جایگاهی پسندیده نزد پادشاهی توانا

بی شک نعمت های روحانی و معنوی و لذت های بهشت را نمی توان به قلم آورد که دیدنی، شنیدنی و چشیدنی است نه گفتنی، نوشتنی و خواندنی؛ نخستین نعمت آن آرامشی است که سراسر وجود انسان را فرا می گیرد و او احساس می کند به منطقه ی امن و امان راه یافته، آن گاه به حریم پاک و جاودانه حق تعالی وارد می شود و در محضر او قرار می گیرد. نفس های آرام یافته: «النفس المطمئنة» (فجر/ 27) از هر لذت جسمانی منقطع و غرق لذت حضور و نور و سرورند؛ لذت نجوا و مناجات شامه ملکوتی آنان را عطرآگین ساخته و دل هایشان متوجه مقام منیع کمال و شادمانی گردیده است. از این رو از منزلت توجه به بهشت و حوریان بهشتی بالاتر و برتر قرار می گیرند. به دو نمونه اشاره می شود.
1 ـ امام صادق (ع) به زراره می فرماید: در روز قیامت امام حسین (ع) زیر عرش و در سایه ی آن بر منبر برای دوستان و شیعیان خود سخن می راند. در این حال پیام می آورند که داخل بهشت گردید، لیکن دوستان آن بزرگوار، از این پیام روی می گردانند و مجلس و حدیث امام حسین (ع) را اختیار می کنند. همچنین حوریان پیام می فرستند که ما و ولدان مخلدون اشتیاق زیارت شما را داریم، اما آنان ابدا سر خود را بلند نمی کنند و به این پیام اعتنا نمی ورزند؛ زیرا بر حاضران در مجلس امام حسین (ع) شادمانی و کرامت حاکم است: "یقال لهم ادخلوا الجنة فیأبون و یختارون مجلسه و حدیثه، و إن الحور لترسل إلیهم أنا قد اشتقناکم مع الولدان المخلدین، فما یرفعون رؤسهم إلیهم لما یرون فى مجلسهم من السرور و الکرامة...".
2 ـ امام هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا (ع)، فرمود: «هر کس امام حسین (ع) را با معرفت زیارت کند، از گفتگو کنندگان با خدا بر فراز عرش خواهد بود.» سپس این آیه را تلاوت فرمود: «إن المتقین فی جنات و نهر* فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر؛ یقینا پرهیزکاران در باغ ها و نهرهای بهشتی جای دارند، در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر.» (قمر/ 54- 55) کلمه ی "مقعد" به معناى مجلس است، و "ملیک" (به طورى که گفته اند) صیغه مبالغه از ملک است، نه اینکه از ملک به کسره لام باشد، و کسره مذکور را اشباع کرده باشند از اشباع آن یایى پدید آمده باشد، و کلمه "مقتدر" به معناى قادرى عظیم القدرة است، که همان خداى سبحان است. و مراد از کلمه "صدق" راستى عمل و ایمان متقین، (و یا به عبارتى دیگر راستگویى متقین در عمل و در ادعاى ایمان است)، بنابراین اضافه شدن کلمه ی "مقعد" بر کلمه ی "صدق" از این بابت است که میان مجلس آنان و صدق عمل و ایمانشان رابطه اى هست، ممکن هم هست مراد از صدق این باشد که مقام متقین و هر چه در آن مقام دارند صدقى است خالص و نیامیخته با کذب، حضورى است نیامیخته با غیبت، قربى است که بعدى با آن نیست، نعمتى است که نقمت با آن نیست، و سرورى است که غمى با آن نمى باشد، و بقایى است که فنایى با آن نیست. ممکن هم هست مراد از صدق، صدق همین خبر باشد، چون جمله در مقام بشارت دادن و وعده جمیل به متقین است، مى فرماید: این وعده ها که دادیم مجلسى است صدق و تخلف ناپذیر.
بنابراین در آیه شریفه نوعى مقابله میان مشخصات عاقبت متقین و مجرمین شده است، زیرا مجرمین را به عذاب آخرت و ضلالت دنیا تهدید مى کرد، و آن گاه چنین تقریرش نمود که این عذاب یکى از مصادیق قدر است، و به همین جهت تخلف نمى پذیرد، و از سوى دیگر متقین را به ثواب و حضور نزد پروردگارشان خداى ملیک مقتدر وعده مى داد، و آن گاه اینطور تقریرش مى کرد که: این وعده و این مجلس، مجلس صدقى است که دروغ در آن نیست.
چه توصیف جالبى در این آیه از جایگاه پرهیزگاران شده است؟ دو ویژگى دارد که همه امتیازات در آن جمع است. نخست اینکه آنجا جایگاه صدق است و هیچگونه باطل و بیهودگى در آن راه ندارد، سراسر حق است و تمام وعده هاى خداوند درباره بهشت در آنجا عینیت پیدا مى کند، و صدق آنها آشکار مى شود. دیگر اینکه: در جوار و قرب خدا است، همان چیزى که از کلمه ی "عند" (نزد) استفاده مى شود که اشاره به نهایت قرب و نزدیکى و معنوى است نه جسمانى، آن هم نسبت به خداوندى که هم مالک است و هم قادر، هر گونه نعمت و موهبتى در قبضه قدرت و در فرمان حکومت و مالکیت او است، و به همین دلیل در پذیرایى این میهمانان گرامى فروگذار نخواهد کرد، و تنها خودش مى داند چه مواهبى براى آنها آماده ساخته است.
قابل توجه اینکه در این دو آیه که سخن از مواهب و پاداشهاى بهشتیان است نخست از مواهب مادى آنها که باغهاى وسیع و نهرهاى جارى است سخن مى گوید، سپس از پاداش بزرگ معنوى آنها که حضور در پیشگاه قرب ملیک مقتدر است، تا انسان را مرحله به مرحله آماده کند، و روح او را به پرواز درآورد و در شور و نشاط فرو برد، به خصوص که تعبیراتى همچون "ملیک" و "مقتدر" و نیز "مقعد صدق" همگى دلالت بر دوام و بقاى این حضور و قرب معنوى دارد. پس معلوم مى شود که آنان را هرگز از نعیم بهشت دور نخواهند کرد، «لا یصدعون عنها و لا ینزفون؛ نه از آنها گرفتار سردرد مى شوند و نه در خودشان تباهى پدید مى آید.» (واقعه/ 19) آنها در نزد پادشاهى نیرومند، که در آنجا به نور پروردگارشان مى نگرند، و این به نوبه خود کامل کننده نعیم است، بلکه بزرگترین نعمت است، و بهشت و نهر و نعمتهاى دیگر چیزى جز نمادى از این مقعد صدق نیست، و این دوگونه نعمت (باغها و نهرها، و دوستى خدا و نزدیکى به او) نشانه هایى از اجابت خواسته هاى مادى و معنوى مؤمن است. ملیک یعنى مالک و صاحب چیزهایى است که در اختیار دارد، ولى ممکن است کسى یافت شود که از او نیرومندتر است و اضافه کردن «مقتدر» این امکان را از میان مى برد، و در این هر دو صفت تضمینى براى آن است که آنچه به ایشان وعده داده اند خواهد رسید، زیرا که آن کس که وعده مى دهد مالک چیزى است که وعده داده و هیچ مانعى براى دست نیافتن آنان به وعده وجود ندارد، به همان گونه که قدرت بر فرو فرستادن عذابى را دارد که به مکذبان وعده داده است.
آرى، مؤمنان چشم به نعیم آخرت دوخته اند، ولى مورد آرزوى بزرگتر ایشان جوار خدا و رضاى او است، و زین العابدین و سید الساجدین در مناجات با پروردگار خویش چنین گفته است: «همت من تنها به رسیدن به تو پایان یافت، و رغبت من تنها به تو توجه پیدا کرد، پس تو و نه جز تو مراد منى، و شب زنده دارى و بی خوابیم و ملاقات تو نور چشم من است، و رسیدن به تو آرزوى جانم، و شوقم متوجه به تو است، و اشتیاقم به محبت تو، و عشقم به هواى تو، و خرسندى تو منتهاى آرزویم، و دیدنت نیاز جانم، و جوارت خواسته ام، و قربت منتهاى خواهشم، و در مناجات تو آسایش و آرایش من است، و در نزد تو دواى دردم، و شفاى عطش شدیدم، و خنک شدن سوز و گدازم، و از بین رفتن اندوهم، پس در وحشتم انیس من باش، و بازدارنده از لغزشم، و آمرزنده گناهم، و پذیرفته توبه ام، و اجابت کننده دعوتم، و پاسدار عصمتم، و بى نیاز کننده از نیازم، و مرا از خود مبر، و از خویشتن دور مکن، اى نعیم من و بهشت من، و اى دنیا و آخرت من، اى بخشنده ترین بخشندگان.» در دعاى کمیل چنین مى خوانیم: «اى سرور مؤمنان، و اى منتهى آرزوى عارفان، و اى پناه پناهندگان، و اى محبوب دلهاى راستان و راستگویان.»
این آیه بیان سیرت نیروى تقوى و ایمان قلبى است هم چنانکه در نظام اختیار هر یک از دانشجویان مکتب قرآن به اثبات و استقامت در عقیده و انقیاد و پیروى از وظایف دینى بوده و تزلزلى در عقیده و عمل در آنها رخ نداده بالاخره ایمان و تقواى آنان به حد ملکه و کمال رسیده و در روان آنان رسوخ داشته و صورت اعتقادى و عملى و خلقى آنان بوده و به صدق و صفاء شعار آنان عبودیت بوده سیرت و قدر و ارزش این مقام از فضیلت انسانى آن است که در عالم شهود با کمال صفا و صدق که ذاتى آنان است در جوار رحمت و فضل کبریائى استقرار یابند که هرگز مشوب به زوال نخواهد بود و نعمت و فضل است که هر یک از اهل ایمان و تقوى را شامل مى شود و از تعبیر به کلمه عند استفاده مى شود نهایت قرب معنوى و مورد رضایت کبریائى بوده که زوال پذیر نخواهد بود. از امام صادق (ع) روایت شده می فرمود ساحت پروردگار مکان را به صدق مدح و معرفى فرموده ناگزیر به اهل صدق اختصاص دارد و آن مقامى است که پروردگار هر چه را که به اولیاء خود وعده فرموده به طور صدق انجاز خواهد فرمود.
چه مقامی برای انسان مشتاق بالاتر از این است که بر فراز عرش با خدا ملاقات و گفتگو کند. وقتی دوستداران، زائران و یاران امام حسین (ع) زیر عرش نشستن و به سخنان امام گوش فرا دادن را برتر از بهشت و ملاقات با حوریان و غلمان می دانند، چه رتبه و درجه ای دارند آنان که بر فراز عرش نزد ملیک و مالک مطلق حضور یافته اند؟! از این رو مفسران و دانشمندان معارف معتقدند لذت های معنوی و روحانی را نمی توان با لذت های حسی و جسمانی سنجید و قیاس آنها "مع الفارق" است.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 322

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 19 صفحه 146

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 23 صفحه 81

  4. محمد تقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 14 صفحه 275

  5. سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 16 صفحه 75

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/116975