دوران تاسیس حوزه فلسفی عرفانی تهران

فلسفه اسلامی

فلسفه، پس از انتقال از یونان به جهان اسلام، علیرغم انگیزه های احتمالی پشت سر آن با استقبال اندیشمندان و متفکران مسلمان روبرو شد و با عنایت به تشویق قرآن کریم به تعقل و تفکر، اندیشه فلسفی در دامان وحی بالید و از نظر کمی و کیفی رشد کرد. نجات فلسفه از ماده انگاری، چند خدا انگاری و رهایی از درجا زدن در جبرگرایی و گرفتار شدن در چنبره انسان محوری سوفسطایی و ره سپردن به الهیات و وجودشناسی از مشخصات فلسفه ای است که در سرزمین اسلام به ویژه در ایران پرورش یافت و می توان آن را فلسفه اسلامی/ ایرانی یا به اختصار فلسفه اسلامی نامید. حوزه عرفانی هیچگاه از حوزه فلسفی جدا نبود. با بهره گیری از باز بودن راه تأویل و وجود رمز و راز در کلام خدا و اولیای الهی (ع) و تعالیم عرفانی ایشان، این حوزه همواره در جهان اسلام در حال رشد و بالندگی بوده است. این زمینه ها و آمادگیها به همراه وجود آثار محی الدین ابن عربی، صدرالدین قونوی و داوود قیصری و شارحان آن و با الهام از قرآن مجید و روایات ائمه معصومین (ع) سبب تشکیل حوزه عرفانی خاصی در قالبی نظری، برهانی، ذوقی و اشراقی می شود.

ویژگیهای حوزه تهران

یکی از حوزه هایی که وارث حکمت و عرفان در سرزمینهای اسلامی بوده است حوزه باشکوه تهران است که متکی بر یکصد و هشتاد و دو سال تلاش است. منظور از حوزه، محیطی با تکاپوی علمی است که استادان و شاگردان و تألیفات و رد و ایرادها و دقت و تفحص و تحقیق از ویژگیهای آن است و تأمل در چگونگی بحث و تدریس در برانگیختن شاگردان به تفکر و تعقل در مبدأ و معاد و انسان و جهان، روشن کننده وضعیت فکری و فلسفی آن حوزه می باشد. حوزه تهران از غنی ترین حوزه های فلسفی جهان در وجودشناسی است که برخی از ویژگیهای آن عبارتند از:
1 ـ برخورد با اندیشه های فلسفی جدید غربی؛
2 ـ دفاع در برابر حملات به فلسفه و الهیات؛
3 ـ سعی در ارائه فلسفه صدرایی به شیوه ای نو و پایه گذاری برخی براهین و مباحث جدید؛
4 ـ تأسیس مباحث تطبیقی فلسفی؛
5 ـ تصحیح و کتاب شناسی کتب قدیم و درسی فلسفی؛ و عرفانی؛
6 ـ برخورد و همکاری با مستشرقین؛
7 ـ نقد و بررسی فلسفه غرب.
هر یک از موضوعات فوق الذکر به بحث و فحصی جداگانه و مبسوط نیازمنداست که از حوصله این رساله خارج است. حوزه عرفانی هیچگاه از حوزه فلسفی جدا نبود. با بهره گیری از باز بودن راه تأویل و وجود رمز و راز در کلام خدا و اولیای الهی (ع) و تعالیم عرفانی ایشان، این حوزه همواره در جهان اسلام در حال رشد و بالندگی بوده است.
نخستین دوره حوزه فلسفی تهران؛ 1257 ـ 1237؛ مؤسس: ملاعبدالله مدرس زنوزی.
نخستین دوره حوزه عرفانی تهران؛ 1270 ـ 1267؛ مؤسس: آقا سیدرضی لاریجانی.
پس از نشر و بسط و احیای فلسفه صدرایی به وسیله آقا محمد بیدآبادی و آخوند ملاعلی نوری و استحکام مکتب فلسفی اصفهان، حوزه فلسفی تهران با تأسیس مدرسه مروی به وسیله خان مروی و دعوت شاه قاجار از آخوند ملاعلی نوری به خواهش محمدحسین خان مروی جهت تدریس فلسفه در آن مدرسه شکل گرفت که وی عذر آورد و یکی از شاگردان خویش را در سال یکهزار و دویست و سی و هفت هجری قمری (1237ه. ق) جهت تدریس در مدرسه مروی تهران معرفی و روانه گرداند. این شاگرد عالی مقدار ملاعبدالله مدرس زنوزی است که اولین مدرس فلسفه صدرایی و شارح حکمت متعالیه در حوزه فلسفی تهران است. وی به مدت بیست سال در این حوزه مشغول تدریس بوده و چراغ حکمت را در تهران روشن می نموده است.
شرح دعوت از آخوند ملاعلی نوری را به قلم آقا علی مدرس پسر آقا ملاعبدالله مدرس زنوزی می آوریم: «پس از آنکه مرحوم حاجی محمد حسین خان مروی در دارالخلافه تهران مدرسه مروی را عمارت کرد و به اتمام رسانید، از خاقان خلد آشیان استدعا کرد که مرحوم ملاعلی نوری را از اصفهان به تهران احضار نماید تا در آن مدرسه تدریس فرمایند. پس از ابلاغ احضار، مرحوم ملاعلی نوری در جواب نوشت که در اصفهان قریب به دو هزار طلاب مشغول تحصیلند که چهار صدنفر (بلکه متجاوز) که شایسته حضور مجلس درس این دعاگو هستند به مجلس درس دعاگو حاضر می شوند. چنانچه در تهران بیاید موجب پریشانی این همه طلاب علم خواهد شد. پس از رسیدن جواب، مرحوم خان مروی استدعا نمود که مجددا امر صادر و فرمایش شود که یکی از تلامیذ خود را که لایق دانند روانه دارالخلافه کنند. آن جناب مرحوم والد علامه ملاعبدالله مدرس زنوزی را معین فرمود و به تهران روانه کرد و والد در مدرسه مذکوره به تدریس مشغول شد و مورد الطاف و عنایات تحقیق/ آشنایی با حوزه فلسفی/ عرفانی تهران خاصه ملوکانه گردید و کمال توقیر و تکریم از آن مرحوم به عمل می آمد و به صورت و معنی ترقیات جلیه نمود و مدت بیست سال در آن مدرسه تدریس فرمود و در سنه یکهزار و دویست و پنجاه و هفت برحمت ایزدی پیوست.» روح عبدالله همی روحانیان را پیشوا تاریخ وفات او است.»

مؤسس حوزه فلسفی تهران

برای آگاهی از نحوه تحصیلات آقا عبدالله مدرس شرح حال مختصری را که آقا علی مدرس جهت پدر گرامیش بیان نموده در اینجا می آوریم: «مرحوم مغفور ملاعبدالله مدرس، فرزند بیرمقلی، ملقب به باباخان (مسقط رأسش قریه زنوز از مضافات و توابع مرند از قراء تبریز) در بدایت سن، از زنوز به خوی رفت و به تحصیل علوم عربیه و ادبیه مشغول شد و به اقصی الغایة تحصیل نمود چنانکه به ملاعبدالله نحوی معروف شد. از خوی به کربلا رفت و در خدمت آقا سید علی طباطبایی صاحب کتاب ریاض، مشهور به شرح کبیر به تحصیل علم اصول فقه مشغول شد. پس از چندی به دارالایمان قم رفت و در خدمت مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی صاحب کتاب قوانین الاصول به خواندن آن کتاب مواظبت نمود. پس از فراغ به اصفهان رفت و خدمت مرحوم ملاعلی نوری به تحصیل علوم حکمیه و در خدمت مرحوم آقا سیدمحمد ولد آقا سید علی طباطبایی مذکور به تحصیل علم اصول فقه و خدمت مرحوم حاج سید محمد باقر رشتی به تحصیل علم فقه مشغول شد و در علوم ریاضیه به قدر امکان تحصیل نمود.» آخوند ملاعبدالله زنوزی در حکمت و فلسفه از شاگردان خاص ملاعلی نوری است و برای استاد احترام خاصی قائل است و بر افکار او احاطه کامل دارد به رموز و مشکلات و دقایق کتب اسفار و آثار دیگر ملاصدرا وارد است. از شاگردان اویند:
1 ـ فرزند گرامیش آقا علی مدرس زنوزی؛
2 ـ میرزا ابوالقاسم نوری معروف به کلانتر؛
3 ـ آخوند ملاحسن خویی.
برخی آثار او عبارتند از:
1 ـ تعلیقات مختصری بر اسفار؛
2 ـ تعلیقه بر شواهدالربوبیه؛
3 ـ تعلیقه بر مبدأ و معاد؛
4 ـ تعلیقه بر اسرار الآیات؛
5 ـ تعلیقه بر شفا؛
6 ـ تالیف انوار جلیة در شرح حدیث حقیقت مولی امیرالمؤمنین علی (ع)، که در سال 1247 ه.ق. پایان یافته است؛
7 ـ تألیف لمعات جلیة در اثبات واجب الوجود و اثبات صفات او تبارک و تعالی؛
8 ـ رساله علیه در چگونگی غضب خداوند بر گنهکاران.

مؤسس حوزه عرفانی تهران

شروع حوزه عرفانی تهران با آمدن آقا سیدرضی لاریجانی است که در اواخر عمر به دعوت آقا میرزا اسماعیل گرگانی (از رجال قاجار) به تهران می آیند. صاحب الاثر درباره به تهران آمدن آقا سید رضی آورده اند که: «در حکمت متعالیه و فنون معقول از صنادید فحول ملاعبدالله مدرس زنوزی اولین مدرس فلسفه صدرایی و شارح حکمت متعالیه در حوزه فلسفی تهران است. وی به مدت بیست سال در این حوزه مشغول تدریس بوده و چراغ حکمت را در تهران روشن می نموده است. از شاگردان درجه اول فیلسوف اعظم ملاعلی نوری به شمار می آمد و در اصفهان تدریس می کرد. از آنجا به تهران آمد و در خانه میرزا اسماعیل مستوفی گرگانی منزل گرفت تا عیال و اولادش نیز رسیدند. پس در خانه جداگانه همی بود تا در سال 1270 ه. ق. رحلتش اتفاق افتاد.»
عارف حکیم صاحب حال و مالک باطن و دارای علوم غریبه بوده است در اوان بلوغ به شرف ملاقات فقیری معروف به درویش کافی(علیه الرحمه الله الملک الوافی) مشرف و مورد توجه وی گردید. پس از چندی، به جهت عدم تجانس با اهالی آن سامان (لاریجان) و پریشانی خاطری که از شهادت پدر داشته، وطن مألوف را ترک و با مادر و برادر خود، سید زکی الدین به عزم تحصیل علوم به سوی اصفهان رهسپار شد و پس از تکمیل مقدمات علمیه و تحصیل یک دوره فقه در مدرس آخوند ملاعلی نوری (نورالله تربته) و مرحوم ملااسماعیل استاد به تحصیل حکمت جدید مرحوم صدرالدین شیرازی مشغول و در نزد اساتید دیگر نیز حکمت مشاء را فراگرفت و به اندک زمانی در حکمت مشاء و اشراق و تصوف و عرفان به مقامی رسید که تعداد کمی از معاصرین را بدان دسترس بود و مدرسش مجمع علماء گردید و استادان عصر به استادیش اقرار و از محضرش استفاده می کردند و کتب شیخ محی الدین و صدرالدین قونوی (قدس سرهما) را تدریس می کرد و شاگردان مبرز تربیت کرد که از آن جمله آقا میرزا محمدرضا قمشه ای و حاج میرزا نصیر گیلانی (رضوان الله علیهما) بودند.
آقا سیدرضی از شاگردان آخوند ملاعلی نوری و از استادان بزرگ مکتب اصفهان و مدرس حکمت متعالیه و عرفان نظری بوده است. وی قبل از سال 1267 به تهران آمده و میرزا محمد تنکابنی مؤلف قصص العلماء از شاگردان وی بوده است و چند سال بعد در سال 1270 ه. ق. رحلتش اتفاق افتاده است.
آقا سیدرضی لاریجانی، در اصفهان مورد آزار و اذیت و تکفیر و تبعید قرار می گیرد. استاد سید جلال الدین آشتیانی در این باره آورده اند که: «سیدرضی همان شخصی است که حاج محمدابراهیم کلباسی او را تکفیر نمود. این نوع تکفیرها با موازین شرع موافق نبوده، اگر اعمال مکفران را حمل بر صحت کنیم باید بگوییم حکم آنها به تکفیر ناشی از عدم ورود به مبانی عقلی و عرفانی بوده است؛ لهذا کسانی که در علوم منقول و معقول ماهر بوده اند کمتر اشخاص را تکفیر کرده اند نوعا کسانی که تکفیر می شدند اهل صلاح و سداد و ورع و تقوی و فضیلت بوده اند. همین سیدرضی از متقین بنام عصر خود بود. اغلب ایام سال را روزه می گرفت و در شب زنده داری و عبادات و ریاضات شرعی و مواظبت بر طاعات و زهد و ورع و عمل و تعبد به ظواهر شرع، داستانهای عجیب و غریب از او نقل کرده اند.
...سیدرضی از اصفهان به نجف آباد تبعید شد. این سید محقق مجبور شد از برای نجات جان خود تظاهر به جنون کند. گویند طبیب معروفی که در باطن از مریدان سید بود، شهادت داد که من مدتها سید را معالجه جنون می نمودم. با این تدابیر این عارف ربانی نجات پیدا می کند و جان به سلامت می برد و به سرنوشت شیخ اشراق و عین القضاة همدانی مبتلا نمی گردد. معروف است مرحوم حجة الاسلام شفاعت از آقا سیدرضی نمود تا از نجف آباد به اصفهان مراجعت کرد و به کار تدریس خود ادامه داد.»
در تسلط و برتری آقا سیدرضی بر آخوند ملاعلی نوری در موضوع عرفان، استاد آشتیانی آورده اند که: «اساتید بزرگ تهران در دوره قاجار همه پرورش یافته حوزه نوری (آخوند ملاعلی نوری) بوده اند. در بین شاگردان آخوند، آقا سید رضی (لاریجانی) در عرفان بزرگترین استاد عصر خود بود. سیدرضی لاریجانی اگرچه تحقیق/ آشنایی با حوزه فلسفی/ عرفانی تهران ملاعبدالله زنوزی در حکمت و فلسفه از شاگردان خاص ملاعلی نوری است و برای استاد احترام خاصی قائل است و بر افکار او احاطه کامل دارد به رموز و مشکلات و دقایق کتب اسفار و آثار دیگر ملاصدرا وارد است.
در حکمت متعالیه شاگرد آخوند نوری است و شاید در مسائل نظری و فلسفه بحثی به مرتبه آخوند نوری نرسد؛ ولی در عرفانیات و حکمت ذوقی و احاطه به کلمات اهل عرفان بر آخوند نوری ترجیح دارد؛ بلکه فاصله این دو در این قسمت زیاد است و همانطوری که آخوند نوری در حکمت متعالیه کم نظیر است آقا سیدرضی در تصوف و عرفان در بین متأخران بی نظیر و در تسلط به افکار محی الدین در مرتبه و مقام بعد از شارحان کلمات محی الدین و عارفان قرن هفتم و هشتم قرار دارد.»

فضائل معنوی

میرزا طاهر تنکابنی به نقل از استاد خود، آقا محمدرضا قمشه ای، درباره آقا سیدرضی لاریجانی آورد که: «آقا سیدرضی الدین لاریجانی از بزرگان حکما و عرفای عصر متأخر بوده و آن مرحوم از تلامیذ حکیم ملاعلی نوری بوده و از استاد خود، آقا محمدرضا قمشه ای اصفهانی (قدس سره) که از شاگردان سید مرحوم بوده، شنیده ام که: این سید بزرگوار در زهد و وارستگی وحید عصر خود بوده و در اوایل عمر که از مازندران به اصفهان برای تحصیل علوم رفته بود، به واسطه کثرت فقر و پریشانی، در حمامهای اصفهان به کسب دلاکی در ایام تعطیل می پرداخت و تحصیل معاش ایام تحصیل می نمود و بعد از تکمیل مراتب تحصیلات، با زنی از خوانین مکرمات بستگان سببی خود ازدواج نموده و آن خاتون از طرف پدر خود بالارث متحوله بوده و چون سید بزرگوار بدین وسیله، سعه در معاشش حاصل گردید، طریقه اتفاق بر فقرا و ایثار مساکین را شیمه عالیه خود قرار داده به نحوی که گاهی در عبور و مرور در کوچه های اصفهان، عبا و یا قبا و یا شلوار خود را به فقرا و مساکین می بخشید و حالت بکاء و گریه زیاد داشت.
استادم (آقا محمدرضا) می فرمودند: چون صبحها به منزل سید معظم برای درس حاضر می شدیم آن بزرگوار همه روزه به بام خانه اش مناجات خمسه عشر را که مأثور از حضرت سیدالساجدین زین العابدین علی بن الحسین (ع) است از حفظ می خواند و چون ثکالی (= مادر فرزند از دست داده) می گریست و بعد از اجتماع شاگردان در مدرس از بام به مدرس می آمدند و همه روزه قبل از شروع به تدریس شرحی به شاگردان خود موعظه می فرمودند و فصلی کامل در تشویق و ترغیب به تحلی به اخلاق حسنه و تحذیر از ملکات رذیله و خبث و تحریص بر سلوک طریقه اولیاء و اصفیای کاملین و حکما و عرفای شامخین بیان می کردند. بعد شروع به تدریس می نمودند و اکثر تدریسش علوم الهیه و کتب عرفا و صوفیه بوده؛ و با کمال استیناس و حسن معاشرت که با عموم، خصوص با شاگردان خود داشتند، صاحب مهابت عظیمه در انظار بوده اند.»


منابع :

  1. منوچهر صدوقي سها- تاريخ حكما و عرفاي متأخر بر ملاصدرا

  2. آقا محمدرضا قمشه اي- مقدمه بر ذيل فص شيئي فصوص الحكم- تصحيح منوچهر صدوقي سها- قزوين- چاپ نور- 1354

  3. سيد مصلح الدين مهدوي- تذكرة القبور- صفحه 338- كتابفروشي ثقفي اصفهان- 1348

  4. عبرت نائيني- تذكره مدينة الادب- جلد 1 صفحه 732- چاپ كتابخانه مجلس شوراي اسلامي- 1376

  5. سيدمصطفي محقق داماد- نامه فرهنگستان علوم- شماره 6 و 7 سال چهارم

  6. ملا عبدالله مدرس زنوزي- مقدمه انوارجلية- تصحيح و مقدمه از استاد سيدجلال الدين آشتياني- چاپ اميركبير

  7. ملا عبدالله مدرس زنوزي- طرائق الحقائق- جلد 3

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/111618