در برابر او براى آنان هرگز دوستانى نيابى و روز قيامت آنها را كور و لال و كر به روى چهره شان درافتاده برخواهيم انگيخت جايگاهشان دوزخ است هر بار كه آتش آن فرو نشيند شراره اى [تازه] برايشان مى افزاييم.» (اسراء/ 97)
عذاب الهی
به جاى اینکه مستقیم و ایستاده راه بروند فرشتگان عذاب آنان را به صورتشان بر زمین مى کشند. بعضى نیز این احتمال داده اند که این گنهکاران چون در آنجا قادر به راه رفتن نیستند همچون خزندگان بر صورت و سینه مى خزند، و با حالى دردناک و ذلت بار پیش مى روند. آرى آنها از نعمتهاى بزرگى همچون پاها براى راه رفتن محرومند چرا که در این جهان از این وسائل در راه سعادت استفاده نکردند، بلکه در مسیر گناه آنها را به کار گرفتند. و نیز «عمیا و بکما و صما؛ آنها در حالتى که نابینا و لال و کر هستند به آن دادگاه بزرگ وارد شوند.» (اسراء/ 97) در اینجا این سؤال پیش مى آید که از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود که مجرمان و دوزخیان هم مى بینند هم مى شنوند و هم سخن مى گویند چگونه آیه فوق مى گوید آنها کور و کر و لالند؟! مفسران در پاسخ این سؤال تفسیرهاى متعددى ذکر کردند که بهتر از همه دو تفسیر زیر است:
1- مواقف و مراحل قیامت مختلف است در بعضى از مراحل و مواقف آنها کور و کر و نابینا هستند، و این خود یک نوع مجازات براى آنها است، (چرا که این نعمتهاى بزرگ الهى را در دنیا مورد بهره بردارى صحیح قرار ندادند) ولى در مراحل دیگرى چشمشان بینا و گوششان شنوا و زبانشان باز مى شود، تا صحنه هاى عذاب را ببینند و سرزنشهاى سرزنش کنندگان را بشنوند و به ناله و فریاد و اظهار ضعف بپردازند که این خود نوع دیگرى از مجازات براى آنها است.
2- مجرمان از دیدن آنچه مایه سرور است و از شنیدن آنچه مایه نشاط و از گفتن آنچه موجب نجات مى باشد محرومند و به عکس آنچه که مایه زجر و ناراحتى است مى بینند و مى شنوند و مى گویند.
در پایان آیه مى فرماید: «مأواهم جهنم؛ جایگاه همیشگى آنها دوزخ است.» اما گمان نکنید آتشش همچون آتشهاى دنیا سرانجام به خاموشى مى گراید نه هر زمان التهاب آن فرو مى نشیند شعله تازه اى بر آنها مى افزائیم؛ «کلما خبت زدناهم سعیرا»
چگونگی رستاخیز در سه مرحله
در آیه ای دیگر تشریحى از چگونگى قیامت در سه مرحله مى کند: مرحله قبل از رستاخیز انسان ها، و مرحله رستاخیز، و قسمتى از مرحله بعد. نخست مى گوید: «و یوم نسیر الجبال و ترى الأرض بارزة؛ به خاطر بیاورید روزى را که (نظام جهان هستى به عنوان مقدمه اى براى نظام نوین درهم فرو مى ریزد) کوه ها را به حرکت درمى آوریم، و همه موانع سطح زمین از میان مى رود، به گونه اى که زمین را صاف و همه چیز را در آن نمایان مى بینى.» (کهف/ 47)
این قسمت از آیات به حوادثى که در آستانه رستاخیز رخ مى دهد اشاره مى کند، این حوادث بسیار زیاد است که مخصوصا در سوره هاى کوتاه آخر قرآن فراوان به چشم مى خورد، و به عنوان اشراط الساعة (نشانه هاى قیامت) نامیده مى شود. مجموعه این نشانه ها دلیل بر آن است که جهان امروز ما به کلى ویران و دگرگون مى شود، کوه ها متلاشى مى گردد، درختان و بناها فرو مى ریزد، زمین صاف و مسطح مى شود و سپس زلزله ها آن را درهم مى کوبد، آفتاب بى فروغ و ماه بى نور و ستارگان خاموش مى گردند، سپس جهانى نو، آسمان و زمینى تازه بر ویرانه هاى آن بنا مى گردد، و زندگى نوین انسانها در آن جهان نو بنا مى شود.
بعد اضافه مى کند: «و حشرناهم فلم نغادر منهم أحدا؛ ما همه آنها را در این هنگام محشور مى کنیم به گونه اى که حتى یک نفر را ترک نخواهیم گفت.» (کهف/ 47) "نغادر" از ماده "غدر" به معنى ترک گفتن چیزى است، به همین جهت کسى که پیمان و عهد خود را بشکند و ترک کند مى گویند غدر کرده است، و اینکه به گودال هاى آب "غدیر" مى گویند به خاطر آن است که مقدارى از آب باران در آنها، رها و ترک شده است. به هر حال جمله فوق تاکیدى است بر این حقیقت که "معاد" یک حکم عمومى و همگانى است و هیچکس از آن مستثنى نخواهد بود.
آیه بعد سخن از چگونگى رستاخیز انسانها مى گوید: «و عرضوا على ربک صفا؛ و آنها همه در یک صف به پروردگارت عرضه مى شوند.» (کهف/ 48) این تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که هر گروهى از مردم که عقیده واحد یا عمل مشابهى دارند در یک صف قرار مى گیرند، و یا اینکه همگى بدون هیچگونه تفاوت و امتیاز در یک صف قرار خواهند گرفت. و به آنها گفته مى شود: «لقد جئتمونا کما خلقناکم أول مرة؛ شما همگى نزد ما آمدید، همانگونه که در آغاز شما را آفریدیم.» نه خبرى از اموال و ثروتها است، نه زر و زیورها، نه امتیازات و مقامات مادى، نه لباسهاى رنگارنگ، و نه یار و یاور، درست همانگونه که در آغاز آفرینش بودید، به همان حالت اول! «بل زعمتم ألن نجعل لکم موعدا؛ اما شما گمان کردید که ما موعدى برایتان قرار نخواهیم داد.» (کهف/ 48) و این هنگامى بود که غرور امکانات مادى شما را فرا مى گرفت و تمایل به جاودانگى دنیا شما را از فکر آخرت که در فطرت هر انسانى نهفته است غافل مى کرد.
سپس به مراحل دیگر از این رستاخیز بزرگ پرداخته، مى گوید: «و وضع الکتاب؛ کتابى که نامه اعمال همه انسانها است، در آنجا گذارده مى شود.» «فترى المجرمین مشفقین مما فیه؛ گنهکاران هنگامى که از محتواى آن آگاه مى شوند وحشتزده خواهند شد به گونه اى که آثار وحشت را در چهره هاشان مى بینى.» در این هنگام فریاد برمى آورند و مى گویند اى واى بر ما این چه کتابى است؟! هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست مگر اینکه آن را احصا و شماره کرده است؛ «و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها» همگى را مو به مو به حساب آورده، ضبط کرده، و چیزى را فروگذار ننموده است، راستى چه وحشتناک است؟ ما همه این اعمال را به دست فراموشى سپرده بودیم، آن چنان که گاهى فکر مى کردیم اصلا خلافى از ما سر نزده، اما امروز مى بینیم بار مسئولیتمان بسیار سنگین، و سرنوشتمان تاریک است! علاوه بر این سند کتبى اصولا همه اعمال خود را حاضر مى بینید! «و وجدوا ما عملوا حاضرا» خوبیها و بدیها، ظلمها و عدلها، هرزگیها و خیانتها، همه و همه در برابر آنها تجسم مى یابد!. در واقع آنها گرفتار اعمال خودشان هستند: «و لا یظلم ربک أحدا؛ و پروردگار تو به احدى ظلم نمى کند.» (کهف/ 49) آنچه دامن آنها را مى گیرد کارهایى است که در این جهان انجام داده اند بنابراین از چه کسى مى توانند گله کنند جز از خودشان.
کوه ها و سر انهدام آنها
گفتیم در آستانه رستاخیز نظام جهان ماده به هم مى ریزد، از جمله کوه ها از هم متلاشى مى شوند، ولى در زمینه متلاشى شدن کوه ها در قرآن تعبیرات مختلفى دیده مى شود: در آیات مورد بحث خواندیم که کوه ها را به حرکت درمى آوریم «نسیر الجبال» همین تعبیر در سوره نبا آیه 20 و سوره تکویر آیه 3 دیده مى شود. ولى در سوره مرسلات آیه 10 مى خوانیم: «و إذا الجبال نسفت؛ کوه ها بر اثر طوفان شدید از جا کنده خواهد شد.» در حالى که در سوره "حاقه" آیه 14 مى خوانیم: "و حملت الأرض و الجبال فدکتا دکة واحدة؛ زمین و کوه ها از جا کنده مى شوند، و یک مرتبه در هم کوبیده خواهند شد.» و در سوره مزمل آیه 14 مى خوانیم: «یوم ترجف الأرض و الجبال و کانت الجبال کثیبا مهیلا؛ روزى که زمین و کوه ها به لرزه درمى آید و کوه ها تبدیل به تلى از شن متراکم خواهند شد.» و آیه 5 سوره واقعه مى گوید «و بست الجبال بسا فکانت هباء منبثا؛ کوه ها از هم متلاشى و خرد و سپس به گرد و غبار پراکنده تبدیل مى شوند.»
بالاخره آیه 5 سوره قارعه مى گوید: «و تکون الجبال کالعهن المنفوش؛ کوه ها همچون پشم رنگین و زده شده اى خواهند بود (که به هر سو پراکنده مى شوند).» واضح است میان این آیات هیچگونه منافاتى وجود ندارد، بلکه مراحل مختلف در هم ریختن کوه هاى جهان که محکمترین و پابرجاترین اجزاء زمین هستند، مى باشد، از حرکت کوه ها شروع مى شود و تا تبدیل شدنشان به گرد و غبارى که تنها رنگ آن در فضا به چشم مى خورد ادامه مى یابد. عامل این جنبش عظیم و وحشتناک چیست؟ مسلما بر ما معلوم نیست، ممکن است خاصیت جاذبه موقتا برداشته شود و حرکت دورانى زمین باعث درهم کوبیدن کوه ها و سپس فرارشان به اعماق فضا گردد، یا به خاطر انفجارهاى عظیم اتمى در هسته مرکزى زمین چنین حرکت عظیم و وحشتناکى رخ دهد. به هر حال همه اینها دلیل بر آن است که رستاخیز جنبه انقلابى عظیمى هم در جهان ماده بیجان، و هم در تجدید حیات انسانها دارد که تمام آنها آغازگر جهانى نو در سطح والاترى است، جهان که هر چند "روح" و "جسم" در آن حکومت مى کند ولى بافت آن از هر نظر گسترده تر و کاملتر خواهد بود. این تعبیر قرآن ضمنا این واقعیت را به ما انسانها گوشزد مى کند که باغ و چشمه آب که سهل است. کوه هاى عظیم متلاشى مى شوند، و به این ترتیب نقش فنا بر جبین همه موجودات این جهان حتى عظیمترینشان ثبت شده است!
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 12 صفحه 215
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 10 صفحه 156
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 11 صفحه 64
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 12 صفحه 297 و 451
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها