آفرینش و هدف آن از نظر قرآن

فارسی 3259 نمایش |

از نظر جهان بینی توحیدی اسلامی، جهان یک آفریده است و با عنایت و مشیت الهی نگهداری می‏ شود. اگر لحظه ای عنایت الهی از جهان گرفته بشود نیست و نابود می‏ گردد. جهان به باطل و بازی و عبث آفریده نشده است، هدفهای حکیمانه در خلقت جهان و انسان در کار است، هیچ چیزی نا به جا و خالی از حکمت و فایده آفریده نشده است. نظام‏ موجود، نظام احسن و اکمل است. جهان به عدل و به حق برپاست. نظام‏ عالم بر اساس اسباب و مسببات برقرار شده است و هر نتیجه ای را از مقدمه و سبب مخصوص خودش باید جستجو کرد. از هر نتیجه و سبب، تنها نتیجه و مسبب مخصوص خود آن را باید انتظار داشت. قضا و قدر الهی، وجود هر موجودی را تنها از مجرای علت خاص خودش به وجود می‏ آورد. قضا و تقدیر الهی یک شی‏ء، عین قضا و تقدیر سلسله علل اوست.
خداوند در سوره اعراف آیه 54 در مورد آفرینش جهان می فرماید: «إن ربکم الله الذی خلق السماوات و الأرض فی ستة أیام ثم استوی‏ علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بأمره ألا له الخلق و الأمر تبارک الله رب العالمین؛ پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز (شش دوران) آفرید، سپس به تدبیر جهان هستی پرداخت، با (پرده تاریک) شب، روز را می پوشاند و شب به دنبال روز به سرعت در حرکت است، و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید در حالی که مسخر فرمان او هستند، آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان) برای او (و به فرمان او) است. پر برکت (و زوال‏ ناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است.» این آیه معبود حقیقی و واقعی را با ذکر صفات خاصش معرفی می‏ کند، تا آنها که حقیقت‏جو هستند قبل از فرا رسیدن رستاخیز در همین جهان او را به روشنی بشناسند، نخست می‏ گوید: معبود و پروردگار شما آن کس است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید یعنی معبود کسی جز آفریدگار نمی ‏تواند باشد.


آیا جهان در شش روز آفریده شده‏
بحث از آفرینش جهان در شش روز، در هفت مورد از آیات قرآن مجید آمده است: آیه مورد بحث، و 3 یونس و 7 هود و 59 فرقان و 4 سجده و 38 ق و 4 حدید. ولی در سه مورد، علاوه بر آسمانها و زمین، ما بینهما (آنچه در میان زمین و آسمان قرار دارد) نیز به آن اضافه شده است که در حقیقت توضیحی است برای جمله قبل، زیرا همه اینها در معنی آسمانها و زمین جمع است، چون می‏ دانیم آسمان شامل تمام چیزهایی می ‏شود که در جهت بالا قرار دارد و زمین نقطه مقابل آن است. در اینجا فورا این سؤال به ذهن می ‏آید که قبل از آفرینش زمین و آسمان شب و روزی وجود نداشت، که اینها در آن آفریده شود، شب و روز از گردش زمین به دور خود و در برابر نور آفتاب به وجود می ‏آید. به علاوه پیدایش مجموعه جهان در شش روز، یعنی کمتر از یک هفته چیزی است بر خلاف علم، زیرا علم می ‏گوید: میلیاردها سال طول کشید تا زمین و آسمان به وضع کنونی درآمد. ولی با توجه به مفهوم وسیع کلمه یوم (روز) و معادل آن در زبانهای دیگر، پاسخ این سؤال روشن است، زیرا بسیار می‏ شود که یوم به معنی یک دوران به کار می ‏رود، خواه این دوران یک سال باشد یا صد سال یا یک میلیون سال و یا میلیاردها سال، شواهدی که این حقیقت را ثابت می ‏کند و نشان می ‏دهد یکی از معانی یوم همان دوران است فراوان می ‏باشد:
1- در قرآن صدها بار کلمه یوم و ایام به کار رفته است، و در بسیاری از موارد به معنی شبانه روزی معمول نیست، مثلا تعبیر از عالم رستاخیز به یوم القیامة نشان می ‏دهد که مجموعه رستاخیز که دورانی است بسیار طولانی به عنوان روز قیامت شمرده شده است، از پاره ‏ای از آیات قرآن استفاده می ‏شود که روز رستاخیز و محاسبه اعمال مردم پنجاه هزار سال طول می ‏کشد. (معارج/ 4)
2- در متن کتب لغت نیز می ‏خوانیم که یوم گاهی به مقدار زمان میان طلوع و غروب آفتاب گفته می‏ شود و گاهی به مدتی از زمان، هر مقدار بوده باشد.
3- در روایات و سخنان پیشوایان دینی نیز کلمه یوم به معنی دوران بسیار آمده است، چنان که امیر مؤمنان علی (ع) در نهج البلاغه می ‏فرماید: «الدهر یومان یوم لک و یوم علیک؛ دنیا برای تو دو روز است، روزی به سود تو است و روزی به زیان تو.» در تفسیر برهان در ذیل همین آیه از تفسیر علی بن ابراهیم نیز می ‏خوانیم که امام فرمود: «فی ستة أیام یعنی فی ستة اوقات؛ شش روز یعنی شش وقت و دوران.»
4- در گفتگوهای روزمره و اشعار شعرا در زبانهای مختلف کلمه یوم و معادل آن نیز به معنی دوران زیاد دیده می ‏شود، مثلا می‏ گوئیم کره زمین یک روز گداخته و سوزان بود و روز دیگر سرد شد و آثار حیات در آن آشکار گردید، در حالی که دوران گداختگی زمین به میلیاردها سال بالغ می ‏شود. یا اینکه می ‏گوئیم یک روز بنی امیه خلافت اسلام را غصب کردند، و روز دیگر بنی عباس، در حالی که دوران خلافت هر یک به دهها یا صدها سال بالغ می ‏گردد. از مجموع بحث فوق چنین نتیجه می‏ گیریم که خداوند مجموعه زمین و آسمان را در شش دوران متوالی آفریده است، هر چند این دورانها گاهی به میلیونها یا میلیاردها سال بالغ شده است و علم امروز هیچگونه مطلبی را که مخالف این موضوع باشد بیان نکرده است.
این دورانهای ششگانه محتملا به ترتیب ذیل بوده است:
1- روزی که همه جهان به صورت توده گازی شکلی بود که با گردش به دور خود از هم جدا گردید و کرات را تشکیل داد.
2- این کرات تدریجا به صورت توده مذاب و نورانی و یا سرد و قابل سکونت در آمدند.
3- روز دیگر منظومه شمسی تشکیل یافت و زمین از خورشید جدا شد.
4- روز دیگر زمین سرد و آماده حیات گردید.
5- سپس گیاهان و درختان در زمین آشکار شدند.
6- سرانجام حیوانات و انسان در روی زمین ظاهر گشتند.


چرا جهان را در یک لحظه نیافرید؟
در اینجا سؤال دیگری نیز مطرح می‏ شود که خداوند با وجود قدرت بی انتهایی که دارد می ‏توانست همه آسمانها و زمین را در یک لحظه بیافریند، چرا آنها را در این دورانهای طولانی قرار داد؟ پاسخ این سؤال را از یک نکته می ‏توان دریافت و آن اینکه آفرینش اگر در یک لحظه می‏ بود، کمتر می‏ توانست از عظمت و قدرت و علم آفریدگار حکایت کند، اما هنگامی که در مراحل مختلف، و چهره‏ های گوناگون، طبق برنامه‏ های منظم و حساب شده، انجام گیرد، دلیل روشنتری برای شناسایی آفریدگار خواهد بود، فی المثل اگر نطفه آدمی در یک لحظه تبدیل به نوزاد کامل می‏ شد، آن قدر نمی ‏توانست عظمت خلقت را بازگو کند، اما هنگامی که در طی 9 ماه، هر روز در مرحله ‏ای، و هر ماه به شکلی، ظهور و بروز کند می ‏تواند به تعداد مراحلی که پیموده است نشانه‏ های تازه ‏ای از عظمت آفریدگار به دست دهد. سپس قرآن می ‏گوید: خداوند پس از آفرینش آسمان و زمین، زمام رهبری آنها را به دست گرفت یعنی نه تنها آفرینش از او است بلکه اداره و رهبری جهان نیز با او می‏ باشد. (ثم استوی‏ علی العرش) و این پاسخی است به آنها که جهان را در آفرینش نیازمند به خدا می‏ دانند نه در بقا و ادامه هستی.
خداوند همچنین در سوره هود آیه 7 می فرماید:«و هو الذی خلق السماوات و الأرض فی ستة أیام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم أیکم أحسن عملا و لئن قلت إنکم مبعوثون من بعد الموت لیقولن الذین کفروا إن هذا إلا سحر مبین؛ او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز (شش دوران) آفرید و عرش (قدرت) او بر آب قرار داشت، (به خاطر این آفرید) تا شما را آزمایش کند تا کدامیک عملتان بهتر است و اگر بگویی شما بعد از مرگ برانگیخته می ‏شوید مسلما کافران می ‏گویند این سحر آشکاری است.» در این آیه از سه نکته اساسی بحث شده است: نخست از آفرینش جهان هستی و مخصوصا آغاز آفرینش که نشانه قدرت پروردگار و دلیل عظمت او است: او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید.
نیاز به توضیح ندارد که منظور از روز در اینجا روز معمولی بیست و چهار ساعته نیست زیرا آن زمان که آسمان و زمین وجود نداشت، نه کره زمین بود و نه حرکت بیست و چهار ساعته‏اش به دور خود، بلکه منظور از آن دوران است، خواه این دوران کوتاه باشد و خواه بسیار طولانی و حتی به مقدار میلیاردها سال. و نیز آفرینش جهان در شش دوران متوالی و پی در پی با اینکه خدا قدرت داشت تمام عالم را در یک لحظه بیافریند به خاطر آن است که این آفرینش تدریجی که هر زمان چهره تازه و رنگ نو و شکل بدیعی پیدا می‏ کند، بهتر و بیشتر، قدرت و عظمت خدا را معرفی می ‏نماید. او می ‏خواست قدرت خویش را در هزاران چهره بنماید، نه تنها در یک چهره، در هزاران لباس حکمتش را نشان دهد، نه تنها در یک لباس، تا شناخت ذات پاکش و همچنین شناخت قدرت و حکمتش آسانتر و روشنتر باشد، و دلائلی به تعداد ایام و سالها و قرون و اعصاری که بر عالم گذشته است، برای معرفتش در اختیار ما باشد.
سپس اضافه می ‏کند: و عرش او (عرش خداوند) بر آب قرار داشت. (و کان عرشه علی الماء) برای فهم تفسیر این جمله باید به مفهوم دو کلمه عرش و ماء آشنا شویم: عرش در اصل به معنی سقف یا شیئی سقف‏ دار است، و به تختهای بلند همانند تختهای سلاطین گذشته نیز عرش گفته می ‏شود، و همچنین داربستهایی که درختهای مو و مانند آن را روی آن قرار می‏ دهند. اما این کلمه بعدا به معنی قدرت نیز به کار رفته است، همانگونه که واژه تخت در فارسی نیز به همین معنی استعمال می ‏شود:در عربی گفته می‏ شود «فلان استوی علی عرشه (او) ثل عرشه؛ فلان کس بر تخت نشست یا تختش فرو ریخت.» کنایه از اینکه به قدرت رسید و یا قدرتش نابود شد، در فارسی نیز می‏ گوئیم فلان کس را بر تخت نشاندند و یا از تخت به پایینش کشیدند. این نکته را نیز باید توجه داشت که گاهی کلمه عرش به معنی مجموعه جهان هستی است زیرا تخت قدرت خداوند همه این جهان را فرا می‏ گیرد و اما کلمه ماء معنی معمولی آن آب است، اما گاهی به هر شی‏ء مایع ماء گفته می ‏شود مانند فلزات مایع و امثال آن.
با آنچه در تفسیر این دو کلمه گفته شد، چنین استفاده می ‏شود که در آغاز آفرینش، جهان هستی به صورت مواد مذابی بود یا گازهای فوق العاده فشرده که شکل مواد مذاب و مایع را داشت. سپس در این توده آبگونه حرکات شدید و انفجارات عظیمی رخ داد، و قسمتهایی از سطح آن پی در پی به خارج پرتاب شد، این اتصال و به هم پیوستگی به انفصال و جدایی گرائید، و کواکب و سیارات و منظومه‏ ها یکی بعد از دیگری تشکیل یافتند. بنابراین جهان هستی و پایه تخت قدرت خدا نخست بر این ماده عظیم آبگونه قرار داشت.
این همان چیزی است که در آیه 30 سوره انبیاء نیز به آن اشاره شده است «أولم یر الذین کفروا أن السماوات و الأرض کانتا رتقا ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شی‏ء حی؛ آیا آنها که خدا را انکار می‏ کنند با چشم علم و دانش این حقیقت را ندیدند که آسمانها و زمین، در آغاز به هم پیوسته بود، سپس ما آنها را از هم گشودیم و هر موجود زنده ‏ای را از آب آفریدیم.» در نخستین خطبه نهج البلاغه نیز اشارات روشنی به همین معنی شده است. دومین مطلبی که آیه فوق به آن اشاره می‏ کند هدف آفرینش جهان هستی است، همان هدفی که قسمت عمده ‏اش به گل سرسبد این جهان یعنی انسان باز می‏ گردد، انسانی که باید در مسیر تعلیم و تربیت قرار گیرد و راه تکامل را بپوید و هر لحظه به خدا نزدیکتر شود، می ‏فرماید: این آفرینش با عظمت را به این خاطر قرار داد که شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل می ‏کنید. (لیبلوکم أیکم أحسن عملا). لیبلوکم از ماده بلاء و ابتلاء به معنی آزمایش است. آزمایشهای الهی برای کشف حال و پی‏ بردن به وضع درونی و روحی و فکری افراد نیست، بلکه به معنی پرورش دادن و تربیت نمودن است. جالب اینکه این آیه ارزش هر انسانی را به حسن عمل او مربوط می ‏داند، نه به کثرت و فزونی عمل او، و این نشان می‏ دهد که اسلام در همه جا روی کیفیت عمل تکیه می‏ کند نه روی کثرت و کمیت عمل.
در حدیثی در همین زمینه از امام صادق (ع) چنین نقل شده: «لیس یعنی‏ اکثر عملا و لکن اصوبکم عملا، و انما الاصابة خشیة الله، و النیة الصادقة، ثم قال الإبقاء علی العمل حتی یخلص اشد من العمل، و العمل الخالص، الذی لا ترید ان یحمدک علیه احد الا الله عز و جل‏؛ خداوند کثرت عمل را نمی‏ خواهد بلکه درستی عمل را می‏ خواهد، و درستی عمل به آن است که با خداترسی و نیت پاک توأم باشد، سپس فرمود: نگهداری عمل از آلودگی به ریا و نیات نادرست مشکلتر از خود عمل است و عمل خالص عملی است که نخواهی هیچکس جز خدا تو را به خاطر آن ستایش کند.» (تفسیر برهان جلد 2 صفحه 207)

منـابـع

مرتضی مطهری- جهان بینی توحیدی- صفحه 5-24

ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 6 صفحه 203-200

ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد ‏9 صفحه 28-25

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد