تفسیر آیاتی از قرآن پیرامون تعدادی از نام های توصیفی روز قیامت

فارسی 2031 نمایش |

توصیفاتی از روز قیامت در قرآن کریم دیده می شود که بیانگر وضعیت انسانها در آن روز است، تعبیراتی که هرکدام از دیگری آموزنده تر است. گویی دست انسان را می گیرد و به عرصه محشر وارد می کند و در جای جای آن سیر می دهد و حوادث آن روز عظیم را در برابر چشم انسان مجسم می کند.

یوم یقوم الاشهاد
یوم یقوم الروح والملائکه صفا

توصیفهای فوق یکی از ابعاد آن روز بزرگ را به یاد می آورد که آثار اخلاقی عمیقی در انسان می گذارد و پیام مخصوصش بر جان و دل می نشیند. در نخستین توصیف از آن روز به عنوان «روزی که گواهان در آن روز برمی حیزند» یاد می کند (یوم یقوم الاشهاد ) (مومن/ 51). «اشهاد» جمع «شاهد» یا «شهید» (همچون «اصحاب» جمع «صاحب»، و «اشرف» جمع «شریف») در اینجا اشاره به گواهان روز قیامت است. بعضی از مفسران آن را تنها اشاره به فرشتگان مراقب اعمال، و بعضی تنها اشاره به پیامبران(ع) دانسته اند، ولی ظاهر این است که «اشهاد» مفهوم وسیعی دارد که هم فرشتگان الهی را شامل می شود و هم پیامبران، و هم مومنان را. بعضی احتمال داده اند که شامل اعضای پیکر انسان که گواهی بر اعمال او می دهند نیز می باشد، اما با توجه به تغییر «یقوم» (برمی خیزد) این تفسیر بعید به نظر می رسد.

تعبیر به «قیام» در این گونه موارد اشاره به وضع خاصی است که در دادگاهها وجود دارد که گواهان هنگام ادای شهادت بپا می خیزند، تا جدی و مصمم بودن خود را در مسأله شهادت، و رسمیت و احترام دادگاه را نشان دهند. به هرحال آن روز روزی است که نه یک شاهد، بلکه شاهدان بسیار، در آن دادگاه  عظیم ادای شهادت می کنند، شهادتی که مایه آبرو و افتخار مومنان، و رسوائی و ذلت مجرمان است، شهادتی که بر همه چیز احاطه دارد، و چیزی از نظر شهود آن دادگاه پنهان نخواهد بود، شهادتی که به هیچوجه قابل انکار مجرمان نیست و آن چنان با قرائن همراه است که جز قبول و تسلیم راهی در برابر آن وجود ندارد. و از اینجا می توان فهمید که پیام این توصیف الهی درباره قیامت تا چه حد گیرا و موثر است. 

در دومین آیه از روز قیامت به روزی یاد می کند که در آن روز «روح و فرشتگان در یک صف قیام می کنند» (یوم یقوم الروح و الملائکه صفا) (نبأ/38). جمعی از مفسران معتقدند از آنجا که صف معنی مصدری دارد و مفرد و جمع در آن یکسان است در اینجا ممکن است اشاره به صفوف مختلف ملائکه باشد، و یا لااقل اشاره به دو صف است که در یک صف روح جان دارد، و در صف دیگر فرشتگان. در اینکه منظور از «روح» در اینجا چیست؟ اقوال زیادی وجود دارد، و به هشت قول یا بیشتر بالغ می شود، ولی از میان آنها چند تفسیر معروفتر است:

1- روح یکی از فرشتگان مقرب الهی است، فرشته ای بالاتر از همه فرشتگان و حتی برتر از جبرئیل، و هم او بود که با انبیاء و امامان معصوم همراه بود.

2- منظور جبرئیل امین پیک وحی خدا است.

3- منظور ارواح انسانها است، منتها قبل از الحاق به بدنها.

4- منظور مخلوق با عظمتی است غیر از انسان و فرشتگان.

5- منظور قرآن مجید است، و معنی قیام آن، ظهور آثار آن در صحنه محشر می باشد.

البته برای هر یک از تفسیرهای فوق به بعضی از آیات قرآن استدلال شده است در حالی که روح در آیات مختلف قرآن معانی گوناگونی دارد و آنچه از همه در اینجا مناسبتر به نظر می رسد همان تفسیر اول است. در بعضی از روایات معصومین (ع) نیز این تفسیر صریحا آمده است. در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم: "هو ملک اعظم من جبرئیل و میکائیل" «او فرشته ای است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل». از ابن عباس نیز نقل شده که میگوید: خداوند هیچ مخلوقی بعد از عرش بزرگتر از روح نیافریده است، و در روز قیامت او به تنهائی در یک صف و فرشتگان همگی در یک صف قرار می گیرند.

یوم لاینفع مال و لابنون
 یوم لا بیع  فیه و لا خلال

در این دو تعبیر دو پیام دیگر قریب الافق پیرامون اوضاع آن روز عظیم منعکس است. در توصیف اول می فرماید: «روزی که مال و فرزندان در آن سودی نمی بخشد» (یوم لاینفع مال و لا بنون)، «مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خداوند آید» ( الا من اتی بقلب سلیم) (شعرا/ 88 و 89)، و در توصیف دوم می فرماید: «آن روز روزی است که نه خرید و فروش در آن است و نه پیوندهای دوستی» (یوم لا بیع  فیه و لا خلال) (ابراهیم/ 31).

در حقیقت سرمایه های مهم دنیا در سه چیز خلاصه می شود: مال و ثروت، فرزندان برومند، و دوستان با وفا، اما مشکلات محشر و گرفتاریهای هولناک آن نه چنان است که بتوان با استفاده از مال و ثروت یا کمک فرزندان و دوستان، آنها را برطرف ساخت و به فرض که تمام اموال دنیا به آنجا انتقال یابد و  همه فرزندان و دوستان در کنار انسان باشند ممکن نیست گرهی از کار او بگشایند، چرا که معیار در آنجا چیز دیگر است، حلال مشکلات محشر، ایمان و عمل صالح و قلب سلیم است ، قلبی خالص از هرگونه شرک و ریا، فارغ از غیر خدا.  در این جهان غالب مشکلات از طریق مال و ثروت و دادن فدا، خسارت، رشوه و مانند آن به صورت مشروع یا نامشروع قابل جبران است و بسیاری از مشکلات نیز به کمک نیروهای انسانی مخصوصا فرزندان پر محبت و دوستان مخلص حل شدنی است، بنابراین غالب مشکلات این جهان با این وسائل برطرف می گردد، درحالی که این امور در آنجا هیچ کاربردی ندارد. البته منظور از مال و فرزندان، مال و فرزندانی نیست که در طریق جلب رضای الهی به کار گرفته شده، یا دوستانی که بتوانند در پیشگاه خدا شفاعت کنند، بلکه منظور این است که اگر این سرمایه ها به آنجا منتقل شود هیچ کاری از آن ساخته نیست و لذا در آیه 67 زخرف می خوانیم: "الا خلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین" «دوستان در آن روز دشمنان یکدیگرند مگر پرهیزکاران»!

یوم لاتجری نفس عن نفس شیئا
یوم لا تملک  نفس لنفس  شیئا
یوم لاتجزی  والد عن ولده

یکی از طرق رهائی از چنگال کیفرها در این جهان این است که کسی مسئولیتهای دیگری را بپذیرد، و خود را جای او قرار دهد، جریمه مالی او را قبول کند، و کیفر جرم او را به جان خود بخرد. قرآن در آیات فوق که نامهای توصیفی قیامت را بیان می کند اعلام می دارد که اینگونه کارها در آن دادگاه بزرگ الهی مطلقا ممکن نیست، هر کس مسئول کارهای خویش است و تنها خودش کیفر اعمالش را می بیند و جریمه جرائمش را می پردازد.

در نخستین آیه که دوبار در قرآن مجید آمده می خوانیم: «از آن روز بترسید که هیچکس به جای دیگری مجازات نمی شود» (و اتقوا یومالا لا تجزی نفس عن نفس شیئا) (بقره/48 و 123)، همین معنی در آیه دوم با تفاوتی آمده است «آن روز روزی است که هیچکس مالک انجام کاری برای دیگری نیست» (یوم لا تملک نفس لنفس  شیئا) (انفطار/ 19و در سومین آیه انگشت روی مورد خاصی گذارده می فرماید: «از آن روز بترسید که نه پدر جزای اعمال خود را می پذیرد و نه فرزند چیزی از جزای پدر را» (و اخشوا یوما لایجزی ولد عن ولده مولود هوجاز عن والده شیئا) (لقمان/ 33). رابطه پدر با فرزند براساس «عاطفه و محبت» است، و رابطه فرزند با پدر براساس «احترام و محبت»، و در واقع از نزدیکترین و قوی ترین پیوندهای عاطفی  انسان همین دو رابطه  است، ولی هول و وحشت قیامت آن چنان عظیم و کوبنده است که تمام این پیوندها را در هم می کوبد و از میان می برد آن چنان که هرکس تنها به فکر خویشتن است.

جمعی از مفسران در تفسیر آیات فوق تصریح کرده اند "لایجزی" به معنی "لاتغنی" بی نیاز نمی کند آمده است. «راغب» در «مفردات» می گوید: جزا در اصل به معنی بی نیازی و کفایت است، و پاداش و کیفر را از این رو جزا می نامند که برای جبران عمل انجام شده کفایت می کند. همین معنی در مقائیس اللغه نیز آمده است. قابل توجه اینکه مخاطب در دو آیه اول بنی اسرائلند که در تعصب قومی و نژادی در جهان ضرب المثل هستند. قرآن به آنها هشدار می دهد که حتی شما با آن همه تعصبی که درباره یکدیگر دارید همه چیز، جز خودتان را، درآن روز بزرگ فراموش می کنید. پیام این آیات ناگفته پیدا است چرا که به وضوح این حقیقت را ثابت می کند که شدائد  قیامت و حوادث سخت آن روز عظیم هیچ نمونه ای در دنیا برای آن نیست. بسیارند اشخاصی که در این جهان بر اثر پیوندهای عاطفی، خود را فدای دیگری می کنند، ولی این مطلب در قیامت در مورد هیچ کس و هیچ انسانی نبست به دیگری واقع نمی شود.

یوم تبیض وجوه و تسوه وجوه
این نام که یک بار در قرآن مجید آمده بیانگر یکی دیگر از ابعاد آن روز بزرگ و حامل پیام مهمی از عرضه محشر است، می فرماید: «عذابهای بزرگ نفاق افکنان روزی خواهد بود که صورتهای سفید، و صورتهائی سیاه می گردد» (یوم تبیض وجوه وتسوه وجوه ) (آل عمران/ 106). چهره های نورانی از آن کسانی است که نور ایمان از درون جانشان به حکم «یوم البروز بودن قیامت» در چهره هایشان نمایان می شود، و به همین دلیل «غرق رحمت خدا هستند و جاودانه در آن خواهند ماند» (اما الذین ابیضت وجوههم ففی رحمه  الله هم فیها خالدون) (آل عمران /107). اما تاریک  دلان بی نور، کافران بی ایمان و مجرمان سیاه دلی هستند که ظلمت درونشان به برون کشیده شده، و این روسیاهان، غرق عذاب الهی خواهند بود، و به آنها گفته می شود. "فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون" «بچشید عذاب الهی را به خاطر کفرتان»! (آل عمران/106).

تعبیر فوق به صورتهای دیگری در آیات قرآن مجید نیز منعکس است. در یک جا می فرماید: «گوئی صورت آنها ( کسانی که مرتکب گناهان پی درپی می شوند) را پاره های تاریک شب سیاه پوشانیده است»! (کانما اغشیت وجوههم قطعا من اللیل مظلما (یونس /27). در جای دیگر می فرماید: صورتهائی در آن روز گشاده و نورانی است، و خندان و مسرور است» (وجوه یومئذ مسفره- ضاحکه مستبشره ) (عبس/38 و 39)، «و صورتهائی در آن روز غبارآلود است، و دود و تاریکی آنها را پوشانیده»! ( و وجوه یومئذ علیها غبره – ترهقها قتره) (عبس /40 و 41).

چه موقع این مسأله رخ می دهد؟ و صورتهایی نورانی و صورتهائی تاریک می گردد؟ بعضی آن را به هنگام جدائی صفوف از یکدیگر،  و بعضی آن را به هنگام مشاهده نامه اعمال، و بعضی به هنگام برخاستن از قبور، یا قرار گرفتن در برابر میزان عدل الهی دانسته اند. ولی از آنجا که روز، روز بروز و ظهور حقایق اشخاص و اعمال است به نظر می رسد که این مسأله از همان آغاز قیام از قبرها صورت می گیرد و ادامه دارد.

چه اشخاصی دارای چهره نورانی و چه افرادی رو سیاهند؟ مفسران احتمالات گوناگونی داده، و گاه آنها را در اشخاص معینی محدود ساخته اند، ولی ظاهر این است که تمام اهل ایمان و صالح العمل در زمره رو سفیدانند و تمام اهل کفر و مجرمان در صف سیه رویان.

آخرین سخن اینکه بعضی از مفسران خواسته اند این دو تعبیر را بر مفهوم مجازی آن حمل کنند، و گفته اند سفیدی اشاره به سرور و خوشحالی، و سیاهی اشاره به غم و اندوه است. ولی هیچ موجبی برای ارتکاب چنین خلاف ظاهری وجود ندارد، بلکه آیه را باید بر همان معنی حقیقی آن حمل کرد، وقتی قرآن می گوید: «مومنان نورشان از پیش رو و از سمت راست آنها در عرصه محشر حرکت می کند» (یسعی  نورهم بین ایدیهم و بایمانهم) (حدید/12). چه جای تعجب که صورتهایی سفید و نورانی، و صورتهائی سیاه و تاریک باشد؟ راستی چه وحشتناک است آن روز که آنچه در قلب و جان انسان است در صورت او نمایان می گردد، روز رسوائی بزرگ برای سیاه دلان، و روز افتخار عظیم برای روشن دلان، و همین امر سبب می شود که مومنان از همان آغاز مورد احترام و تکریم در عرصه محشر باشند و کافران و مجرمان مورد لعن و نفرین!

یوما کان شره مستطیرا
در این تعبیر که تنها یکبار در قرآن آمده، ضمن توصیف ابرار و نیکان می فرماید: «آنها از روزی می ترسند که عذابش گسترده و فراگیر است» (و یخافون یوما کان شره مستطیرا) (انسان /7). «مستطیر» از ماده «طیران» به معنی  «پرواز» گرفته شده و مفهوم آن در اینجا پراکنده و گسترده است، لذا بعضی آن را به معنی چیزی که فوق العاده وسعت یافته است تفسیر کرده اند. این تعبیر درباره سپیده صبح هنگامی که تمام افق را فرا می گیرد به کار می برند "فجر مستطیر". «شر» در اینجا به معنی عذاب روز قیامت، و یا هول و وحشت آن است، و گستردگی آن به حدی است که تمام زمین و آسمان را پر می کند، حتی فرشتگان در وحشت فرو می روند، نه تنها بدکاران  و مجرمان که نیکان و پاکان که از عاقبت کار خود با خبر نیستند در این وحشت و اضطراب گسترده سهیم و شریکند. جالب این که در آیات فوق، ترس از چنان روزی را یکی از صفات ممدوح و نکات مثبت اخلاقی  ابرار و پاکان می شمرد، زیرا چنین ترسی مایه پرهیز از هرگونه گناه و توجه به اطاعت مطلق پروردگار است.

یوم یفر المرا من اخیه
تعبیر فوق که تنها یکبار در قرآن مجید آمده، ترسیم واضح دیگری از صحنه رستاخیز  است می فرماید: «در آن روز انسان از برادر  خود فرار می کند» و حتی از مادر و پدرش، و از زن و فرزندان، (چرا که) در آن روز هر کدام وضعی دارند که آنها را کاملا به خود مشغول می سازد» (یوم یفر المرا من اخیه  - و امه و ابیه- و صاحبته و بنیه – لکل امری منهم یومئذ شأن یغنیه) ( عبس/ 34 تا 37).

بدیهی است نزدیکترین و محبوبترین افراد به هر انسان برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندان او است، و عجب اینکه قرآن نمی گوید در آن روز از آنها غافل می شود، بلکه می گوید: «از آنها می گریزد»! مادری که به او عشق می ورزید، پدری که سخت مورد احترام او بود، همسری که شدیدا به او محبت داشت، و فرزندانی که میوه قلب و نور چشمان او بودند، آری از همه آنها می گریزد! اینها کسانی بودند که در مشکلات این جهان همیشه به آنها پناه می برد، و در مصائب مایه تسلی خاطر او بودند، اما در آنجا چه خبر است که از آنان می گریزد؟!

آری صیحه رستاخیز و به تعبیر قرآن «صاخه» که در آیه قبل از این آیات آمده چنان عظیم است که تمام این پیوندها را پاره می کند، و صدای گوش خراش و کر کننده آن انسان را از غیر خویش بیگانه می سازد. چرا می گریزد؟ به خاطر ترس از رسوائی در برابر نزدیکترین افراد به او؟ یا به خاطر اینکه ممکن است گناهانی داشته باشند که از تبعات آن وحشت دارد؟ یا به خاطر حقوقی است که احتمالا از آنها ضایع شده و در آن صحنه که دست انسان تهی است ممکن است آن را مطالبه کنند؟ یا نه، هول و وحشت محشر آن قدر زیاد و سنگین است که هر انسانی را از تمام افراد مورد علاقه اش جدا می سازد و به خویش مشغول می دارد. از آنها می گریزد تا فقط به خود بیندیشد و نه به دیگری، می گریزد تا راه نجاتی جستجو کند، و می گریزد تا سرنوشت خویش را بیابد. هر کدام از این امور چهارگانه به تنهائی مایه فرار و گریز است تا چه رسد به اینکه همه یکجا جمع شوند. 

در حدیثی می خوانیم که یکی از خاندان پیغمبر (ص) از آن حضرت سئوال کرد: آیا در قیامت انسان به یاد دوست صمیمیش می افتد؟! پیامبر(ص) در جواب فرمود: سه موقف است که هیچ کس به یاد هیچ کس نمی افتد: اول پای میزان اعمال است، تا ببیند میزان اعمالش سنگین است یا سبک؟ دوم بر صراط است، تا ببیند از آن می گذرد یا نه؟ سوم به هنگام دادن اعمال به دست انسانها است، تا ببیند آن را به دست راستش  می دهند یا چپ؟ در این سه موقع کسی به فکر کسی نیست، نه دوست صمیمی، نه یار مهربان، نه افراد نزدیک، نه علاقمندان مخلص، نه فرزندان، و نه پدر و نه مادر، و این همان است که خداوند متعال می فرماید: "لکل امری منهم یومئذ شان یغنیه" «آن روز هر کدام از آنها به خود مشغول است».

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن (معاد در قرآن مجید)- جلد 5- صفحه 87 و صفحه 98 تا 108

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد