هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه و پیشرفت اسلام
فارسی 7263 نمایش |کفار قریش، چون پیش رفت روز افزون اسلام را دیدند و خبر احتمال هجرت پیغمبر اکرم (ص) را به مدینه شنیدند، تصمیم گرفتند که با قتل آن حضرت به گرفتاری خود خاتمه دهند و برای عملی ساختن این تصمیم، در محلی به نام دارالندوه که مرکز شورا بود جمع شدند و پس از مشورت، رای دادند که از هر قبیله یک مرد کارآمد، نامزد قتل آن حضرت گردد و یک دسته چهل نفری که از این مردان متشکل می شود، شبانه، خانه آن حضرت را محاصره کرده، در دل شب به خانه ریخته، وی را به قتل برسانند. این رای به تصویب رسید و درباره آن، تصمیم گرفته شد و از بنی هاشم نیز ابولهب که عموی آن حضرت بود نامزد این کار شد.
خدای متعال، پیغمبر خود را از تصمیم مردم باخبر ساخت و امر فرمود که همان شب مکه را ترک گفته، به مدینه هجرت نماید. پیغمبر اکرم (ص) علی بن ابی طالب (ع) را از جریان مطلع ساخت و امر فرمود که شب را در بستر وی بخوابد تا او بیرون رود و چنانچه شبانه کشته نشد، چند روز در مکه توقف نماید و امانت هایی را که مردم پیش پیغمبر داشتند به صاحبانش رد کند و پس از آن، ره سپار مدینه شود. علی (ع) شبانه در بستر آن حضرت خوابید و وی از میان محاصره کنندگان، با حفظ و حراست، بیرون رفت و در راه به ابوبکر برخورد و او را نیز با خود برداشته در غاری که در کوه ثور، نزدیکی مکه بود، پنهان شدند و پس از سه روز که مردم مکه از پیدا شدن وی مایوس شدند، به سوی مدینه حرکت کردند.
ورود پیغمبر اکرم (ص) به مدینه:
زمینه پیش رفت اسلام در شهر یثرب که بعدها مدینه نامیده شد فراهم آمد و سببش این بود که اهل مدینه از جنگ داخلی که سال ها در میان دو قبیله بزرگ اوس و خزرج برپا بود، به ستوه آمده بودند، بالاخره به فکر افتادند که برای خود، پادشاهی انتخاب کرده، بدین ترتیب به کشتار خاتمه دهند. برای این کار، جمعی از سرشناسان خود را به مکه فرستادند تا در این باره با سران اهل مکه مشورت کنند و این واقعه، زمانی بود که پیغمبر اکرم به دعوت علنی خود قیام کرده بود. سرشناسان مدینه وقتی به مکه رسیدند مقصد خود را با سران قریش در میان نهادند، سران قریش، به این عذر که مدتی است محمد در این سامان، دعوی نبوت می کند و خدایان مقدس ما را ناسزا می گوید و جوانان ما را فاسد می کند و افکار ما را مشوش می دارد، از شرکت در مشورت ایشان سرباز زدند. شنیدن این سخن، اهل مدینه را که بارها بشارت ظهور نبی امی را در مکه از یهود شنیده بودند، تکان داد و به این فکر انداخت که پیغمبر اکرم را ببینند و از چگونگی دعوتش مطلع شوند، وقتی که به حضور آن حضرت رسیدند و سخنانش را شنیدند و به آیات قرآنی گوش دادند، ایمان آوردند و وعده دادند که سال دیگر با جمعی از مردم مدینه آمده، مقدمات پیش رفت اسلام را فراهم سازند.
سال دیگر، جماعتی از سران مدینه به مکه آمده، شب هنگام بیرون شهر، جای خلوتی، با آن حضرت ملاقات و بیعت کردند و عهد بستند که دین اسلام را در مدینه رواج دهند و اگر آن حضرت به مدینه رود، همان طور که از خاندان خود دفاع می کنند، از آن حضرت در برابر دشمنان دفاع نمایند. پس از آن که این جماعت به مدینه برگشتند، اکثر اهل مدینه به دین اسلام مشرف شدند و شهر مدینه نخستین شهر اسلامی گردید، از این روی، وقتی که خبر تشریف فرمایی پیغمبر اکرم را شنیدند، شاد شده، با کمال بی تابی و با آغوشی باز به استقبال حضرتش شتافتند و مقدم آن حضرت را گرامی داشتند و با نهایت خلوص، جان و مال خود را برای پیش رفت اسلام در اختیار وی گذاشتند و به همین مناسبت انصار نامیده شدند. خدای متعال در کلام خود به قصه هجرت پیغمبر اکرم (ص) و هم به خدمات انصار اشاره فرموده، از آنان قدردانی می نماید: «والذین تبوءو الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم ولایجدون فی صدورهم حاجة مما اوتوا و یوثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصة»؛ «و آنان (انصار)، که پیش از مهاجران، خانه برای مسلمانان ساختند و ایمان را تقویت کردند، اینان مسلمانانی را که به سویشان مهاجرت کردند دوست می دارند در حالی که نیاز و طمعی به آنچه در دست مهاجران بود نداشتند و با وجود دست تنگی، دیگران را بر خود مقدم می داشتند»(حشر/ 9).
استقرار پیغمبر اکرم در مدینه و پیش رفت اسلام:
پیغمبر اکرم در مدینه مستقر شد و تدریجا جمع کثیری از مسلمانان مکه در زیر شکنجه کفار بودند از خانه و زندگی خود دست برداشته به مدینه مهاجرت کردند، انصار نیز به عهد خود وفا کرده، پذیرای گرمی از ایشان به عمل آوردند. پیغمبر اکرم (ص) مسجدالنبی را در مدینه بنا کرده و مساجد دیگری نیز به تدریج ساخته شد و مبلغین اسلام به اطراف فرستاده شدند و معاهده هایی با طوایف یهود که در مدینه و اطراف مدینه بودند و همچنین با قبایلی از اعراب بسته شد و اسلام با نورانیت خود، به سرعت شروع به پیش رفت نمود و در ظرف ده سال که مدت اقامت آن حضرت در مدینه می باشد سلطه کامل اسلام بر سراسر شبه جزیره عربستان برقرار گردید و از ملوک و سلاطین ممالک مانند قیصر روم شاهنشاه ایران و نجاشی حبشه و خدیو مصر دعوت دینی به عمل آمد.
پیغمبر اکرم (ص) در ظرف این ده سال به انجام ماموریت خود اشتغال داشت و لحظه ای نیاسود، وحی آسمانی را تلقی می فرمود و تعلیمات اسلام را از معارف و اخلاق و قوانین که از طریق وحی از جانب خدای متعال به او می رسید به مردم یاد می داد و به پند و اندرز مردم می پرداخت و به سوالاتشان پاسخ می داد و با مخالفان و دانشمندان ملل خاصه یهود مناظره و محاجه می نمود و امور کشوری را اداره نموده، چرخ زندگی مردم را می گردانید و با این که در این ده سال با دسته های مختلف کفار و مشرکین، در حدود هشتاد جنگ نمود و در خونین ترین و هولناک ترین آن ها، مانند جنگ بدر و احد و جنگ خندق و خیبر، شرکت جست و مثل یکی از لشکریان به زد و خورد اشتغال داشت، هرگز دیده نشد که شخصا کسی را بکشد. با همه این ها، بخش مهمی از اوقات خود را به عبادت خدا مشغول بود و روزهای زیادی را در سال، روزه می گرفت، یعنی تقریبا سه ماه متوالی رجب و شعبان و رمضان را روزه دار بود و یک ماه نیز به طور متفرقه روزه بود و گاهی روزه وصال را که از خصایص آن حضرت است انجام می داد، یعنی چند روز و چند شب متوالی، هیچ چیز میل نمی فرمود و بخشی از شبانه روز به تدبیر منزل و حوایج خانگی خود می پرداخت و گاهی هم برای تحصیل معاش، اجیر می شد. خدای متعال در کلام خود به اختصار، جریان وقایع این ده ساله را ذکر نموده، می فرماید: «یریدون لیطفوا نور الله بافوههم والله متم نوره ولو کره الکافرون هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون»؛ «کفار می خواهند نور و روشنایی خدایی را خاموش کنند و حال آن که خدا نور و روشنایی خود را به حد تمام و کمال خواهد رسانید، اگر چه کفار دوست ندارند. خدا همان است که فرستاده خود را با هدایت و دین حق به سوی مردم فرستاده تا آن را به همه ادیان و مذاهب غلبه دهد، اگر چه بر مشرکان ناگوار باشد». چنانکه روشن است، این وعده خدایی در حیات پیغمبر اکرم (ص) و بعد از رحلت آن حضرت تا امروز، که پانصد میلیون مسلمان در همه اقطار زمین زندگی می کنند، روز به روز بهتر عملی می شود: «کنتم خیر امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله»؛ «شما گروه مسلمانان، بهترین امتی هستید که در میان مردم به وجود آمده اید، مردمان را به معروف، امر و از منکر، نهی می کنید و به خدا ایمان می آورید».
رحلت پیغمبر اکرم (ص) و مساله جانشینی:
آخرین شهری که فتح آن موجب استیلای نام اسلام بر شبه جزیره عربستان شد، شهر مکه بود که حرم خدا و جایگاه کعبه است. این شهر در سال هشتم هجری به دست لشکریان اسلام افتاد و پس از آن، به فاصله کمی، شهر طائف نیز فتح شد. سال دهم هجرت، پیغمبر اکرم (ص) برای انجام مراسم حج به مکه رفت و پس از برگزاری حج و تعلیمات لازمه به مردم، راه مدینه را پیش گرفت. در میان راه، در محلی به نام غدیر خم» دستور داد تا قافله را از حرکت باز داشتند و در میان صد و بیست هزار نفر حاجی که از نواحی متفرقه گرد آمده بودند، دست علی (ع) را گرفته، بلند نموده و ولایت و جانشینی آن حضرت را به همه اعلام داشت (قرب الاسناد: 57، کافی 1: 295، مسند احمد 1:118).
با این اقدام، مساله والی در جامعه اسلامی که ولایت امور مسلمین را داشته باشد و از کتاب و سنت نگهبانی و از معارف و قوانین دینی نگه داری کند، حل شد و حکم آیه شریفه: «یایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»؛ «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا به مردم برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای». سوره (مائده/ 67). اجرا گردید. پیغمبر اکرم (ص) به مدینه برگشت و پس از هفتاد روز در بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم هجرت رحلت فرمود.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- اصول عقاید و دستورات دینی4-1- صفحه 138-134
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها