عبدالله بن مقفّع نمونه ای از مانویان

فارسی 4225 نمایش |

عبدالله معاصر منصور خلیفه عباسی بود، کتابهای ارسطاطالیس و غیر او را که در منطق بود برای منصور به عربی ترجمه کرد. عبدالله  نخستین کسی بود که در اسلام دست به ترجمه کتب ارسطو زد. از جمله اینکه کتاب کلیله و دمنه و کتابهای دیگری را از زبان پارسی به عربی تر جمه کرده  است. رسائل شیوا و بلیغی را نیز به رشته تحریر در آورده مانند کتابهای الادب الصغیر و الادب الکبیر، والیتیمه.

عبدالله را به زندقه متهم ساختند، و مهدی خلیفه عباسی میگفت هیچ کتابی از زندیقان ندیدم مگر آنکه اصل و ریشه آن از عبدالله مقفع خبر میداد. چنین سخنانی درباره عبدالله گفته اند ولی ما چیزی که دلالت بر زندقه عبدالله داشته باشد ندیدیم، مگر آنچه را که در باب برزویه طبیب در کتاب کلیه و دمنه او به چشم میخورد، و محققین بر آنند که موضوع انشاء آن، خود فرزند مقفع است که از زبان برزویه طبیب نوشته شده. در باب برزویه طبیب چنین آمده است:... و دیدم که آراء مردم مختلف است، و خواسته های ایشان متباین، طایفه ای بر دیگری می تازد، و وی را دشمن میدارد، و عیب میکند، و با سخن او به مخالفت برمی خیزد و آن دیگر نیز با وی چنین است. چون چنین دیدم دریافتم که در پی ایشان نمی توانم پی سپر باشم...  تا آنجا که میگوید: بازگشتم بسوی ادیان، و عدالت را از ایشان خواستار بودم، از هرکس که سراغ گرفتم، دیدم که در جواب سوالم درمانده است و پاسخ آنها را مطابق عقل و خرد خود نیافتم تا مورد تصدیق آن باشد، و مرا به پیروی از آن الزام نماید. گفتم پیرو دین اسلاف خود باشم، دلم گواهی نداد و زیر بار نرفت که نفسم عاشق صرف عمر در بازجوئی از ادیان  است. از طرفی دیدم که مرگ نزدیک است و در آن سخت به اندیشه افتادم، و چون از تردید و دودلی به هراس آمدم دیدم بهتر آنست که از مکاره کناره گیرم و بر آنهائی بسنده کنم که دل گواهی دهد که مطابق همه ادیان است پس دست از کشتن و آزار بازداشتم....  تا آنجا که گوید: و قبول کردم که بر کسی تجاوز نکنم، و بعثت و قیامت و ثواب و عقاب را انکار نکنم، و از بدان دوری جویم... تا آنجا که میگوید: در این حال دلم آرام گرفت و تا آنجا که در قوه داشتم در اصلاح حال و مآل خود کوشیدم، به این امید که شاید در بقیت ایام عمر فرصتی دست دهد و دلیل راهی، و قوت نفسی و ثبات امری حاصل آید. به این حالت ادامه دادم و کتابهای بسیاری ترجمه کردم.

طرز تفکر مقفع با نمونه ای که از او آوردیم بر ما روشن شد. شک در دین، تردید در پذیرش یکی از ادیان با اینکه بصورت ظاهر از دین زردشتی به اسلام گرویده بود. آنگاه قبول آن قسمت که در همه  ادیان مورد تصدیق باشد، چون خودداری از آدم کشی، و مضروب ساختن دیگری و ترجمه کتابهای بسیار، و این خود گواهی است بر درستی آنچه به او نسبت داده اند از نقل کتابهای زندیقان. و شاید سرانجام این دودلی و سرگردانی موجب شده باشد تا به دین زندیقان در آید، چه پوینده در آن، پاسخ هر پرسش را از فلسفه تکوین در می یابد، همچنین رویگردانی از دنیا، و دانائی به امور را اگر چه بصورت خرافه باشد. همه اینها ارتباط و همبستگی شدیدی با طبیعت و مزاج عبدالله داشته است که میگوید و شاید در بقیت ایام عمر فرصتی دست دهد و مرا راه بری فرا چنگ آید.

منـابـع

علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 57 تا 59

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد