مقام برتر پیامبر در شهود مبدا کلمات الهی

یک عالم یهودی به رسول اکرم (ص) عرض کرد: «حضرت موسی از شما بهتر است، زیرا او چهار هزار کلمه از خدای سبحان دریافت کرد، اما خدا با شما سخنی نگفت!» آن حضرت فرمود: «لقد أعطیت أنا أفضل من ذلک؛ من از خدای سبحان معارفی بالاتر از آن چهار هزار کلمه که موسای کلیم تلقی کرد، دریافت کرده ام.» عالم یهودی گفت: «آن چیست؟» «سبحان الذی أسری بعبده لیلا من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصا الذی بارکنا حوله؛ نزه است آن [خدايى] كه بنده ‏اش را شبانگاهى از مسجدالحرام به سوى مسجد الاقصى كه پيرامون آن را بركت داده ‏ايم سير داد.» (إسراء/ 1) حضرت رسول (ص) فرمود: «من در اسراء بر بال جبرئیل نشستم. وقتی به معراج رفتم از عرش الهی ندایی رسید و من آن ندا را شنیدم که گفت: "إنی أنا الله". آنگاه من خدا را با قلب خود دیدم و با چشم ندیدم: "فرأیته بقلبی و ما رأیته بعینی".»
رسول اکرم (ص) فرمود: «من به لقاء الله باریافتم و مبدأ همه کلمات را مشاهده کردم و این بهتر از چهار هزار کلمه ای است که موسای کلیم تلقی کرد.» چون آنها فروعات اصولی است که رسول گرامی (ص) آنها را دریافت کرد. سر این که حضرت رسول (ص)، مبدأ کلمات الهی را مشاهده می کند و مصداق بارز «وجوه یومئذ ناضرة* إلی ربها ناظرة؛ آرى در آن روز صورتهايى شاداب و مسرور است. و به پروردگارش مى‏ نگرد.» (قیامت/ 22- 23) است، آن است که چهره ی هستی وجود مبارک پیغمبر (ص) فقط متوجه لقاء الله است، چون خداوند فرمود: «فأقم وجهک للدین حنیفا؛ پس روى خود را با گرايش تمام به حق به سوى اين دين كن.» (روم/ 30) آن حضرت هم امتثال کرد و گفت: «إنی وجهت وجهی للذی فطر السموات والأرض؛ من از روى اخلاص پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است.» (انعام/ 79) و «إن صلاتی ونسکی ومحیای ومماتی لله رب العالمین؛ در حقيقت نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانيان است.» (انعام/ 162) البته چنین قلبی مجلای نور حق بوده و به لقای الهی بار می یابد.
نکته ی قابل توجه این که در آیه ی «وجوه یومئذ ناضرة* إلی ربها ناظرة» (قیامت/ 22- 23) سخن از "وجهی" است که به خدا می نگرد نه "چشمی" که خدا را می ببیند، چون چشم هرگز خدا را نخواهد دید؛ زیرا آن موجودی که با چشم دیده می شود، چه در دنیا و چه در آخرت، مادی و جسمانی است اما خدا که نور محض و هستی صرف است، هرگز صورت مثالی ندارد، نه در دنیا و نه در برزخ و نه در قیامت کبری. اما آنها که دارای تفکر اشعری هستند، با سوء برداشت از ظاهر این آیه ی شریفه می پندارند بعضی چشمها در قیامت خدا را می بیند و حال آنکه اولا محور آیه چهره است نه چشم، ثانیا منظور چشم باطن است نه چشم ظاهر و اولیای الهی با آن چشم باطن خدا را می نگرند. زیرا «لاتدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار و هو اللطیف الخبیر؛ چشمها او را درنمى ‏يابند و اوست كه ديدگان را درمى ‏يابد و او لطيف آگاه است.» (انعام/ 103) چنانکه درباره ی کوردلی کافران فرمود: «فإنها لا تعمی الأبصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور؛ در حقيقت چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينه‏ هاست كور است.» (حج/ 46)
این که امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: «ما کنت أعبد ربا لم أره» و در عین حال فرمود: «لا تدرکه العیون بمشاهدة الأبصار بل تدرکه القلوب بحقائق الإیمان»، نیز ناظر به همین اصل است.
پس این که رسول خدا (ص) فرمود: «من در معراج حقیقتی را دریافتم که از چهار هزار کلمه ی موسای کلیم (ع) بالاتر است، ریشه ی قرآنی دارد؛ زیرا اگر کسی به لقاء الله رسید حتما از فیضها و کمالات مراحل نازلتر نیز برخوردار خواهد بود. در قبال هر یک از این احتجاجهای رسول اکرم (ص)، علمای یهود تصدیق می کردند که این معارف در کتاب آسمانی ما (تورات) ثبت است.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 163

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/110204