زروان به عنوان زمان (و مکان) بیکرانه و مطلق خداییست که حتی شناختش برای خدایان دیگر ممکن نیست و هیچ چیز از سیطرهٔ او خارج نیست. (نوعی حالت وحدت وجودی) در وداها (اساطیر هندوان) خدایی به نام پرجاپتی وجود دارد که شباهت بسیاری با زروان ایرانی دارد. این خدا در سروده های کهنتر ودا وجود ندارد. شادروان مهرداد بهار معتقد بود که مفهوم زروان (با خصوصیاتی که در نوشته های فارسی میانه به او نسبت داده شده است) خاستگاهی غیر ایرانی داشته و متعلق به ساکنان بومی ایران پیش از ورود آریاییها بوده است و بعدها بر اثر آمیزش اقوام و فرهنگها، زروان کم اهمیت اوستایی به مقام شامخ زروان متون فارسی میانه می رسد. واژه زروان از اوستایی zaurvan به معنی پیری آمده است. این واژه از ریشه هند و اروپایی gere به معنی بزرگسال شدن آمده و با واژه های آسی zarond (پیرمرد)، سانسکریت jara (پیری) و یونانی geron (پیرمرد) از یک ریشه است.
زروان «خدای زمان» در ایران باستان
بنابر باورهای ایران باستان آفرینش جهان در محدوده دوازده هزار ساله اساطیری انجام می گیرد. این دوازده هزار سال به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم می شود. در دوران نخستین، عالم مینوی و دورانهای بعد مینوی و گیتیی (منظور وجوه مادی و جسمانی می باشد) است. در سه هزار سال اول که جهان مینویی است و هنوز نه مکان هست و نه زمان، و جهان فارغ از ماده و حرکت است، از دو "هستی" سخن به میان می آید که یکی جهان متعلق به اورمزد که پر از نور، زندگی، دانایی، زیبایی، خوشبویی، شادی و تندرستی است و دیگری جهان متعلق به اهریمن که تاریک است و زشت و مظهر نابودی و بد بویی و بیماری و غم و مجموعه ای است از هر چه ذهن می تواند راجع به دنیای بدی اندیشد.
محققین و خصوصا متون کهن ریشه این اندیشه را که باعث به وجود آمدن دو همزاد (اورمزد و اهریمن) می شود در اسطوره زروان می دانند که به باور زروانی معروف گردیده است. زروان در نوشته های پهلوی خدای زمان است، اما بنابر آیین زروانی، زروان خدایی است که در زمانی که هیچ چیز وجود ندارد نیایشهایی به جای می آورد تا پسری با ویژگی های آرمانی اورمزد داشته باشد که جهان را بیافریند. در پایان هزار سال زروان در اینکه این نیایش به ثمر برسد شک می کند و در همان هنگام نطفه اورمزد و اهریمن در بطن او بسته می شود. اورمزد ثمره نیایش و صبر او و اهریمن میوه شک اوست. زروان در آن هنگام پیمان می بندد که پسری را که نخست زاده شود فرمانروای جهان کند. اهریمن از این نیت آگاه می شود و سعی می کند نخست به دنیا آید. بدین ترتیب اهریمن، آلوده و بدبو در برابر زروان ظاهر می گردد و اورمزد، پاکیزه و خوشبو و پر از نور و روشنایی پس از او زاده می شود.
زروان برای التزام به پیمانش مجبور می شود اهریمن را برای دورانی از نه هزار سال باقی مانده فرمانروا کند؛ با اطمینان به اینکه در پیکاری که در پایان جهان میان دو همزاد رخ خواهد داد اورمزد پیروز خواهد شد و به تنهایی و تا ابد فرمانروایی خواهد کرد. بدین ترتیب کل آفرینش زروانی در دوازده هزار سال انجام خواهد شد. بندهش پایان نبرد اورمزد و اهریمن را چنین بیان می کند: «نود شبانه روز کارزار بود. در پایان این مدت هرمزد و یارانش پیروز شدند و دیوان را درهم شکستند و اهریمن را به دوزخ خویش باز پس افکندند و آسمان را گرداگرد جهان حصار کردند تا دیگر دیگر اهریمن به آفریدگان هرمزد دست نیابد. اما آفات اهریمنی در جهان باز ماند و درد و بیماری و نیاز و خشم و دروغ و جانوران زیانکار دامنگیر این جهان شدند. روان سالار چارپایان که بر دست راست هرمزد نشسته بود برخاست و شکوه آغاز کرد و چون هزار مرد که یک جا بانگ کنند بانگ بر آورد که: ای هرمزد، پس کو آن کسی که باید نگاهبان آفریدگان تو باشد و آنان را از آفات اهریمن برهاند. زمین به جانوران زیان بخش آلوده شد و آب آسیب دید و گیاه پژمرد و گله بیمار شد. مردی که گفتی پاسدار جهان خواهد بود کجاست؟ آنگاه هرمزد فروهر(صورت مینوی) زرتشت را به وی نمود و گفت: این است مردی که به پاسداری جهان خواهد رفت.
در دوره ساسانیان، آتش دختر خدا شناخته می شود. اهورامزدا که در برخی از تعلیمات زردشت مافوق همه موجودات است، هم آفریننده خرد مقدس (سپنت مئنیو) و هم آفریننده روح پلید (انگره مئنیو اهریمن) است، در عرض اهریمن قرار می گیرد و از طرفی طبقه ای پیدا می شوند که با استناد به برخی تعبیرات اوستا خود اورمزدا و همچنین اهرمن را مخلوق موجودی دیگر به نام "زروان" (دهر، زمان لایتناهی) می دانند و چنین افسانه می سازند که: زروان خدای اصیل قدیم، قربانیها کرد شاید فرزندی بیابد و او را اوهرمزد بنامد، بعد از هزار سال قربانی دادن از مؤثرترین قربانیهای خود به شک افتاد، عاقبت دو پسر در بطن او موجود شد، یکی اوهرمزد که قربانیها به نام او کرده بود دیگر اهریمن که زاده شک و تردید او بود. زروان وعده پادشاهی عالم را به کسی داد که اول به حضور او بیاید، پس اهریمن پیکر پدر خویش را بشکافت و در مقابل او ظاهر شد. زروان پرسید: کیستی؟ اهریمن در پاسخ گفت "منم پسر تو". زروان گفت: پسر من معطر و نورانی است و تو متعفن و ظلمانی هستی، در این اثنا اوهرمزد با پیکری معطر و نورانی پدیدار شد، زروان او را به فرزندی شناخت و به او گفت تا امروز من از برای تو قربانی کرده ام، از این پس تو باید برای من قربانی کنی.
فردوسی بزرگ در لا به لای داستان زال پدر رستم از نشانه هایی نام برده که یاری نیکی در مورد آموزه های زروانی می دهند. در واقع شاهنامه نوشته های پراکنده زروانیان و توضیحات غیر زروانیان را کامل می سازد. علاوه بر این تصویری از زمان به عنوان خدایی حاکم و غالب عرضه می دارد. در کل شاید خود واژه زال (واژه ایست با ریشه ی اوستایی به معنای پیر و برق زدن است) نشانی از کهن بودن زمان دارد. در داستان زال، او توسط پادشاه فراخوانده می شود تا به سوالاتی پیرامون مذهب پاسخ دهد، در حقیقت به امتحان و آزمونی در باب مبانی دین تن دهد. چنین امری اساس موضوع یک نسخه ی پهلوی با عنوان یوشت فریان است که در آن اخت جادوگر از یوشت فریان سوالاتی می پرسد، همچنان که موبدان از زال سپید موی.
نشستند بیدار دل بخردان *** همان زال با نامور موبدان
بپرسید زال را هر موبدی *** از این تیزهش راه بین بخردی
که آن ده و دوتای سر و سهی *** که رستست شاداب با فرهی
از آن بر زده هر یکی شاخ سی *** نگردد کم و بیش در پارسی
زروان گرائی از آئین های بس کهن است. زروانیـان اعتقاد به زمان بیکران داشتند و می گفتند زمان بینهایت است و هم اوست که آفریدگار همه موجودات است. ایشان هرمزد و اهریمن را دو فرزند زروان یا زمان ازلی می دانستند. منتهی هرمزد را پدیده خیالات خوب و اهریمن را پدیده خیالات بد او می دانستند. در حقیقت ایشان دهری بودند و می پنداشتند که این جهان یعنی زمان بی نهایت است و آن را آغاز و انجامی نیست. تا جهان بوده چنین بوده است. زروانیان می گویند زمان مطلق (یا غیر محدود) دو فرزند توامان آورد: یکی اورمزد و دیگری اهریمن به عبارت دیگر مبداء خیر و مبداء شر. اورمزد و اهریمن یک وحدت متساوی در قدرت هستند همواره در جدال و نزاع و دو قوه متعادل هستند که یکی بدون دیگری برپای نمی باشد و این خود نمونه کوششی است که زروانیان برای وحدت بخشیدن آن دو مبداء در یک مبداء واحد به کار بردند. این وحدت بخشیدن امری نسبی است یعنی در عین جوهریت به صورت مزدوج نیست. در عقاید زروانی اساس نظریه زمان کرونوس را که بعدها در اندیشه یونانیان مقام ارجمندی یافت می بینیم.
از اینکه بگذریم پاره ای از متفکران یونان از زروانیان اقتباس کردند همچنانکه از پاره ای از فرق اسلامی نیز عقیده عوالم متعاقبه یعنی عقیده به رجعت را از آنها فرا گرفتند. افسانه آفرینش و هنگامه پدید آمدن آفریده و آفریدگار در آئین زروانیان بی شباهت به آفرینش انسان و عصیان ابلیس و هابیل و قابیل نیست. زروانیان گویند: آنگاه که هیچ چیز وجود نداشت نه آسمانها و نه زمین و نه هیچ یک از مخلوقاتی که در آسمانها و روی زمیننند، تنها موجودی به نام زروان وجود داشت. هزار سال زروان فدیه ها داد تا از او پسری به وجود آید و او را اورمزد بنامد تا او آسمانها و زمین و آنچه را که در آنها است خلق کند. بعد از هزار سال نسبت به کوششهای خود به شک افتاد و چنین اندیشید که آیا پس از این همه فدیه ها پسری به نام اورمزد خواهم داشت یا آنکه رنجهای من بی ثمر خواهد ماند؟ در آن حال که سرگرم این پندار بود اورمزد و اهریمن در شکم او پیدا شدند. اورمزد به جهت فدیه هائی که کرده بود و اهریمن به سبب تردیدی که او را حاصل شده بود به وجود آمد.
چون زروان از این حال آگهی یافت گفت: از دو پسر که در شکم من است هر کدام زودتر خود را به من نمایاند پادشاه جهان خواهد بود. چون اورمزد از اندیشه پدر آگهی یافت برادر خود اهریمن را از این حال باخبر ساخت و بدو گفت: پدر ما (زروان) چنین اندیشیده است که هر یک از ما دو تن زودتر خود را به او بنمایاند پادشاه خواهد بود. اهریمن چون این شنید شکم زروان را شکافت و برای معرفی نزد پدر رفت. زروان او را بدید لکن ندانست که کیست و از او پرسید: کیستی؟ اهریمن در پاسخ گفت: من پسر توام! زروان به او گفت: پسر من بوئی دلپذیر دارد و درخشنده است اما تو بدبو و تاریکی! در آن حال که آن دو با یکدیگر سخن می گفتند اورمزد که در وقت مقرر با بوئی خوش و دخشندگی به دنیا آمده بود نزد زروان آمد و همچنانکه زروان را چشم بر او افتاد دانست که او پسر وی است، زیرا برای وی فدیه ها داده بود. پس دسته چوبی را که در دست داشت و در ستایشها به کار می برد به اورمزد داد و گفت: تا کنون فدیه هائی به تو داده ام و از این هنگام تو باید برای من فدیه دهی و آنگاه که دسته چوب را بدو می داد وی را تقدیس کرد.
در این هنگام اهریمن نزد زروان رفت و بدو گفت: مگر تو عهد نکرده بودی که هر یک از دو فرزندم که نخستین بار نزد من آید او را به پادشاهی برمی گزینم؟ زروان برای آنکه از عهد خود بازنگردد به اهریمن گفت: ای موجود خبیث و بدکار! نه هزار سال پادشاهی تو را خواهد بود. و بعد از آن اورمزد و اهریمن هر یک شروع به خلق مخلوقات خود کردند هر چه اورمزد پدید آورد خوب و راست بود و هر چه اهریمن می آفرید شوم و سرکش.
چنانچه ملاحظه شد در آئین زروانی که مبداء واحد است (زروان زمان مطلق یا بینهایت) افسانه آفرینش ابلیس (آفریده شده قبل از آدم) و انسان، حتی هابیل و قابیل! در یک سناریو آمده است! و در اسلام نیز در پی درخواست ابلیس از خداوند برای قدرت داشتن بر زمین در پی عدم پذیرش سجده بر آدم این مهلت از سوی خداوند به ابلیس داده می شود که «الی یوم الوقت المعلوم؛ تا روز [و] وقت معلوم.» (حجر/ 38)
اولین بار نام زروان در سنگ نوشته هائی که در بین النهرین (کشور عراق) در بخش نودی شمالی به دست آمده است به چشم می خورد. ایزد زروان به عقیده «ه. د. رینگرن» و استرم نزد ایرانیان باختری مورد تکریم بوده است. در مآخذ یونانی نیز از زروان مکرر نام به میان آمده است، قدرت زروان با گردش آسمانی پیوستگی دارد... زروان گردش آسمان را تنظیم و اندازه گیری می کند او مقدم بر همه چیز، ایزد سرنوشت است.
بنابر یکی از اساطیر قدیمی زروان دارای مظهریت چهارگونه است. بعضی از دانشمندان به این اعتبار او را مظهر و مفهوم بارداری، ولادت، پیری، و کهولت جهان و برگشت آن به عالم جاویدان می دانند. برخی دیگر این مظهریت را چهار مرحله از کودکی نوجوانی شباب و پیری شناخته اند. گروهی دیگر زروان را ایزد، زمان، مکان، عقل و نیرو می دانند. بعدها اندیشه زروانی بر اثر آمیزش با زردشتیسم تحولاتی را در پی داشت زیرا بنابر نوشته شهرستانی زروانیه گفتند: «نور ابداع کرد اشخاصی را از نور که همه آنها روحانی و ربانی بودند ولیکن شخص اعظم که نام زروان است شک کرد در چیزی از چیزها و بدین ترتیب زروان نخستین منشاء وجود عالم نیست.»
در مورد آداب زروانیت دو نوع اعتقاد وجود دارد:
1- زروان اکنون در جدال پسرانش دخالتی ندارد. از این رو باور به او هیچ تغییری در موضوعات یا عبادات زرتشتی و اهداف و اخلاق روحانی آن پدید نمی آورد. وانگهی با این آموزه ی بنیادین که زروان، هم اهورامزدا و هم اهریمن را آفریده است زروانیان همه کردار پس از آفرینش را به آن دو نسبت می دهند و اهورامزدا را ستایش می کردند. در واقع آنها خود را پیرو واقعی دین زرتشتی می دانستند که معنی خطیر یسن ۳۰ بند ۳ را فهمیده اند. پس در سازگاری کامل با زرتشتیان جامعه به سر می بردند.
2- زروانیان تحت تاثیر مغان زمزمه هایی برای اهریمن انجام می دادند. آنها نذرها و قربانیانی برای اهریمن می بردند و این کار را مجاز می شمردند. گواهی که بر این ادعا می آورند این است که خشایارشا در کتیبه خود از خراب کردن نیایشگاها دیویسنان و جلوگیری از قدرت مغان خبر داده است. به همین دلیل عده ای معتقدند زروانیان را جز دیویسنان به حساب می آوردند و کار آنها را به شدت مورد نفرت ثنوییان می دانستند.
آنچه روشن است زروان گرایی در دوره ساسانی در بین اقوام متنفذ و سلطنتی جامعه نفود گسترده داشته. هر چند، چندین قرن پیش از ورود اسلام زروانیت مترود شد ولی هوادارانش که بسیاری هم از دانشمندان بودند تا قرن ها پس از اسلام به پایداری بر عقاید خود پرداختند. با تمامی تفاسیری که گفته شد، باید دانست که زروان تنها فرقه ای نابود شده از کیش زرتشتی است. این فرقه بسیار به این کیش ضربه زد و شاید یکی از دلایل سست به نظر آمدن این کیش در مقابل اسلام و مسیحیت بود.