مبنای رعایت و نقض پیمان ها در اسلام و مکاتب بشری

فارسی 2664 نمایش |

هدف از وضع و رعایت قوانین اجتماعی در جوامع متجدد
جامعه های غیر دینی و مخصوصا متمدن و مترقی! هدفی از اجتماع و مقررات اجتماعی جز اینکه هر چه بیشتر و بهتر از مزایای زندگی مادی بهره مند شوند ندارند، بنابراین دلیلی ندارد که به چیزی جز قوانین و مقرراتی که مقاصد مادی ایشان را تأمین می کند ملتزم شوند. بدیهی است که در چنین محیطی معنویات ارزشی نخواهد داشت، مگر به همان مقداری که موافق ایده های مادی مردم باشد. مثلا راستی، جوانمردی، مهربانی، نیکوکاری، شهامت و سایر فضایل اخلاقی، در صورتی مفید و لازم العمل شمرده می شود که در راه تأمین منافع مادی واقع شود، ولی اگر با منافع مادی مردم سازگار نبود، نه تنها آنها را لازم نمی دانند، بلکه خلاف آنها را لازم می شمرند.

اصالت ماده مبنای جوامع متجدد
از این رو است که دولت ها و هیئت های حاکمه و کنگره های رسمی وظیفه ای جز حفظ منافع حیات مادی اجتماع برای خود قایل نیستند و پیمان ها و معاهداتی که می بندند، بر حسب مصلحت وقت و تابع منافع آنی است و ارزش آنها تابع وزن بین المللی دولت متعهد و میزان قوا و نیروهای آن می باشد و طبعا بقای آنها متوقف بر تعادل نیروهای طرفین است. ولی اگر یک طرف نیرومندتر و کفه اش سنگین تر شد، با بهانه ای ساختگی و تهمت های جعلی پیمان را به هم می زند و تشبث به این عذرها و بهانه ها هم برای این است که ظاهر قوانین جهانی محفوظ باشد، قوانینی که با نقض آنها حیات جامعه، یا قسمتی از منافع حیاتیشان به خطر می افتد و گرنه نقض هر گونه پیمانی بدون هیچ عذر و بهانه ای بی مانع می بود. همچنین دروغ و خیانت و تعدی و تجاوز، مانع اقداماتی که برای به دست آوردن منافع مادی انجام می دهند نمی شود. زیرا برای اخلاق و معنویات اصالتی قایل نبوده، بلکه آنها را وسیله ای برای رسیدن به هدف اجتماع، یعنی بهره برداری از زندگی مادی می دانند. با مطالعه اجمالی در جریان حوادث جهانی و مخصوصا حوادث بین المللی قرن اخیر ارزش پیمان ها و معاهدات و علت نقض آنها روشن شده، شاهدهای گویایی بر این گفتار به دست می آید.

اصالت ماده و معنی در اسلام
ولی اسلام نه زندگی مادی را حیات حقیقی انسان می داند و نه برخوردار شدن از مزایای آن را سعادت واقعی می شمرد، بلکه زندگی حقیقی انسان را حیاتی می داند که جامع بین ماده و معنی باشد و خوشبختی حقیقی را در چیزهایی می داند که موجب سعادت دنیا و آخرت باشد. لازمه این بینش آن است که قوانین زندگی را مبتنی بر فطرت و آفرینش نماید، نه بر آنچه به نفع خود انسان می پندارد و نیز لازمه آن این است که دعوت خود را بر اساس پیروی از حق قرار دهد، نه بر اساس پیروی از هوای نفس و تمایلات اکثر مردم، که از روی عواطف و احساسات باطنی می باشد. قرآن مجید می فرماید: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم»؛ «پس روی خود را به سوی این دین حنیف و معتدل دار، این آفرینش خدایی است که مردم را بر آن سرشته است، آفرینش خدا تبدیل ناپذیر است، این است آیین استوار.» (روم/ 30) و در جایی دیگر می فرماید: «هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون»؛ «اوست (خدایی) که فرستاده خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.» (توبه/ 33) باز در جای دیگر می فرماید: «بل اتیناهم بالحق (مومنون/ 90) ولو اتبع الحق اهواءهم لفسدت السموات والارض و من فیهن» (مومنون/ 71)؛ «ما حق را به آنها فرستادیم، اگر حق از هواهای ایشان پیروی می کرد، آسمان ها و زمین و هر کس در آنهاست تباه می شدند.»

موضع قرآن در برابر رعایت و نقص پیمان ها
و لازمه این مبتنی بر آن است که هم رعایت اعتقادات حق بشود و هم رعایت اخلاق فاضله و اعمال شایسته و در تعالیم خود نه جانب ماده را فرو گذار کند و نه جانب معنی را، بلکه پیوسته رعایت فضایل انسانی را نماید، خواه به سود مردم باشد و خواه به زیان ظاهری ایشان، ولی به طور قطع جز به حال کسانی که از جاده حق و حقیقت منحرف باشند، زیانی به حال جامعه نخواهد داشت.
از این جاست که ملاحظه می شود خداوند متعال پیمان مشرکین را نقض می فرماید، به علت اینکه آنان نقض عهد کرده اند و در عین حال از نظر رحمت چهار ماه به ایشان مهلت می دهد «فسیحوا فی الارض اربعة اشهر واعلموا انکم غیر معجزی الله و ان الله مخزی الکافرین»؛ «پس چهار ماه در این سرزمین (آزاد) بگردید و بدانید که شما هیچ گاه نمی توانید خدا را عاجز کنید و خدا رسواگر کافران است.» (توبه/ 2) ولی نسبت به مشرکانی که به عهد خود وفادار مانده اند دستور استقامت و پایداری در برابر تعهدات می دهد «الا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئا و لایظاهروا علیکم احدا فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم ان الله یحب المتقین»؛ «مگر آن مشرکانی که با آنها پیمان بسته اید و سپس چیزی از پیمان شما را نکاسته اند و با هیچ کس بر ضد شما همدست نشده اند، پس پیمان آنان را تا پایان مدتشان تمام کنید. همانا خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.» (توبه/ 4) در صورتی که در آن روزگار حوادث جاری، مشرکان را ذلیل و بیچاره کرده بود و در برابر شوکت و عظمت اسلام، خوار و زبون شده بودند، و نیز پیغمبر امر می کند که در صورت ترس خیانت، پیمان را نقض کند، ولی دستور می دهد که تصمیم خود را رسما اعلام دارد و در مقام بیان علت این حکم می فرماید: خدا خیانت را دوست ندارد.

منـابـع

سید محمد حسین طباطبایی- معنویت تشیع- صفحه 216-218

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد