ضرورت ترک هوای نفس در سیر و سلوک

فارسی 1821 نمایش |

هواها و مشتهیات مباح اگرچه مباح است و حرام نیست، لیکن مباح بودن به آن معنا هم نیست که پرداختن به آنها و غوطه ور گشتن در آنها، در منازل و مراتب عالیه عبودیت، و در مدارج بالای توحید برای انسان سد راه نمی شود، و اشکالی پیش نمی آورد. و این حقیقتی است که اهل آن از آن آگاه، و محجوبان از آن بی خبرند. این، یک خیال محض، و وهم بی اساس است که کسی اسیر هواهای نفسانی و غوطه ور در مشتهیات باشد، و هوای خود را معبود خویش سازد، و آنگاه در طریق توحید و عبودیت بتواند طی منازل کند. و این، گمان باطل است که کسی غرق در لذات نفسانی باشد، و آنگاه لذت ذکر و عبادت، و خلوت انس را بیابد. تعابیر و لحن خاص این کریمه مبارکه را نباید  فراموش کنیم که می فرماید: "أرأیت من اتخذ الهه هواه أفانت تکون علیه و کیلا" (سوره فرقان/ آیه 43«ای پیامبر، می بینی کسی را که هوای خود را معبود خود ساخته است؟! آیا تو می توانی وکیل و نگهبان او باشی؟!» در تعبیرات این آیه و در لحن آن، حکایتها و هدایتها برای صاحبدلان هست. جمله "اتخذ الهه هواه" از «معبود» گشتن «هوای نفس» و از جایگزین شدن آن به جای حضرت معبود که «معبود حق» است خبر می دهد، و اینکه،  غوطه ور شدن در هوای نفس، در حقیقت، معبود قرار دادن آن و به عبارتی، معبود قرار دادن «نفس» است. و جمله "أفانت تکون علیه و کیلا" که خطاب به پیامبر است، خبر از این می دهد که چنین  کسی در ضلالت عمیقی گرفتار آمده است، و مادامی که در این حال است راه به جایی نمی برد مگر اینکه از معبود باطل که برای خود ساخته است دست بردارد، و به حضرت «معبود حق» روی بیاورد. این نکته به خوبی از آیه شریفه برمی آید که وقتی «دل»  به حکم «نفس» و تحت سیطره آن اسیر هواها شد، و هوای این و آن را داشت، در حقیقت، هوای حضرت معبود را ندارد، و حضرت او معبود دل نیست بلکه این و آن معبود دل است. و این بیچارگی «دل» به طوری که اشاره کردیم، از غلبه «نفس» می باشد. آنجا که انسان در  پی هواها و مشتهیات است، و به این بهانه که اینها مباح هستند، غرق در آنهاست. اگر بخواهیم در چنین صورتی حالت «دل» در پشت پرده را بفهمیم، و بدانیم که «دل» در باطن امر در چه مسیری  قرار گرفته، و در کدام طریق قدم گذاشته است؟ باید بدانیم که در مسیر  ضلالت قرار گرفته، و در طریقی منحرف از حضرت مقصود افتاده است. و این حقیقت برای اهل دل تا حدودی  روشن است، و برای دور افتادگان از حقایق هم نامعلوم.

برای اهل اشارت، این جمله از آیات قرآنی در خطاب به حضرت داود علیه السلام اشارتها  دارد که می فرماید: ".... و لا تتبع  الهوی فیضلک عن سبیل الله..." (سوره ص/ آیه 26«و تبعیت از هوای نفس نکن تا تو را از راه خدا گمراه کند....»، و این بدان معنی است که تبعیت از هواهای نفسانی موجب انحراف از صراط مستقیم در  سفر الی الحق  است، و اینکه، حرکت در صراطی که منتهی به حضرت معبود می گردد، مشروط به کنار گذاشتن  هواها می باشد.

امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوار خویش از رسول اکرم صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین نقل می کند که فرمود: «خوشا به حال کسی که شهوت حاضر را برای نیل به موعودی که ندیده است ترک کند.»

«نفس» و به تعبیر روشن تر «نفس اماره» دشمن انسان است، و انسان را از مقصد اعلی باز می دارد، و شکستن این دشمن به نفع انسان، و موجب حیات و سعادت وی می باشد.

از امام جواد سلام الله علیه نقل شده که فرموده: «هرکس از هوای خود اطاعت کند، آرزوی دشمن خویش را بر آورده است.» و شاید منظور  از «عدو» در این بیان، همان شیطان باشد، و لیکن فرقی نمی کند زیرا نفس اماره هم از جنود اوست.

ترک هواها و مشتهیات، موجب انجذاب به سوی اوست

سالک هرچه در ترک هواها و مشتهیات نفسانی جدیت داشته باشد، به همان اندازه موفق  خواهد بود، و به همان اندازه خواهد دید روح به عوالم عالیه مجذوب تر و مشتاق تر گشته، و تحصیل قرب برای وی لذیذتر، و نیل به جوار حق محجوب تر شده است. و سر این امر نیز معلوم است، و آن اینکه، وقتی هوای غیر به هوای حضرت محجوب کنار زده شد، هوای جناب او جایگزین هوای غیر در دل سالک خواهد بود. به قسمتی از یک حدیث  از امام باقر سلام الله علیه دقت می کنیم، می فرماید: «خدای عزوجل فرموده قسم به عزت و جلالم، و عظمت و بهاء، و علو مقامم، بنده مومن در هیچ  یک از امور دنیوی هوای مرا بر هوای خویش مقدم نمی دارد مگر اینکه بی نیازی وی را در دل وی قرار می دهم، و همت وی را در آخرت وی...»
این، عنایت بسیار بزرگی از حضرت پروردگار برای سالک راه است که از طرفی دل وی را بی نیاز بگرداند، و «غنا» و «وارستگی» در دل وی به وجود بیاورد، و وی را باطنا از حرص  و طمع در این و آن آزاد کند، و از طرف دیگر، همت وی را در نیل به جوار قرب خود قرار دهد. و این عنایت از آثار و برکات ترک هواها و مشتهیات به منظور تحصیل قرب است. آنجا که انسان برای حضرت محجوب، از محجوب نفس خود بگذرد، حضرت او نیز جانب وی نگه می دارد.

سخنانی از حضرت مولی الموحدین (ع)

حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین صلوات الله علیه در باب انقطاع از دنیا و ترک هواها و مشتهیات نفسانی سخنان بسیار دارد، ولی متأسفانه آنچنان که باید در آنها دقت به عمل نیامده است، و هدایتها و تذکرهای لازم از آنها اخذ نشده است. حضرتش در قسمتی از خطبه 159 نهج البلاغه، در مقام دعوت به انقطاع از تعلقات دنیوی و ترک هواها و مشتهیات نفسانی می فرماید: «و در روش رسول اکرم صلی الله علیه و آله  همه آنچه لازم است برای تو «اسوه» باشد وجود دارد، و نشانه های روشن بر این معنا را که دل داد به دنیا مذموم است، عیب است، و رسواییهای زیاد و بدیهای بی شمار در بردارد، در روش آن حضرت به وضوح می یابی. زیرا می بینی که همه علاقه ها و وابستگیهای دنیا از حضرتش گرفته شده است، ولیکن برای غیر او همه آنها فراهم گردیده است. می بینی آن حضرت به تأدیب ربوبی از شیر مادر دنیا به کلی جدا گردیده، و از زینتهای دنیا دور نگه داشته شده است.» امام سلام الله علیه در همین خطبه بعد از همین جملات که ذکر کردیم، به خصوصیاتی از بعضی انبیای عظام علیهم السلام نیز به عنوان «اسوه» اشاره می کند و می فرماید: «و اگر اسوه دیگری را خواسته باشی، حضرت موسی کلیم الله صلی الله علیه را به نظر بیاور که می گفت: "یا رب انی لما أنزلت الی من خیر فقیر"، قسم به خدا که او از خدا  درخواست نکرده بود مگر نانی را که بخورد، زیرا او گیاه زمین را می خورد...»، «و اگر اسوه  سوم را بخواهی، حضرت داود صلی الله علیه را نظر کن که صاحب مزامیر، و قاری بهشتیان است. از برگ خرما به دست خویش بوریا می یافت و به همنشینانش می گفت، کدام یک از شما در فروختن آنها به من کمک می کند؟ و از قیمت آنها برای خود نان جو تهیه می کرد و می خورد.» و می فرماید: «و باز اگر اسوه ای بخواهی، از حضرت عیسی بن مریم علیه السلام بگو که هنگام خواب، سنگ را بالش زیر سر قرار می داد، و جامه خشن می پوشید، و طعام خشن می خورد، و خورش  او گرسنگی بود ( با وجود گرسنگی شدید احتیاجی به خورش نداشت) و چراغ شب او ماه بود، و سرپناه او در زمستان گوشه و کنار مشارق و مغارب زمین بود، و میوه و ریحان او گیاهان بود که زمین برای بهایم می رویاند، و برای او زن نبود تا او را به فتنه اندازد، و فرزند نبود تا او را محزون کند، و مالی نبود تا او را از عبادت باز دارد، و طمع نبود تا او را خوار بگرداند، مرکب او دو پای او بود، و خادم او دو دست او». امام سلام الله علیه بعد از ذکر  این موارد به عنوان اسوه های دیگر، دوباره از اسوه اول و اولین اسوه، یعنی رسول الله صلی الله علیه و آله می گوید و می فرماید: «پس به پیامبر  خود صلی الله علیه و آله که نیکوتر و پاک تر از همه است تاسی کن، که در راه و روش آن حضرت، اسوه هست برای کسی که تاسی کند.» بعد از چند جمله، در خصوص آن حضرت می فرماید:  «و رسول الله صلی الله علیه و آله بر روی زمین غذا می خورد، و مانند نشستن بنده می نشست، و پارگی کفش خود به به دست خود می دوخت، و جامه اش را به دست خود وصله می زد، و بر الاغ برهنه سوار می شد، و پشت سر خویش کسی را سوار می کرد.» در هر صورت، با تأمل در راه و روش نبی اکرم، و سایر انبیاء و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، سالک را هیچگونه شبهه ای باقی نمی ماند در اینکه ترک هواها از امور لازمه در مقام مجاهدت، و از جمله موضوعات اساسی در «مراقبه» است.

تحمل سختیها در این مقام

ترک هواها و منهیات نفسانی به سادگی انجام نمی پذیرد، و کارآسانی نیست. این امر به جای خود، ریاضت است، ریاضت مشروع ولیکن بسیار طولانی و سخت. سختیها و مشکلات آن نباید موجب سستی و مسامحه در اعراض از لذات باشد. پیداست که طریق عبودیت را سختیهای بسیار زیاد هست، و رنجها و مشکلات گوناگون در آن وجود دارد، و کسی که قدم در این طریق می گذارد، از اول امر باید به این حقیقت توجه داشته باشد، و خود را برای تحمل سختیهای راه آماده کند، و از همان وقت که به این راه شروع می کند با فقر و مسکنت از خدای متعال بخواهد که دست او را بگیرد، سختیها را برای وی آسان کند، و صبر و تحمل به وی عطا بفرماید. این دعا را باید همیشه داشته باشد، و دائما از جناب او مدد بگیرد، که اگر او کمک نکند، هرگز موفق نخواهد شد. از حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین هم باید همیشه استشفاع کند، و در کسب توجه و شفاعت آنان بکوشد، که اگر توجه و شفاعت آنان به دست بیابد، مشکلها حل و سختیها آسان خواهد شد، زیرا که آنان وسایط فیض حق، شفعاء عندالله هستند، و خدای متعال خود چنین خواسته است، و خود چنین قرار داده است.

تذکر:

این تذکر لازم است که مقصود در این باب، ترک هواها و مشتهیات نفس است یعنی آنچه لذت نفس در آن منظور باشد، نه آنچه به ظاهر مطلوب نفسانی است ولیکن لذت نفسانی در آن منظور نیست، بلکه اهداف عبودی و مقاصد الهی در نظر است. و معلوم است که سالک باید مراقب حیله ها و مکرهای نفس و شیطان، مخصوصا مکاید خفیه این دو باشد، و بر اثر تلبیسات در خدمت آنها قرار نگیرد، به نحوی که خیال کند اهداف و مقاصد الهی دارد، ولی حقیقت امر غیر آن باشد.

منـابـع

سیدمحمد شجاعی- مقالات (طریق عملی تزکیه) جلد 3 – از صفحه 138 تا 149

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد