کتاب مقدس تاریخ یهود را از هنگام تسخیر سرزمین کنعان تا استقرار حکومت پادشاهی و گماردن نخستین پادشاه بنی اسرائیل که حدود دو قرن به طول کشیده است (1230 تا 1023 ق. م) «عصر داوران» خوانده است. در این دوره، قوم اسرائیل از حکومت مشخص و منظمی برخوردار نبودند. به همین روی، آنان در مواقع بحرانی نزد یکی از بزرگان که معتقد بودند پیامبر خداست، رفته، از او می خواستند، تا مشکلاتشان را حل کند. آنان معتقد بودند که این فرد از سوی خدا تعیین شده و روح خدا در او است و او را رهبری می کند. گاه گفته می شود که تعداد این داوران پانزده نفر بودند، اما باید یوشع بن نون، جانشین حضرت موسی، را نیز در شمار اینان دانست. علت اینکه او از جرگه داوران جدا شده، والایی شخصیت و اهمیت فعالیتهای او است. بنابراین تعداد این داوران را باید شانزده نفر دانست. از این رو، این دوره با حکومت یوشع بن نون و فتح سرزمین کنعان آغاز می شود. حضرت موسی قوم اسرائیل را تا کنار رود اردن (مرز سرزمین کنعان) آورد، اما به آن سرزمین وارد نشد و در همان جا به فرمان خدا جانشین خود را تعیین کرده، سپس در آن مکان وفات یافت.
ماجراهای قوم اسرائیل پس از موسی در کتاب صحیفه یوشع بن نون
ادامه ماجراهای قوم اسرائیل، در کتاب صحیفه یوشع بن نون (ششمین کتاب مجموعه عهد قدیم) آمده است. این کتاب این گونه آغاز می شود خداوند پس از مرگ خدمتگزار خود، موسی، به دستیار او یوشع (پسر نون) فرمود: «خدمتگزار من موسی، درگذشته است، پس تو برخیز و بنی اسرائیل را از رود اردن بگذران و به سرزمینی که به ایشان می دهم، برسان. همان طور که به موسی گفتم، هر جا که قدم بگذارید، آنجا را به تصرف شما در خواهم آورد. حدود سرزمین شما از صحرای نگب در جنوب تا کوه های لبنان در شمال، و از دریای مدیترانه در غرب تا رود فرات و سرزمین حیتی ها در شرق، خواهد بود. همان طور که با موسی بودم با تو نیز خواهم بود تا در تمام عمرت کسی نتواند در برابر تو مقاومت کند.
تو را هرگز ترک نمی کنم و تنها نمی گذارم. پس قوی و شجاع باش، چون تو این قوم را رهبری خواهی کرد تا سرزمینی را که به پدران ایشان وعده داده ام تصاحب نمایند. فقط قوی و شجاع باش و از قوانینی که خدمتگزارم موسی به تو داده است اطاعت نما، زیرا اگر از آنها به دقت اطاعت کنی، هر جا روی موفق خواهی شد. این کتاب تورات از تو دور نشود، شب و روز بخوان و در گفته های آن تفکر کن تا متوجه تمام دستورات آن شده، بتوانی به آنها عمل کنی. آنگاه پیروز و کامیاب خواهی شد. آری، قوی و شجاع باش و ترس و واهمه را از خود دور کن و به یاد داشته باش که هر جا بروی من که خداوند، خدای تو هستم، با تو خواهم بود.» (صحیفه یوشع، 1: 1 – 9)
در این بخش، خداوند به یوشع دستور می دهد که برای فتح کنعان اقدام کند و همچنین به او وعده می دهد که وی را تنها نگذارد. خداوند به وی همان سخنان را یادآوری می کند که در گذشته به ابراهیم، اسحاق، یعقوب، موسی و نیز قوم اسرائیل بارها گفته بود و آن اینکه شرط کمک و حمایت الهی، اطاعت از او و اجرای دستورهای او است. یوشع بن نون قوم اسرائیل را از رود اردن عبور داده، سرزمین کنعان را فتح می کند.
بعد از آن که اسباط اسرائیل سالهای دراز (بر حسب روایات چهل سال) در بیابان سینا سرگردان بودند، اندک اندک خود را چنان نیرومند و قوی دیدند که برای حمله و فتح کنعان خویش را آماده یافتند. به موجب صحیفه یوشع بن نون و کتاب داوران حمله عمده اسرائیلیان به وسیله اولاد یوسف، افرایم و منسح صورت گرفت که در وادی اردن پیش رانده، در تحت رهبری یوشع شهر اریحا را فتح کردند و از آن پایگاه، جنگهای خونین خود را در تمام فلسطین آغاز نمودند. پس شهرهای ششم و شیلوه و سامره را گرفتند و ناحیه وسطای کنعان به تصرف آنها در آمد. اسباط یهودا و شمعون از طرف جنوب بر ارتفاعات و کوههای آن ناحیه در جوار شهر و قلعه یبوسیان دست یافته، دو سبط رائوبیان و جادیان در شرق رود اردن ماندند، ولی دیگران به سوی شمال کنعان تاختند و به تدریج در این منطقه نفوذ کردند و سبط بنی دان حد شمالی کنعان را مسخر نمودند و سبط زبولون به طرف سواحل فینیقیه رو آوردند و با حتیها همسایه شدند و با آنها به مسالمت و صلح رفتار نمودند، دیگر اسباط چون بنی یساکار و بنی اشیر و بنی نفتالی در داخل فلسطین، در نزدیکی دریاچه جلیل ماندند و برای مالکان محلی کنعان که در شهرها و قلعه های محکم می زیستند رعیتی و کشاورزی پیشه گرفتند.
در طول زمان بعضی اسباط مانند بنی شمعون و بنی بنیامین در دیگران منحل و متواری گردیدند. از روایات موجود می توان دانست که تصرف خاک کنعان از طرف بنی اسرائیل در زمان طولانی انجام گرفته است. کنعانیان شهرهای محصور و قلاع مستحکم و ارابه ها و اسلحه ای نیرومند تر از حربه های بدوی اسرائیلیان داشتند. از شهر اورشلیم، که در نقاط مرتفع کوهستانی واقع شده بود، قبیله محلی جبوزیتها یا یبوسیان حمایت و دفاع می کردئد و آن شهر قلعه ای ضخیم از سنگ داشت و جمله حملات مهاجمان اسرائیلی را مدت دویست سال دفع می نمود. ولی در نقاط دیگر بنی اسرائیل بیابانها و دشتهای بی دفاع را تصرف کرده، فرود آمدند و رفته رفته به هر وسیله که میسر شد بر ساکنان بومی غلبه یافته، عاقبت مالک و صاحب آن کشور گشتند.
نویسنده ای یهودی درباره حکومت و خدمات یوشع می گوید: «پس از فوت حضرت موسی، یوشع به آسانی از رود اردن عبور و به سرعت پادشاهان بزرگ و کوچک کنعان و فلسطین را شکست داد. نظامیان و کشوریان دشمن با شنیدن خبر فتوحات یوشع درباره شهرهای اریحا، حبرون، اورشلیم و قلاع بت ال آدمی و گبئون، روحیه خود را به کلی باخته و به سرعت از مقابل او فرار می کردند. از سال 1812 (ولادت ابراهیم) تا 1272 ق. م. (که هنگام ورود به ارض موعود است) در مدت 540 سال گذشته اولادان خلیل الله دارای قدرت نظامی نبوده و زندگانی خود را، گاهی در کلده و زمانی در حران موقعی در کنعان و همچنین در مصر و بیابان به سر برده بودند. اینکه به سرداری یوشع می رفتند در سرزمین مخصوص خود استقرار یافته، مستقل، فرهنگ و مذهبی برای خود داشته باشند. یوشع مدت 14 سال بر بنی اسرائیل حکومت نمود و در این مدت با قدرت تمام، جنگها و فتوحات را ادامه داده و اسرائیل را بر روی زمین مستقر و زندگانی گله داری آنها را تبدیل به شهر نشینی و فلاحتی نمود. یوشع به پراکندگی اول اسرائیل خاتمه داد. این رادمرد بزرگ 110 سال عمر کرد در حالی که در اثر پیری به فتوحات خود در فلسطین خاتمه نداده بود. با فوت یوشع ملت اسرائیل دچار بزرگترین ضایعه گشت زیرا مرد لایقی برای جانشینی او وجود نداشت و 12 اسباط اسرائیل یتیم گردیدند.»
یوشع بن نون در اواخر عمر دو بار بزرگان بنی اسرائیل را گرد آورده، برای آنان سخنرانی می کند. او در این دو سخنرانی (که در حکم وصیت نامه است) همان اموری را توصیه می کند که قبلا در زمان حضرت موسی بارها به آنان توصیه شده بود. او به آنان گوشزد می کند که شما قوم برگزیده خداوند هستید و خداوند شما را یاری خواهد کرد، اما شرط همه اینها اطاعت خدا و بندگی او است. سالها گذشت و خداوند بنی اسرائیل را از دست دشمنانش راحتی بخشید در این هنگام یوشع پیر و سالخورده شده بود. او تمام بنی اسرائیل را فرا خواند و به بزرگان و رهبران و قضات و مقامات قوم اسرائیل گفت: «من دیگر پیر و سالخورده شده ام. شما آنچه را که خداوند، خدایتان به خاطر شما انجام داده است دیده اید. او خودش با دشمنانتان جنگید. من زمینهایی را که به تصرف خود در آورده اید و حتی آنهایی را که هنوز تصرف نکرده اید، بین شما تقسیم نموده ام. تمام این سرزمین از رود اردن گرفته در دریای مدیترانه از آن شما خواهد بود، زیرا چنانکه خداوند وعده داده است، خود او قبیله هایی را که هنوز میان شما باقی مانده اند از این سرزمین بیرون خواهد راند تا در آن ساکن شوید.
اما شما قوی باشید و به دقت دستوراتی را که در تورات موسی نوشته شده است اطاعت کنید و تمام جزییات آن را نگاه دارید و از آن منحرف نشوید. مواظب باشید با قوم هایی که هنوز در میان شما باقی مانده اند معاشرت نکنید. نام خدایان آنها را هرگز به زبان نیاورید و به نام آنها قسم نخورید، آنها را عبادت نکنید و جلو آنها زانو نزنید. بلکه به خداوند، خدای خود بچسبید، همانطور که تا حالا کرده اید. خداوند، قوم های بزرگ و نیرومند را از پیش روی شما بیرون رانده و تا کنون کسی نتوانسته است در برابر شما بایستد. هر یک از شما به تنهایی قادر هستید با یک هزار سرباز دشمن بجنگید و آنها را شکست دهید؛ زیرا خداوند، خدای شما مطابق قولی که داده است به جای شما می جنگد، پس مواظب باشید که همیشه خداوند، خدای خود را دوست بدارید. ولی اگر از خدا روگردان شده، با افراد این قومها که هنوز در میان شما هستند دوست شوید و ازآنها زن بگیرید و به آنها زن بدهید، مطمئن باشید که خدا این قومها را از سرزمینتان بیرون نخواهد راند، بلکه آنها دامی برای پایهای شما، تازیانه ای برای پشت شما، و خاری در چشم شما خواهند بود و شما عاقبت در زمین نیکویی که خداوند، خدایتان به شما داده است هلاک خواهید شد.
پایان عمر من فرا رسیده است و همه شما شاهد هستید که هر چه خداوند، خدایتان به شما وعده فرموده بود، یک به یک انجام شده است. ولی بدانید همانطور که خداوند نعمت ها به شما داده است، بر سر شما بلا نیز نازل خواهد کرد اگر از دستورات او سرپیچی کنید و خدایان دیگر را پرستش و سجده نمایید. بلی، آتش خشم او بر شما افروخته خواهد شد و شما را از روی زمین نیکویی که به شما بخشیده است به کلی نابود خواهد کرد.» (صحیفه یوشع، باب 23)
او بار دیگر بزرگان قوم را گرد آورده، پس از بازگو کردن کمکهای الهی و خدمات خود، می گوید: «پس خداوند را احترام نمایید و با صداقت و راستی او را خدمت کنید بتهایی را که زمانی اجدادتان در آن سوی رود فرات و در مصر پرستش می نمودند، از خود دور کنید و فقط خداوند را عبادت نمایید. امروز تصمیم خود را بگیرید. آیا می خواهید از خداوند پیروی کنید یا از بتهایی که اجداد شما در آن سوی رود فرات می پرستیدند، و یا از بتهای اموری هایی که در سرزمینشان ساکنید؟ ولی این را بدانید که من و خانواده ا از خداوند پیروی خواهیم نمود.» مردم اسرائیل در پاسخ او گفتند: «وای بر ما اگر خداوند را ترک نماییم و بتها را پرستش کنیم؛ زیرا خداوند، خدای ما بود که قوم ما را از بردگی مصریها رهانید و در پیش چشمانمان معجزات شگفت انگیزی انجام داد در تمام طول راه و هنگامی که از میان سرزمینهای دشمنان می گذشتیم؛ او ما را حفظ کرد. خداوند بود که هنگام ورود ما به این سرزمین، قوم اموری و سایر قومها را از اینجا بیرون راند. پس ما نیز از خداوند پیروی خواهیم کرد، زیرا او خدای ماست.»
اما یوشع در پاسخ ایشان گفت: «پیروی از خداوند کار آسانی نیست زیرا او قدوس و بسیار غیور است و از گناهانتان نخواهد گذشت. اگر او را ترک کرده بتها را بپرستید، او بر ضد شما خواهد برخاست و شما را مجازات خواهد کرد، و با وجود آنکه به شما احسان نموده است، شما را از بین خواهد برد.» قوم اسرائیل در جواب یوشع گفتند: «ولی ما، قول می دهیم از خداوند پیروی کنیم!» یوشع گفت: «پس خود شما شاهد هستید که قول داده اید از خداوند پیروی نمایید.» گفتند: «بلی، ما خود، شاهد هستیم.» یوشع گفت: «بسیار خوب، پس حال باید بتهایی را که در میان شما هستند از خود دور کنید و دلهای خود را به خداوند، خدای اسرائیل نزدیک سازید.» مردم به یوشع گفتند: «آری، ما فقط از خداوند، خدای خود اطاعت و پیروی خواهیم کرد.» یوشع آن روز در شکیم با ایشان پیمان بست و آنها را متعهد به انجام قوانین و مقررات آن نمود. او تمام این سخنان را در کتاب خدا نوشت.
سپس سنگی بزرگ گرفته، آن را در پای درخت بلوطی که در کنار خیمه عبادت بود، برپا داشت. آنگاه یوشع به تمام قوم اسرائیل گفت: «این سنگ، شاهد پیمان شما با خداوند است و تمام سخنانی را که خداوند به ما فرموده، شنیده است. پس اگر از پیروی خدا برگردید، همین سنگ بر ضد شما شهادت خواهد داد.» (صحیفه یوشع 24: 14- 27)
در این دوره، بنی اسرائیل حکومت منظمی نداشتند و گه گاه که گرفتار می شدند، به درگاه خدا تضرع می کردند، تا رهبری را برای آنان بفرستد و آنان نجات یابند. این افراد که داور خوانده می شدند، غیر از یوشع بن نون پانزده نفر بودند که ماجراهای آنان و قوم بنی اسرائیل در دوره، در «کتاب داوران» و «کتاب سموئیل نبی» آمده است. فقره ای از کتاب داوران، درباره وضعیت بنی اسرائیل پس از یوشع چنین می گوید: «ولی بالاخره تمام مردم آن نسل [معاصران یوشع] مردند و نسل بعدی خداوند را فراموش کردند و هر آنچه که او برای قوم اسرائیل انجام داده بود، به یاد نیاورند. ایشان نسبت به خداوند گناه ورزیدند و به پرستش بتها روی آوردند. آنها خداوند، خدای پدران خود را که ایشان را از مصر بیرون آورده بود، ترک نموده، بتهای طایفه های همسایه خود را عبادت و سجده می کردند.
بنابراین خشم خداوند بر تمام اسرائیل افروخته شده و ایشان را به دست دشمنانشان سپرد تا غارت شوند، زیرا او را ترک نموده، بتهای بعل و عشتاروت را عبادت می کردند. هرگاه قوم اسرائیل با دشمنان می جنگیدند، خداوند بر ضد اسرائیل عمل می کرد، همانطور که قبلا در این مورد هشدار داده و قسم خورده بود. اما وقتی که قوم به این وضع هلاکت بار دچار گردیدند، خداوند رهبرانی فرستاد تا ایشان را از دست دشمنانشان برهانند. ولی از رهبران نیز اطاعت ننمودند و با پرستش خدایان دیگر، نسبت به خداوند خیانت ورزیدند. آنها بر خلاف اجدادشان عمل کردند و خیلی زود از پیروی خداوند سرباز زده، او را اطاعت ننمودند. هر یک از رهبران در طول عمر خود، به کمک خداوند قوم اسرائیل را از دست دشمنانشان می رهانید، زیرا خداوند به سبب ناله قوم خود و ظلم و ستمی که بر آنها می شد، دلش بر آنها می سوخت و تا زمانی که آن رهبر زنده بود به آنها کمک می کرد.
اما وقتی که آن رهبر می مرد، قوم به کارهای زشت خود بر می گشتند و حتی بدتر از نسل قبل رفتار می کردند. آنها باز به سوی خدایان بت پرستان روی آورده، جلو آنها زانو می زدند و آنها را عبادت می نمودند و با سرسختی به پیروی از رسوم زشت بت پرستان ادامه می دادند. پس خشم خداوند بر بنی اسرائیل افروخته شد و فرمود: "چون این قوم پیمانی را که با پدران ایشان بستم شکسته اند و از من اطاعت نکرده اند، من نیز قبایلی را که هنگام فوت یوشع هنوز مغلوب نشده بودند، بیرون نخواهم کرد. بلکه آنها را برای آزمودن قوم خود می گذارم تا ببینم آیا آنها چون پدران خود، مرا اطاعت خواهند کرد یا نه." پس خداوند آن قبایل را در سرزمین کنعان واگذاشت. او ایشان را توسط یوشع به کلی شکست نداده بود و بعد از مرگ یوشع نیز فوری آنها را بیرون نکرد. خداوند برخی قبایل را در سرزمین کنعان واگذاشت تا نسل جدید اسرائیل را که هنوز مزه جنگ با کنعانی ها را نچشیده بودند، بیازماید. خداوند به این وسیله می خواست به نسل جدید اسرائیل که در جنگیدن بی تجربه بودند، فرصتی بدهد تا جنگیدن را بیاموزند. این قبایل عبارت بودند از فلسطینی هایی که هنوز در پنج شهر خود باقی مانده بودند، تمام کنعانی ها، صیدونی ها و حوی هایی که در کوهستان لبنان از کوه بعل حرمون تا گذرگاه حمات ساکن بودند. این قبایل برای آزمایش نسل جدید اسرائیل در سرزمین کنعان باقی مانده بودند تا معلوم شود آیا اسرائیل دستوراتی را که خداوند بوسیله موسی به ایشان داده بود، اطاعت خواهند کرد یا نه.
پس خداوند آن قبایل را در سرزمین کنعان واگذاشت. او ایشان را توسط یوشع به کلی شکست نداده بود و بعد از مرگ یوشع نیز فوری آنها را بیرون نکرد. پس اسرائیلی ها در میان کنعانی ها، حیتی ها، اموری ها، فرزی ها، حوی ها، و یبوسی ها ساکن شدند. مردم اسرائیل به جای اینکه این قبایل را نابود کنند، با ایشان وصلت نمودند. مردان اسرائیل با دختران آنها ازدواج کردند و دختران اسرائیلی به عقد مردان ایشان در آمدند و به این طریق بنی اسرائیل به بت پرستی کشیده شدند. مردم اسرائیل، خداوند، خدای خود را فراموش کرده، دست به کارهایی زدند که در نظر خداوند زشت بود و بتهای بعل و اشیره را عبادت کردند. آنگاه خشم خداوند بر بنی اسرائیل افروخته شد و ایشان را تسلیم کوشان رشعتایم، پادشاه بین النهرین نمود و آنها مدت هشت سال او را بندگی کردند. اما چون برای کمک نزد خداوند فریاد برآوردند، خداوند عتن ئیل پسر قناز را فرستاد تا ایشان را نجات دهد. (قناز برادر کوچک کالیب بود) روح خداوند بر عتن ئیل قرار گرفت و او اسرائیل را رهبری کرده، با کوشان رشعتایم پادشاه وارد جنگ شد و خداوند به او کمک نمود تا کوشان رشعتایم را به کلی شکست دهد. مدت چهل سالی که عتن ئیل رهبری اسرائیل را به عهده داشت، در سرزمین بنی اسرائیل صلح حکمفرما بود.» (سفر داوران، 2: 10 – 3: 11)
این فقره نمونه ای از وضعیت قوم اسرائیل در این دوره است. تعداد رهبران الهی که در این دوره فرستاده شدند با یوشع بن نون شانزده نفر می باشد که آخرین آنها سموئیل نبی است. کتاب او سموئیل نبی با تولد این پیامبر الهی آغاز می شود. او این قوم را به خوبی رهبری می کند و پیروزیهایی را نیز به دست می آورد. اما در زمان او رهبران قوم نزد او آمده، از او می خواهند که پادشاهی برای آنان بگمارد. با گماردن پادشاه از سوی سموئیل نبی دوره داوران پایان می یابد و دروره پادشاهان بنی اسرائیل آغاز می شود.
پس از مرگ یوشع بن نون عنوان رهبرى به گروه داوران رسید. به گفته منابع یهود این داوران 16 نفر بودند که چهار نفر آنان ریاست داشتند: 1- گدعون 2- یفتاح 3- شمتنون 4- شموئیل 5- بانوئى به نام دبوره، و معلوم مى شود که بنى اسرائیل به زنان حق قضاوت داده بودند. خطرناکترین دشمنان بنى اسرائیل فلسطینیان بودند که از دریاى مدیترانه به فلسطین آمده و در آن سرزمین منزل نموده بودند. این قوم در ابتدا و در حدود 1200 سال قبل از میلاد مسیح به خیال تسخیر مصر آمده بودند و چون با شکست روبرو شدند، در سواحل فلسطین و در شهرهاى غزه و عسقلان جا گرفتند و بنى اسرائیل را مکرر شکست دادند. در میان بنى اسرائیل مرد پر قدرتى به نام شمشول وجود داشت که در نبردها با فلسطینیان از خود شجاعت فراوان نشان مى داد. این مرد پهلوان بنا به گفته تورات، سفر داوران باب 16 نمى بایست هرگز موهاى خود را بتراشد، زیرا قدرت و نیروى خویش را با تراشیدن موى سر از دست مى داد.
او در جوانى شیرى را با دستهاى خود خفه کرده بود و روزى به دست فلسطینیان گرفتار آمد. بندها را پاره کرد و هزار نفر از فلسطینیان را با چانه الاغى از پاى درآورد. معشوقه شمشول به وى خیانت کرد و فلسطینیان از طریق معشوقه اش وى را کشتند. شموئیل که یکى از داوران بنى اسرائیل بود، مدتها اداره امور کشورى و لشکرى قوم یهود را بر عهده داشت. او آخرین داور این قوم بود. آنها از وى خواستند که فردى را بر حکومت ایشان بگمارد. شموئیل سعى کرد به آنان بفهماند که پادشاهى یعنى استبداد و دیکتاتورى و از بین رفتن آزادیهاى فردى و اجتماعى. آنان قبول نکردند. شموئیل سرانجام شائول بن قیس را که از فرزندان بنیامین بود، به پادشاهى آنان برگزید. شائول که جوان شجاعى بود، از نظر عقلى ضعیف بود. وى در جنگ با فلسطینى ها کشته شد، و داود (ع) که جوانى چوپان پیشه ولى شجاع و جنگاور بود و پس از سالها، فلسطینیان را شکست داده بود، به جاى شائول به حکومت رسید.
یهودیت بنی اسرائیل تاریخ پیامبران حوادث تاریخی حضرت یوشع (ع) سرپرستی