گفتگوهای دوزخیان (رهبران و پیروان گمراه در دوزخ)

فرشتگان مجازات ظالمان و همفکران آنها را به ضمیمه بتها و معبودان دروغین یک جا کوچ مى دهند و به سوى جاده جهنم هدایت مى کنند. در این هنگام خطاب صادر مى شود. «و قفوهم إنهم مسؤلون؛ آنها را متوقف سازید چون باید مورد بازپرسى قرار گیرند.» (صافات/ 24) آرى آنها باید متوقف گردند و به سؤالات مختلف پاسخ گویند. اما از آنها پیرامون چه چیز سؤال مى شود؟ بعضى گفته اند از بدعتهایى که گذارده اند. بعضى دیگر گفته اند: از اعمال زشت و خطاهایشان. بعضى افزوده اند: از توحید و لا اله الا الله. بعضى گفته اند از نعمتها از جوانى، تندرستى، عمر، مال و مانند اینها.
به هر حال این دوزخیان بینوا هنگامى که به مسیر جهنم هدایت مى شوند دستشان از همه جا بریده و کوتاه مى گردد، به آنها گفته مى شود شما که در دنیا در مشکلات به هم پناه مى بردید، و از یکدیگر کمک مى گرفتید: «ما لکم لا تناصرون؛ چرا در اینجا از هم یارى نمى طلبید؟!» (صافات/ 25) آرى تمام تکیه گاه هایى که در دنیا براى خود مى پنداشتید همه در اینجا ویران گشته است، نه از یکدیگر مى توانید کمک بگیرید، و نه معبودهایتان به یارى شما مى شتابند، که آنها خود نیز بیچاره و گرفتارند. مى گویند "ابوجهل" روز بدر صدا زد «نحن جمیع منتصر؛ ما همگى به یارى هم بر مسلمانان پیروز خواهیم شد.» که قرآن مجید سخن او را در آیه 44 سوره قمر بازگو کرده است «أم یقولون نحن جمیع منتصر؛ يا مى‏ گويند ما همگى انتقام‏ گيرنده و يار و ياور همديگريم.» ولى در قیامت از ابوجهل ها و ابوجهل صفتان سؤال مى شود چرا به یارى هم قیام نمى کنید؟ اما آنها پاسخى براى این سؤال ندارند و جز سکوت ذلت بار کارى انجام نمى دهند. در آیه ی بعد مى افزاید: «بل هم الیوم مستسلمون؛ بلکه آنها در آن روز در برابر فرمان خدا تسلیم و خاضعند و هیچگونه قدرت اظهار وجود تا چه رسد به مخالفت ندارند.» (صافات/ 26) اینجا است که آنها به سرزنش یکدیگر برمى خیزند و هر یک اصرار دارد
گناه خویش را به گردن دیگرى بیندازد، دنباله روان رؤساء و پیشوایان خود را مقصر مى شمرند، و پیشوایان پیروان خود را، چنان که در آیه بعد مى گوید: «و أقبل بعضهم على بعض یتساءلون؛ آنها رو به سوى یکدیگر مى کنند و یکدیگر را مورد سؤال قرار مى دهند.» (صافات/ 27) "بعض" اول عبارتند از: اعتراض کنندگان و "بعض" دوم عبارتند از: اعتراض شدگان، چون سیاق "تساؤل" در مقام مخاصمه این معنا را افاده مى کند. و کلمه ی "تسائل" به معناى تخاصم است. و این اخبار از خداى سبحان است که هر یک از ایشان بر رفیقش که او را فریفته و گول زده رو نموده و بر روش خشونت و تندى می گوید چرا مرا فریب دادى، و او در پاسخ می گوید، تو چرا پذیرفتى از من. و بعضى گفته اند پیروها رو به متبوع و پیروى شده ها و آنها رو به اینها نموده یکدیگر را ملامت و سرزنش نموده و با هم خصومت و نزاع می کنند. از آن جا که ستمگران و یارانشان به زندگى توجیه (و افکندن مسئولیت به گردن دیگران) خو گرفته اند، و شاید این کار در پاره اى موارد در زندگى دنیا آنها را نجات داده است، مى کوشند در آخرت نیز بدان وسیله چنگ زنند، بدین طمع که از مسئولیت واره اند، و در نتیجه از پاداش و عدالت الهى بگریزند، اما از کجا چنین امرى براى آنها میسر شود؟ قرآن نمودارى از سرزنش به یکدیگر و کوشش براى توجیه و افکندن مسئولیت به گردن دیگران را از خلال نمایش شگفت انگیز زیباى خود از گفتگویى که میان مستضعفان و مستکبران، پیروان و پیروى شدگان مى گذرد، تصویر مى کند. براى شناختن مسئول ظلم، و در نتیجه آگاه شدن از سرنوشتى بد که همه بدان دچار شده اند.
یک سؤال و جواب ضعفاء است با اکابر آنها که می فرماید: «و برزوا لله جمیعا فقال الضعفاء للذین استکبروا إنا کنا لکم تبعا فهل أنتم مغنون عنا من عذاب الله من شی ء قالوا لو هدانا الله لهدیناکم سواء علینا أ جزعنا أم صبرنا ما لنا من محیص؛ همه در پیشگاه خدا حاضر آیند. ناتوانان به آنان که گردنکشى مى کردند گویند: ما پیرو شما بودیم. آیا اکنون مى توانید ما را به کار آیید و اندکى از عذاب خدا را از ما دفع کنید؟ گویند: اگر خدا ما را هدایت کرده بود، ما نیز شما را هدایت مى کردیم. حال ما را راه خلاصى نیست، براى ما یکسان است چه بیتابى کنیم، چه شکیبایى ورزیم.» (ابراهیم/ 21)
نیز می فرماید: «و إذ یتحاجون فی النار فیقول الضعفاء للذین استکبروا* إنا کنا فیها إن الله قد حکم بین العباد؛ و آن گاه در درون آتش با یکدیگر به مجادله برخیزند و ناتوانان به گردنکشان گویند که ما پیروان شما بودیم، آیا مى توانید اندکى از این آتشى که نصیب ما شده است بکاهید؟ آنان که سرکشى کرده بودند مى گویند: همه ما در آتشیم. و خداست که میان بندگانش داورى کرده است.» (مؤمن/ 47- 48)
یک جا با شیطان پرسش و و پاسخ دارند که تو ما را اغوى کردى شیطان جواب می دهد: «و قال الشیطان لما قضی الأمر إن الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فأخلفتکم و ما کان لی علیکم من سلطان إلا أن دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا أنفسکم ما أنا بمصرخکم و ما أنتم بمصرخی؛ چون کار به پایان آید، شیطان گوید: خدا به شما وعده داد و وعده او درست بود و من نیز به شما وعده دادم ولى وعده خود خلاف کردم. و برایتان هیچ دلیل و برهانى نیاوردم جز آنکه دعوتتان کردم شما نیز دعوت من اجابت کردید پس مرا ملامت مکنید، خود را ملامت کنید. نه من فریادرس شمایم، نه شما فریادرس من.» (ابراهیم/ 26)
یک سؤال و جواب با خزنه جهنم دارند: «و قال الذین فی النار لخزنة جهنم ادعوا ربکم یخفف عنا یوما من العذاب* قالوا أ و لم تک تأتیکم رسلکم بالبینات قالوا بلى قالوا فادعوا و ما دعاء الکافرین إلا فی ضلال؛ و آنان که در آتشند به نگهبانان جهنم مى گویند: از پروردگارتان بخواهید تا یک روز از عذاب ما بکاهد. مى گویند: آیا پیامبرانتان با دلایل روشن نزد شما نیامده بودند؟ مى گویند: بلى. مى گویند: پس دعا کنید. و دعاى کافران جز آنکه تباه شود هیچ نخواهد بود.» (مؤمن/ 49- 50)
یک سؤال و جواب با مالک دارند: «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربک قال إنکم ماکثون؛ فریاد برآورند که اى مالک، کاش پروردگار تو ما را بمیراند. مى گوید: نه، شما در اینجا ماندنى هستید.» (زخرف/ 77) یک سؤال و جواب با اهل بهشت دارند: «و نادى أصحاب النار أصحاب الجنة أن أفیضوا علینا من الماء أو مما رزقکم الله قالوا إن الله حرمهما على الکافرین؛ دوزخیان بهشتیان را آواز دهند که اندکى آب یا از چیزهایى که خدا به شما ارزانى کرده است بر ما فرو ریزید. گویند: خدا آنها را بر کافران حرام کرده است.» (اعراف/ 50) یک سؤال درخواست رجوع به دنیا می کنند: «ربنا أخرجنا منها فإن عدنا فإنا ظالمون* قال اخسؤا فیها و لا تکلمون؛ اى پروردگار ما، ما را از این آتش بیرون آور. اگر دیگر بار چنان کردیم، از ستمکاران باشیم. گوید: در آتش گم شوید و با من سخن مگویید.» (مؤمنون/ 107- 108)
پیروان گمراه به پیشوایان گمراه کننده خود مى گویند: شما شیطان صفتان از طریق نصیحت و خیرخواهى و دلسوزى و به عنوان هدایت و راهنمایى به سراغ ما مى آمدید. اما جز مکر و فریب چیزى در کار شما نبود!؛ «قالوا إنکم کنتم تأتوننا عن الیمین؛ مى‏ گويند شما [ظاهرا] از در راستى با ما درمى‏ آمديد [و خود را حق به جانب مى ‏نموديد].» (صافات/ 28)
ما که به حکم فطرت طالب نیکیها و پاکیها و سعادتها بودیم دعوت شما را لبیک گفتیم، بی خبر از اینکه در پشت این چهره خیرخواهانه چهره دیوسیرتى نهفته است که ما را به پرتگاه بدبختى مى کشاند، آرى تمام گناهان ما به گردن شما است، ما جز حسن نیت و پاکدلى سرمایه اى نداشتیم و شما دیوسیرتان دروغگو نیز جز فریب و نیرنگ چیزى در بساط نداشتید! و معناى آیه مورد بحث این است که: تابعین دنبال رو، به رؤسا و متبوعین اعتراض مى کنند که شما آنچه را به ما مى گفتید عنوان خیر و سعادت به آن مى دادید، و در نتیجه بین ما و خیر و سعادتمان حایل مى شدید و ما گمراه شدیم.
واژه ی "یمین" که به معنى "دست راست" یا "سمت راست" است در میان عرب گاهى کنایه از خیر و برکت و نصیحت مى آید، و اصولا عربها آنچه را از طرف راست به آنها مى رسید به "فال نیک" مى گرفتند، لذا بسیارى از مفسران جمله ی «کنتم تأتوننا عن الیمین» را همانگونه که گفتیم تفسیر به اظهار خیرخواهى و نصیحت کرده اند. و جمله "قالوا إنکم کنتم تأتوننا عن الیمین" معنایش این است که شما خود را خیرخواه ما معرفى مى کردید. و استعمال کلمه ی "یمین" در این معنا شایع است، از آن جمله قرآن کریم مى فرماید: «و أصحاب الیمین ما أصحاب الیمین؛ و ياران راست‏ياران راست كدامند.» (واقعه/ 27) به هر حال این یک فرهنگ عمومى است که عضو راست و طرف راست را شریف، و چپ را غیر شریف مى شمرند، و همین سبب شده که یمین در نیکیها و خیرات به کار رود.
جبائى گوید: «کفار به اغوا کنندگان خود می گویند شما بودید که از در نصیحت و خیرخواهى و سمت راست و برکت می آمدید نزد ما و براى این ما اقرار کردیم براى شما، و عرب به کسى که از سمت راست آید تفأل خیر زده و به آن تبرک می جویند.» و زجاج گوید: «یعنى شما بودید که پیش تر از در دین می آمدید و به ما نشان می دادید که حق و دین چیزى است که ما را بدان گمراه نمودید و یمین عبارت از حق است.» و فراء گوید: «یعنى شما بودید که نزد ما از راه قوت و توانایى آمده و ما را از قوى ترین صورتها فریب می دادید، و از آن است آیه ی شریفه ی "فراغ علیهم ضربا بالیمین؛ پس با دست راست بر سر آنها زدن گرفت." (صافات/ 93) پس حمله کرد بر ایشان با زدن و شکستن آنها را با دستش.»
بعضى از مفسرین گفته اند: «مراد از کلمه ی "یمین" دین است.» و این گفتار به وجه قبلى نزدیک است. بعضى دیگر گفته اند: «مراد از "یمین" قهر و غلبه و نیرومندى است.» و گفته اند منظور این است که "شما با اتکاء بر قدرت به سراغ ما مى آمدید" زیرا معمولا سمت راست قویتر است، به همین دلیل غالب مردم کارهاى مهم را با دست راست انجام مى دهند لذا این تعبیر کنایه از "قدرت" شده است. هم چنان که در آیه ی "فراغ علیهم ضربا بالیمین"، به همین معنا است، چون زدن با دست راست قوى تر است. این وجه هم با توجه به جوابى که متبوعین داده اند بى معنا نیست. به نظر تفسیر اول مناسبتر مى رسد.
اتباع به رؤساء خود می گویند که شما از در دوستى و محبت و خیرخواهى می آمدید نزد ما. البته تمام دعات باطله به عنوان دوستى و خیرخواهى مردم را دعوت به باطل می کنند که همین معناى نفاق است ظاهرا دوست و باطنن دشمن. جایى که شیطان به حضرت آدم گفت: «یا آدم هل أدلک على شجرة الخلد و ملک لا یبلى؛ اى آدم، آیا تو را به درخت جاویدانى و ملکى زوال ناپذیر راه بنمایم؟» (طه/ 120) «و قاسمهما إنی لکما لمن الناصحین؛ و بر ایشان سوگند خورد که نیکخواه شمایم.» (اعراف/ 21) و فرعون «قال فرعون ما أریکم إلا ما أرى و ما أهدیکم إلا سبیل الرشاد؛ فرعون گفت: شما را جز آنچه خود مصلحت دیده ام راهى ننمایم و جز به راه صواب راهنمایى نکنم.» (مؤمن/ 29)
در مورد شیطان می فرماید: «و زین لهم الشیطان ما کانوا یعملون؛ شيطان آنچه را انجام مى ‏دادند برايشان آراسته است.» (انعام/ 43) و نیز می فرماید: «و زین لهم الشیطان أعمالهم فصدهم عن السبیل؛ و شیطان اعمالشان را در نظرشان بیاراسته است و از راه خدا منحرفشان کرده است.» (نمل/ 24 و عنکبوت/ 38) معناى خدعه تزویر تقلب غش نفاق همین است که از در دوستى و ظاهر خوب نما وارد می شوند مثل مار خوش خط و خال لکن در باطن زهر قتال دارند و نیش می زنند و همچنین ارباب ضلال و دعات باطله تا یک صورت خوش نمایى نشان دهند نمی توانند دیگران را اضلال کنند به عین مثل آنها مثل دنیا است که زرد و سرخ خود را نمایش می دهد و هواى نفس تمایل پیدا می کند و شیاطین انس و جنى راه نشان می دهند که گفتند انسان سه دشمن دارد دنیا نفس امارة بالسوء شیاطین.
تنبیه: هر ضررى که به اسلام و مسلمین و ائمه طاهرین متوجه شد از همین منافقین و آدمهاى دورو بوده از صدر اسلام این منافقین با ائمه طاهرین چه کردند غصب خلافت قتل غارت حبس ظلم و تعدى و غیر اینها در همین عصر حاضر مشاهده کنید کسبه چه اندازه در اجناس خود تقلب می کنند بقیه سعایت و نمامى و تفرقه میانه مسلمانان می اندازند با چه زبان زیبایى چه ضررهاى دینى و دنیوى می زنند فرداى قیامت به آنها می گویند: «قالوا إنکم کنتم تأتوننا عن الیمین»


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏17 صفحه 200

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏19 صفحه 38-46

  3. ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏20 صفحه 472

  4. شیخ حر عاملی- تفسیر عاملی- جلد ‏7 صفحه 286

  5. حاج ملاسلطان محمد گنابادی- ترجمه بیان السعادة- جلد ‏12 صفحه 218

  6. محمد بن علی اشکوری- تفسیر شریف لاهیجی- جلد ‏3 صفحه 770

  7. ابوبکر عتیق بن محمد- تفسیر سور آبادى- جلد ‏3 صفحه 2090

  8. حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد ‏11 صفحه 114

  9. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏11 صفحه 206-212

  10. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏14 صفحه 18-21

  11. عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد ‏11 صفحه 137-143

  12. نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏11 صفحه 79

  13. میرزا ابوالحسن شعرانی- روض الجنان و روح الجنان- جلد ‏16 صفحه 184

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/115890