تحولات امروز زیدیه در یمن

تحولات اخیر یمن و نقش شیعیان این کشور در این تحولات، مطالبی هستند که متأسفانه به دلایل سیاسی در جامعه ما کمتر به آنها پرداخته می شود. ما امروز در یمن با جریانی روبه رو هستیم که به نام جریان الحوثی معروف است. جریانی که در ابتدا بسیار محدود ولی روز به روز بر گستره آن افزوده شده است. خاستگاه این حرکت، منطقه شمالی یمن در استان صعده است. منطقه ای که خاستگاه ابتدایی حکومت های شیعی زیدی یمن و در طول قرون متمادی با حوزه ها و علمای این مذهب عجین گشته است. برای فهم درست این حرکت باید کمی به عقب برگردیم و دسته بندی کلی از زیدیه داشته باشیم.

تقسیم تاریخی زیدیه
اولین تقسیم تاریخی زیدیه تقسیم به زیدیان جارودی و زیدیان غیرجارودی است. جارودیان، زیدیانی هستند که علاوه بر اعتقاد به قیام و انقلاب، وابستگی و علقه شدید به اهل بیت (ع) داشته و اندیشه های شیعی در آنها پر رنگ است. این جریان که در مقایسه با اهل سنت، نزدیک به شیعیان امامی است، همواره جریان اصلی در میان زیدیه بوده است. جریان دوم زیدیه که بیشتر حدیث گرا هستند، از لحاظ اعتقادی متشیع به حساب می آیند. حتی کسانی هم چون ابوحنیفه هم که افکار انقلابی زید را می پسندید ولی در موارد دیگر هم چون مسأله امامت با زید همراه نبودند نیز به همین معنا متشیع و زیدی به حساب آمده اند. این جریان در طول تاریخ وجود داشته ولی همیشه در اقلیت بوده اند و انعکاس چشم گیری در طول تاریخ جز در چند برهه نداشته اند. در دوره های میانی نیز همین دو گرایش در زیدیه وجود داشته است، مثلا عبدالله بن حمزه، امام برجسته زیدیه در قرن 7-6 و یا امام دیگری با نام احمدبن سلیمان وجود دارند که سردم داران همان گرایش اصیل زیدی جارودی هستند. عبدالله بن حمزه، در جایی می گوید، در زمان ما در یمن جز جارودی ها، زیدی دیگری وجود ندارد. در همان زمان در سوی دیگر، شخصیتی به نام نشوان بن سعید حمیری صاحب، الحور العین، ظهور می کند که مبانی کلامی در او بسیار کم رنگ است و منتقد زیدیه به شمار می رود و قائل است که افکار زیدیه ساخته و پرداخته امامان زیدیه بعد از زید بن علی (ع) است و اگر نه، خود او با خلفا و صحابه رابطه بسیار خوبی داشته است.

عقاید و افکار زیدیه در قرون اخیر
در قرون اخیر نیز همین دو جریان وجود دارند و می بینیم که امامانی در میان زیدیه ظهور می کنند که دارای عقاید جارودی هستند و مبانی شیعی در میان آنها بسیار پر رنگ است. به طور مثال منصور بالله قاسم بن محمد که تشکیل دهنده حکومت سوم زیدیه یمن است و عثمانی ها را از یمن اخراج کرد. در دوران حکومت او و فرزندش المتوکل علی الله، معاصر با ظهور صفویه در ایران، عالمانی ظهور می کنند که گرایش های شیعی آشکاری دارند و علماء غیر جارودی، آنها را متهم به غلو و خروج از زیدیه و پیوستن به امامیه می کنند. در زمان ایشان مظاهر و شعائری مثل عید غدیر و عاشورا پر رنگ می گردد ولی متأسفانه نوادگان قاسم بن محمد، تبدیل به جریانی وا داده و منفعل در برابر عقاید اهل سنت شدند و به تبع و بر اساس قاعده کلی «الناس علی دین ملوکهم» علمایی ظهور کردند که گرایش های شدید حدیثی و سلفی داشتند. کسانی مثل شوکانی و ابن امیر و ابن وزیر که حتی علمای زیدی آنها را جزء زیدیه نمی دانند و از اهل سنت به شمار می آورند ولی کسانی که از خارج مذهب زیدیه به آنها می نگرند، آنها را نیز گرایشی از زیدیه می دانند. اگر در گرایش جارودی علمایی ظهور می کنند، مانند، صاحب دو جلد کتاب قطور با نام، انوارالیقین فی امامة امیرالمؤمنین، که حتی زیدیه کنونی این کتاب را چاپ نمی کنند چرا که قدح جدی نسبت به خلفاء و دیگر مخالفان حضرت علی (ع) دارد. در مقابل شخصی مانند شوکانی و ابن امیر صنعانی ظهور می کنند که سلفی ها به کلام آنها استناد می کنند، چرا که از پیروان اهل حدیث و احمد بن حنبل حساب می شوند. تنها جرم زیدیان واقعی نزد سلفی ها و وهابی ها این است که شیعه زیدی هستند. آنها قائل هستند که امام زید با خلفا و صحابه مشکلی نداشته است. کار به جایی می رسد که وقتی شوکانی در رأس قدرت قرار می گیرد و قاضی القضات زیدیه می شود، دست به قلع و قمح علمای جارودی می زند و دستور قتل برخی را به جرم غلو صادر می کند مثل شهید سماوی.

عالمان زیدی در در قرن چهاردهم
در قرن چهاردهم هر چند امامان زیدی با تمدن و عصر جدید آشنا شدند و رگه های روشن فکری داشتند و تلاش کردند دستگاه امامت را با اندیشه ها و علوم نوین وفق دهند ولی هنوز زیدی به شمار می رفتند. در این قرن عالمان بزرگی ظهور کرده اند مانند علامه مجد الدین المؤیدی که با 100 سال عمر هم اکنون در قید حیات است. او نماینده فعلی جریان زیدیه جارودی و صاحب تألیفات بسیار است و ساکن استان صعده، مرکز جریان جارودی زیدیه است. عالم دیگری که در این منطقه ساکن است سید بدر الدین الحوثی است که از سادات طباطبایی و از علمای بنام و صاحب تألیف است. تألیفات او بسیار نزدیک با مکتب امامیه است مثلا کتابی دارد به عنوان، من هم الرافضة و در این کتاب تلاش می کند ثابت کند رافضی ها، امامیه و پیروان امام صادق (ع) نیستند، بلکه در مرحله اول، بنی امیه و دشمنان اهل بیت (ع) هستند و در تألیف دیگری با عنوان آل محمد لیس کل امۀ، به اثبات این مطلب می پردازد که سادات و اهل بیت (ع)، مقام بلندی داشته و دارند. الفئة الباغیة، در توضیح و تفسیر روایت نبوی قاتلان عمار، جزوات، تفسیر ثقلین، زیارة القبور، تحریر الافکار و السهم الثابت فی ابطال دعایات النواصب، از دیگر آثار ایشان است. ایشان در ایام جنگ های یمن در دهه 90 به ایران کوچ کرد و چند سالی در ایران میهمان بود و زندگی بسیار ساده و زاهدانه ای داشت.

شهید سید حسین و نهضت او
سید بدرالدین الحوثی، فرزندان متعددی دارد که معروف ترین آنها شهید سید حسین حوثی و عبدالملک که جانشین سید حسین است و یحیی حوثی که نماینده مجلس یمن بود و اکنون در آلمان مستقر است و جنبه تریبون رسمی و تبلیغاتی حرکت را بر عهده دارد. سید حسین حوثی و جمعی از جوانان صعده گروهی به نام، شباب المؤمن، تشکیل دادند که منتقد وضعیت موجود حوزه های دینی یمن و علمای آن بودند. این جریان باعث رنجش علماء و ریش سفیدان زیدیه گردید و حتی در مقطعی این گروه توسط عالمان زیدی طرد شدند. آنها حتی با علامه مجدالدین المؤیدی نیز اختلاف پیدا کردند. در نهایت دوستان سید حسین نیز او را رها کردند ولی او جمعیت شباب المؤمن را رها نکرد و سعی کرد خلأ فرهنگی موجود در زیدیه را که از همان ابتدا به خاطر اشتغال به جنگ و جهاد در زیدیه ایجاد شده بود، پر کند و لذا به کار با نوجوان و جوانان پرداخت و سعی نمود یک روحیه آگاهی بخشی و بیداری براساس مؤلفه های زیر ایجاد کند:
1. شیعی بودن و حضور پر رنگ مبانی شیعه در آن.
2. نقد وضعیت موجود.
3. ترویج افکار امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی ایران در زمینه هایی هم چون مبارزه با استکبار و آمریکا و اسرائیل.
او در بیشتر سخنرانی های خود که در جمع جوانان ایراد کرده، از امام و انقلاب ایران نام می برد و می بینیم که علاقه و گرایش شدیدی به جریان های شیعی مثل حزب الله لبنان و شخص سید حسن نصرالله دارد و پرچم های حزب الله در سراسر منطقه صعده بر افراشته می شود. دولت یمن که طبیعتا تاب و تحمل وجود این فرهنگ و گرایش را نداشت، او و هم فکرانش را متهم به امامی مذهب و جاسوس ایران بودن می کند و حتی او را متهم می کند که ادعای امامت و پیامبری دارد و قصد دارد نظام امامت را که در عرف فعلی یمن نامطلوب است، به یمن بازگرداند لذا در سکوت مجامع بین المللی و اسلامی و حتی شیعی، حمله وسیعی را بر علیه ایشان آغاز می کند و مراکز تجمع آنها را بمباران می نماید. سید حسین نیز به کوه ها پناه می برد و با استفاده از ذخایر غذایی و تسلیحاتی که از قبل فراهم شده بود، به مقابله با حکومت بر می خیزد و این درگیری که در سال 2005-2004 شروع شده، با کش و قوس فراوان تاکنون ادامه دارد. سرانجام سید حسین در یکی از حملات کشته شده است و عکس او هم منتشر گردید ولی هنوز هم برخی از دوستان او منکر شهادت او هستند، این یک مسأله سابقه دار در زیدیه است که برخی از پیشوایان زیدیه کشته می شوند ولی پیروان آنها منکر کشته شدن شان می شدند، پس از کشته شدن سید حسین پدر و برادرانش راه او را ادامه می دهند و جنگ اخیر که از اوایل سال 2007 شروع شده و تا حال ادامه داشته، جنگ چهارم به حساب می آید.

نهضت الحوثی و مذهب امامیه
نکته قابل توجه همین است که هر چند خاندان حوثی و جریان جارودی نزدیکی بسیار به شیعه امامی دارند ولی در نهایت این ها زیدی مذهب و پایبند به اصول و قواعد زیدیه می باشند و اینکه در برخی از رسانه ها این ها امامی مذهب معرفی شده اند، اولا ناشی از اعتقادات نزدیک آنها به مذهب امامیه است و ثانیا نزدیکی بسیار آنها به انقلاب اسلامی ایران و حضرت امام است. ثالثا تلاش دولت یمن برای منزوی کردن آنها در میان مردم زیدی آن کشور موجب شد تا رسانه های حکومتی یمن آنها را امامی مذهب و وابسته به ایران معرفی کنند. این را هم اضافه کنم که بی اطلاعی رسانه ها و مردم ما از دیگر فرق شیعه از جمله زیدیه از طرفی و نزدیکی اعتقادات آنان با عقاید ما از طرف دیگر موجب این گونه اشتباهات در رسانه های ما می شود.


منابع :

  1. مهدی فصیحی دستجردی و سید ابراهیم افتخاری- گفتگو با سیدعلى موسوى نژاد-سایت هفت اقلیم

  2. www.adyan.org

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/114160