نقد و بررسی تعاریف تربیت

فارسی 1404 نمایش |

گفته شده «هدف از تعلیم و تربیت، عبارت است از: «به فعلیت رساندن استعدادهای نهفته انسانی». از هربرت اسپنسر ( Herbert Spencer ) نقل شده که گفته است: «هدف تربیت، تکوین منش است». این تعریف اگرچه تا حدودی بهتر از تعریف نخست است، ولی باز بدان جهت که منش، کیفیت رسوخ یافته در روان انسانی که در اغلب مردم، حالت ثبات و رکود پیدا می کند- مانند منش اقتصادی، منش قضایی، منش مدیریت، منش سیاسی، منش هنری و غیر آن – بنابراین کارهای مستند به منش، جنبه حرفه ای به خود می گیرد و مانع پویایی روان می شود، در صورتی که پویایی روان، در عین ثباتی که دارد، با اهمیت ترین و با ارزش ترین مختص روان است و این پویایی حتما باید در تعریف تربیت منظور شود.

هوراس مان ( Hourassman ) یکی از فواید عالی تربیت را متذکر می شود، ولی مولف کتاب تاریخ فلسفه تربیتی، این فایده را در ردیف تعریف هایی که برای تربیت نقل می کنند، قرار داده است او می گوید: تنها تربیت می تواند ما را به سوی لذتی راهنمایی کند که در عین حال، از لحاظ کیفیت، بی نظیر و از لحاظ کیمت بی انتها باشد.

در عبارت مذکور این احتمال قوی وجود دارد که هوراس مان نخواسته با این عبارت، تربیت را تعریف کند، بلکه یکی از فواید بسیار مهم آن را مطرح نموده است. به هر حال، این که تربیت چنین لذتی را که هوراس مان تذکر می دهد، در بردارد، مورد تردید نیست. این لذت، یک معلول بسیار چشمگیر است. آنچه مطرح است، شناخت علت این لذت است. شناخت علت لذت مزبور، بدون تعریف کامل خود تربیت و شناخت و هدف اصلی آن، امکان پذیر نیست. هم چنین، این تعریف، برای ما آن حقیقتی را که باید به وسیله تربیت، دگرگونی استمراری در سیر کمال داشته باشد، معین نمی کند. علاوه بر این، اگر ما لذت را هدف اعلی تربیت تلقی کنیم- خواه ناخواه، آگاهانه و یا ناآگاهانه - خودخواهی را ترویج خواهیم کرد، اگر چه در لذایذ معنوی و روانی، باارزش تر از لذت های ناشی از پدیده خودخواهی و لطیف تر و تصعید یافته تر می شود. تعریفی را که تامس هنری هاکسلی ( Thomas Henry Huxley ) بیان می کند، بدین قرار است: تربیت عبارت است از: آموزش مغز آدمی، به موجب قانون های طبیعت. مراد من از قانون های طبیعت، تنها اشیاء و قوای آن ها نیست، بلکه این قانون ها، افراد و روش های انسان را نیز دربر می گیرد.

سراسر این تعریف را،  ابهام گویی عجیبی فرا گرفته است:

اولا: آموزش – که عبارت است از تعلیم- غیر از پرورش است، که عبارت است از تربیت. آموزش، فراگیری است، فراگیری واقعیاتی که بهترین وسیله روشنایی مسیر زندگی است با ابعاد مادی و معنوی اش، پرورش گردیدن است اگرچه به فراگیری نیازمند است، ولی عین آن نیست، بلکه عبارت است از: تحول و دگرگونی در «من» یا حداقل در عناصر فعال اساسی «من».

ثانیا: قوانین طبیعت- چه آن قسمت از قوانین که در افراد انسانی و مصادیق طبیعی و روش های آن ها جریان دارد و چه آن قسمت که بطور کلی مربوط به حقایق طبیعی و انسانی است- اگر جریان آن قوانین در مجرای جبر بوده باشد، مانند ضرورت تنفس از هوا، احتیاجی به تعلیم و تربیت ندارد، زیرا ضمانت اجرایی آن قوانین در خود موضوعات و پدیده ها و روابط نهفته است. موجود زنده باید تنفس کند و نیازی به یاد گرفتن ندارد. اگر مقصود از قوانین، آن قضایای کلی هستند که انسان ها باید آن ها را بدانند و بپذیرند و حیات خود را مطابق آن ها توجیه نمایند، این توصیف، اگر چه می تواند برای طرح تعریف تعلیم و تربیت کمکی به شمار آید، ولی نمی تواند یک تعریف کاملا روشن و جامع و مانع باشد، زیرا توصیف مذکور به ما نمی گوید کدامین روش ها را باید به وسیله تربیت در انسان ها به وجود بیاوریم بنابراین، توصیف مزبور مانع شمول آن به روش های غیر از تربیت نیست. همچنین، توصیف مزبور به ما نمی گوید تربیت اجتماع چگونه باید انجام گیرد. از این رو نمی تواند جامع همه موارد خود باشد. از همه مهم تر آن که: این تعریف نیز آن حقیقتی را که باید به وسیله تربیت در مسیر رشد ساخته شود، مورد توجه قرار نداده است.

فردریک مایر( Fredrik Mayer ) میگوید: یکی از مشهورترین نظر یه های معاصر درباره تربیت از آن جان دیوئی ( John Dewey ) است. او تربیت را عبارت از نوسازی تجربه می داند، که این به نوبه خود به هستی ما معنی و مفهوم می بخشد و نیز در کسب تجربه های بعدی، به ما یاری می دهد. اما خود دیوئی هم به نقص تعریف خود معترف است، زیرا معنای تجربه چندان وسیع است که در شمول مفهوم، با واژه زندگی برابری می کند. تجربه به همان اندازه که ممکن است در راه های خردمندانه به کار رود، احتمال دارد که مانند آزمایش های هیلتر و موسولینی (Mussolini ) در مسیر القای عقاید و تبلیغات زهرآکین افتد. به عقیده مولف، در تربیت باید مفهوم کیفی تجربه مورد نظر باشد. بنابراین، تربیت را باید فرایندی دانست که به روشنی افکار نوع بشر رهنمون می شود. تعریف فوق، نه تنها رشد عقلی، بلکه بلوغ عاطفی و بهبود اخلاقی را نیز از ملاک های تربیت می شمارد. بنابراین، تربیت بدون تهدیب عادت های عمده، کامل نیست. همچنین، در تعاریف بالا نیز این مفهوم نهفته است که روش های تربیتی و هدف های تعلیم وتربیت باید مورد تجدید نظر مداوم قرار گیرد.

در این تعریف، یک هدف بسیار با اهمیت طرح شده که هر نوع تربیت، بدون آن، در منطقه ارزش ها داخل نخواهد بود و آن عبارت است از چیزی که «به هستی ما معنی و مفهوم ببخشد». اگر چه در عبارات دیوئی، حقیقتی روشن به عنوان موضوع دگرگون شونده در مسیر رشد وجود ندارد، ولی اگر این جمله دیوئی را که می گوید: «به هستی ما معنی ومفهوم می بخشد»، برای خود ایشان مورد تحلیل قرار می دادند، شاید به این نتیجه می رسید که چون تنظیم کنش ها و واکنش ها و تعدیل ماشینی غرایز نمی تواند به هستی کل موجودیت انسان معنایی ببخشد، حتما آن معنای معقول برای هستی ما، بدون وجود یک حقیقت در مسیر رشد، قابل تصور نیست. اگر دیوئی و دیگر متفکران دوران معاصر، این هدف را که می گوید: «به هستی ما معنی و مفهوم می بخشد»، واقعا جدی تلقی می کردند و برای دیگر متفکران و صاحب نظرانی که در موضوع تعلیم وتربیت می اندیشند، جدی بودن هدف مزبور را قابل فهم می ساختند و برای مقدماتی که به صورت مستقیم کار تعلیم و تربیت را به عهده گرفته اند، قابل درک و پذیرش می نمودند، به طور قطع، سرنوشت امروزی بشر از نظر خرد و اخلاق در حدی بسیار اعلا بود. متأسفانه عملا چنین دیده می شود که گویی بنی نوع انسان از عبور از ماقبل تاریخ به قلمرو تاریخ رسمی، شدیدا پشیمان گشته و نه به طور تدریجی، بلکه ناگهانی اراده نموده که به همان جریانات خواسته های ابتدایی که در ما قبل تاریخ پشت سر گذاشته، برگردد! به هرحال، جمله ای که از دیوئی مورد تفسیر قرار دادیم، به عنوان هدف تربیت، بسیار مناسب است، ولی نمی تواند تعریف تربیت تلقی شود. نقصی که دیوئی درباره تعریف خود (نوسازی تجربه) متوجه شده، واقعا نقص غیر آن قابل اغماضی است، زیرا مادامی که محتوا و نتیجه تجربه در مسیر معنا بخشیدن به هستی قرار نگیرد، در معرض سوء استفاده هایی- که او متذکر شده است- قرار خواهد گرفت. نوسازی تجربه، برای استمرار فعالیت تربیت، امری ضروری است و نمی تواند تعریفی برای تربیت محسوب شود. این نوسازی تجربه، همان است که در مکتب اسلام به آن «دوام تکاپو در معنا بخشیدن به حیات» گفته می شود.

در سخنان پیشوای بزرگ تربیت انسان ها-  امیرالمومنین علیه السلام – مطالب زیر درباره ضرورت و ارزش تجربه آمده است:

1- «وفی  التجارب علم مستانف»، «در تجربه ها، علم جدید به وجود می آید. (تجربه هاست که موجب بروز علوم جدید می شود.)

2- «العقل عقلان؛ عقل الطبع وعقل التجربه»، «عقل بر دو نوع است: عقل فطری و عقل تجربی». این، یک اصل فوق العاده با اهمیت است که امیرالمومین علیه السلام گوشزد فرموده است، یعنی کسی که به تجربه اهمیت نمی دهد، خود را از عقل تجربی محروم می سازد و دچار جمود فکری و اسیر اصول و قضایای پیش ساخته و رسوبی  می شود.

3- «رأی الرجل علی قدر تجربته»، «رأی و نظر انسان، به مقدار تجربه اوست.»

4- «الظفر بالحزم و الحزم بالتجارب»، « پیروزی با حسابگری دقیق است و حسابگری دقیق به وسیله تجربه ها امکان پذیر می باشد.»

5- «العقل حفظ التجارب»، «عقل یعنی حفظ و برخورداری از تجربه ها».

6- «فإن الشقی من حرم نفع ما أ وتی من العقل و التجربه»، «شقی کسی است که از سود عقل و تجربه هایی که به یاد داده شده است، محروم باشد.»

اصل ضرورت و ارزش تجربه، تنها باید در فراگیری و سازندگی حیات مادی و معنوی انسان استخدم شود، نه در پدیده های ضد حیات و عوامل پوچ کننده آن. دو جمله دیگر در توصیفات موجود در فلسفه تربیت درباره تربیت وجود دارد که قابل توجه است:

1- «تربیت را باید فرایندی دانست که به روشنی افکار نوع بشر رهنمون می شود».

2- «بنابراین، تربیت تهذیب عادت های عمده، کامل نیست.»

این دو مطلب به عنوان اهداف و آمال تربیت بسیار جالب اند، ولی برای تحقق بخشیدن به این گونه اهداف و آمال، سایر ابعاد روحی انسان ها حتما باید مورد اهمیت قرار بگیرد. به عنوان مثال، مادامی که پاسخ سه سوال از کجا آمده ایم؟ برای چه آمده ایم؟ به کجا می رویم؟ را به طور صحیح و قانع کننده و قابل پذیرش به انسان ها تعلیم داده نشود و تربیت در انسان هایی پیاده شود که پاسخ سوالات مزبور را ندانند، نتیجه ای عاید نخواهد شد، زیرا هستی چنین انسان هایی به معنای خود نمی یابد. با این حال، چگونه می توان افکار آنان را درباره هستی خود روشن ساخت و چگونه می توان عادت های پلید و نابکارانه آنان را تهذیب نمود؟!

یک تعریف عمومی -ولی قابل توجه - از راغب اصفهانی نقل شده که برای شناخت اصیل ترین عنصر تربیت باید مورد توجه قرار بگیرد: «الرب فی الأ صل التربیه و هو إنشاء  الشی ء، حالا فحالا إلی حد التمام»، «کلمه رب در اصل- از ماده تربیت است، و آن عبارت است از ایجاد شیء برای حالی پس از حالی تا حد تمام و کمال». نکته مهمی که در این تعریف وجود دارد، این است که کلمه «إنشاء» به معنای ایجاد و تحقق بخشیدن است، بدان معنا که کیفیت ها و حالاتی که به وسیله تربیت در «شخصیت» انسان مورد تربیت به وجود می آید، در درون انسان سابقه وجودی ندارد، و این تربیت است که آن حالات و کیفیت های مطلوب را بوجود می آورد. نکته دیگر در تعریف مزبور، تدریجی بودن اثر تربیت است که مربیان باید آن را در نظر داشته باشند و با ظرفیت مناسب به این فعالیت بپردازند. البته این اصل (تدریجی بودن تربیت) قاعده ای معمول است، ولی ما در طول تاریخ، به طور فراوان با انقلاب ها و جهش های ناگهانی روح آشنایی داریم که در دگرگون شدن شخصیت، اثر شگفت انگیزی داشته است. این انقلاب ها- که گویی تاکنون برای روانشناسان وجدان قابل اهمیت نبود، یا اطلاع لازم و کافی از سرگذشت بشری برای آنان چنان ارزشی نداشته  است که آن ها را به خود جلب کند و حداقل به مقدار کنش ها و واکنش های ناچیز و مورد توجه قرار بدهند- هم از نظر سرعت تأثیر و هم از نظر عمق نفوذ آن، در همه سطوح شخصیت، به قدری مهم است که اساسا با قانون تدریجی بودن تربیت قابل مقایسه نیست.

تحول انقلابی که در درون فضیل بن عیاض، حربن یزید ریاحی، حکیم سنایی غزنوی، مولوی و صدها امثال اینان در تاریخ ثبت شده، معنای بزرگی را در بردارد. این پدیده شگفت انگیز، استعداد فوق العاده مهمی را در نهاد انسان اثبات می کند و به تنهایی می تواند برای علمای تعلیم وتربیت، نقص و نارسایی روش های تربیتی را خاطر نشان سازد.

نکته اولی که در تعریف راغب درباره تربیت وجود دارد، عبارت است از کلمه «انشاء» که به معنای ایجاد و تحقق بخشیدن است و همواره، یا حداقل در اغلب موارد، در ایجاد مسبوق به نیستی به کار می رود مانند کلام امیر المومنین علیه السلام که می فرماید: «أنشأ الخلق إنشائا»، «دستگاه خلقت را بوجود آورد، بدون این که سابقه هستی داشته باشد».

این نظریه، اگر به تربیت خداوندی درباره بندگان او مربوط باشد، صحیح است، زیرا فیض هستی خداوندی – همانگونه که همه پدیده های طبیعی و فیزیکی عالم خلقت را بطور مستمر و متجدد بوجود می آورد- استعدادها و نهادهای درونی انسانی را نیز با فیض خود وارد صحنه وجود می سازد.

منـابـع

محمدتقی جعفری- حقوق جهانی بشر – از صفحه 372 تا 379

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها