نزول آیه تطهیر (روایات در مورد اهل بیت)

بنابر آنچه در روایات آمده، کلمه "أهل البیت" در عرف قرآن اسم خاص است که هر جا ذکر شود، منظور از آن، این پنج تن هستند، یعنى رسول خدا (ص) و على (ع) و فاطمه (س) و حسین (ع) و حسن (ع)، و بر هیچ کس دیگر اطلاق نمى شود، هر چند که از خویشاوندان و اقرباى پیامبر (ص) باشد، البته این معنا، معنایى است که قرآن کریم لفظ مذکور را بدان اختصاص داده، و گرنه به حسب عرف عام، کلمه مزبور بر خویشاوندان نیز اطلاق مى شود.
کلمه "رجس" به کسر راء، و سکون جیم صفتى است از ماده رجاست، یعنى پلیدى، و قذارت، و پلیدى و قذارت هیاتى است در نفس آدمى، که آدمى را وادار به اجتناب و نفرت مى نماید، و نیز هیاتى است در ظاهر موجود پلید، که باز آدمى از آن نفرت مى نماید اولى مانند پلیدى رذائل، دومى مانند پلیدى فضولات حیوانی، هم چنان که قرآن کریم این لفظ را در هر دو معنا اطلاق کرده، درباره پلیدى ظاهرى فرموده: «أو لحم خنزیر فإنه رجس»؛ «یا گوشت خوک که پلید است»، (انعام/ 145). و هم در پلیدیهاى معنوى، مانند شرک و کفر و اعمال ناشایست به کار برده و فرموده: «و أما الذین فی قلوبهم مرض فزادتهم رجسا إلى رجسهم و ماتوا و هم کافرون»؛ «و آنهایى که در دل بیمارند، قرآن پلیدى دیگرى بر پلیدیهایشان مى افزاید، و مى میرند در حالى که کافرند. سوره توبه، آیه 125».(توبه/ 125).
و این کلمه به هر معنا که باشد نسبت به انسان عبارت است از ادراکى نفسانى، که از علاقه و همبستگى قلب به اعتقادى باطل، یا عملى زشت حاصل مى شود، وقتى مى گوییم (انسان پلید، یعنى انسانى که به خاطر دل بستگى به عقاید باطل، یا عمل باطل دلش دچار پلیدى شده است). با در نظر گرفتن اینکه کلمه رجس در آیه شریفه الف و لام دارد، که عمومیت و جنس را مى رساند، معنای آیه این مى شود که خدا مى خواهد تمامى پلیدیها، و شکلهاى خباثت، و رذالت، را از نفس شما ببرد، شکلهایى که اعتقاد حق، و عمل حق را از انسان مى گیرد پس آیه شریفه یکى از ادله عصمت اهل بیت است. براى اینکه اگر مراد از آیه، چنین معنایى نباشد، بلکه مراد از آن تقوى و یا تشدید در تکالیف باشد، دیگر اختصاصى به اهل بیت نخواهد داشت، خدا از همه بندگانش تقوى مى خواهد، نه تنها از اهل بیت، و از طرفی یکى از اهل بیت خود رسول خدا (ص) است، و با اینکه آن جناب معصوم است، دیگر معنا ندارد که خدا از او تقوى بخواهد. پس چاره اى جز این نیست که آیه شریفه را حمل بر عصمت اهل بیت کنیم، و بگوییم: مراد از بردن رجس، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است، و مراد از تطهیر در جمله "یطهرکم تطهیرا" که با مصدر تطهیر تاکید شده، زایل ساختن اثر رجس به وسیله وارد کردن مقابل آن است، و آن عبارت است از اعتقاد به حق، پس تطهیر اهل بیت عبارت شد از اینکه ایشان را مجهز به ادراک حق کند، حق در اعتقاد، و حق در عمل، و آن وقت مراد از اراده این معنا، (خدا مى خواهد چنین کند)، نیز اراده تکوینى مى شود، چون قبلا هم گفتیم اراده تشریعى را که منشا تکالیف دینى و منشا متوجه ساختن آن تکالیف به مکلفین است، اصلا با این مقام سازگار نیست، (چون گفتیم اراده تشریعى را نسبت به تمام مردم دارد نه تنها نسبت به اهل بیت). پس معناى آیه این شد که خداى سبحان مستمرا و دائما اراده دارد شما را به این موهبت یعنى موهبت عصمت اختصاص دهد به این طریق که اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما اهل بیت ببرد، و در جاى آن عصمتى بیاورد که حتى اثرى از آن اعتقاد باطل و عمل زشت در دلهایتان باقى نگذارد. روایات متعدد درباره نزول آیه تطهیر درباره پنج تن (ع) که در زیر کساى پیامبر (ص) جمع شده بودند:
از ام سلمه روایت شده که گفت: آیه «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا»؛ «بار الها اینها اهل بیت من، و خاصگان من هستند، پس پلیدى را از ایشان ببر، و تطهیرشان کن»، (احزاب/ 33). در خانه من نازل شد، و در خانه هفت نفر بودند، جبرئیل، میکائیل، على، فاطمه، حسن، و حسین، و من که دم در ایستاده بودم، عرضه داشتم: یا رسول الله (ص) آیا من از اهل بیت نیستم؟ فرمود تو عاقبت بخیرى، تو از همسران پیغمبرى «الدر المنثور، ج 5، ص 198». باز در همان کتاب است که ابن جریر، و ابن منذر، و ابن ابى حاتم، و طبرانى، و ابن مردویه همگى از ام سلمه همسر رسول خدا (ص) روایت کرده اند که رسول خدا (ص) در خانه او عبایى بافت خیبر به روى خود کشیده، و خوابیده بود، که فاطمه از در درآمد، در حالى که ظرفى غذا با خود آورده بود، رسول خدا فرمود: همسرت و دو پسرانت حسن و حسین را صدا بزن، فاطمه برگشت و ایشان را با خود بیاورد، در همان بین که داشتند آن غذا را مى خوردند این آیه نازل شد «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا». پس رسول خدا (ص) زیادى جامه اى که داشت بر سر آنان کشید، آن گاه دست خود را از زیر کسا بیرون آورد، به آسمان اشاره کرد، و عرضه داشت: بار الها اینها اهل بیت من، و خاصگان من هستند، پس پلیدى را از ایشان ببر، و تطهیرشان کن، و این کلام را سه بار تکرار کرد. ام سلمه مى گوید: من سر خود را در زیر جامه بردم، و عرضه داشتم: یا رسول الله (ص) منهم با شمایم، حضرت دو بار فرمود: تو عاقبت بخیرى «الدر المنثور، ج 5، ص 198».
از ابى سعید خدری روایت شده که گفت: روزى که نوبت ام سلمه بود، و رسول خدا (ص) در خانه او قرار داشت، جبرئیل بر آن جناب نازل شد، و آیه "إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا" را نازل کرد، ابى سعید سپس مى گوید: رسول خدا (ص) حسن و حسین و على و فاطمه را خواست، بعد از آنکه نزدش حاضر شدند، ایشان را به خود چسبانید، و جامه اى رویشان افکند، و این در حالى بود که ام سلمه در پشت پرده قرار داشت، آن گاه گفت: بار الها اینان اهل بیت منند، پروردگارا پلیدى را از ایشان ببر، و آن طور که خودت مى دانى پاکشان کن، ام سلمه گفت: اى پیغمبر خدا! آیا من نیز با ایشان هستم؟ حضرت فرمود: تو جاى خود دارى، و عاقبتت بخیر است «الدر المنثور، ج 5، ص 198».  این روایت را صاحب غایة المرام نیز از تفسیر ثعلبى نقل کرده. و نیز در آن کتاب آمده که ترمذی، و ابن جریر، ابن منذر، و حاکم، و ابن مردویه، و بیهقی، در سنن خود، از چند طریق از ام سلمه روایت کرده اند که گفت آیه "إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت" در خانه من نازل شد، و آن روز در خانه من فاطمه، على، حسن و حسین، بودند، که رسول خدا (ص) ایشان را با عبایى پوشانید آن گاه گفت: خدایا اینهایند اهل بیت من، پس پلیدى را از ایشان ببر، و پاکشان گردان « الدر المنثور، ج 5، ص 198». و در غایة المرام از حمیدى روایت کرده که گفت: شصت و چهارمین حدیث متفق علیه از احادیث بخاری و مسلم، از مسند عایشه، از مصعب بن شیبه، از صفیه دختر شیبه، از عایشه این حدیث است که گفت: روزى صبح رسول خدا (ص) از اطاق بیرون شد.... در این هنگام حسن بن على (ع) وارد شد، رسول خدا (ص) او را داخل جامه برد، پس از او حسین آمد، او را هم داخل کرد، سپس فاطمه آمد، او را هم درون برد، در آخر على آمد، او را نیز داخل برد، آن گاه فرمود: "إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا". این حدیث به طرق مختلفه از عایشه نیز روایت شده است. روایاتى در باره اینکه رسول الله (ص) مدتى را هر صبح به در خانه على (ع) مى آمد و ایشان را اهل البیت خطاب مى کرد و آیه تطهیر را تلاوت مى فرمود. و در الدر المنثور است که ابن مردویه، از ابى سعید خدرى روایت کرده که گفت: چون على (ع) با فاطمه ازدواج کرد، چهل روز صبح رسول خدا (ص) به در خانه او آمد، و گفت، سلام بر شما اهل بیت، و رحمت خدا و برکات او، وقت نماز است، خدا رحمتتان کند، "إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا" من در جنگم، با کسى که با شما بجنگد، و آشتى و دوستم با کسى که با شما آشتى و دوست باشد. و نیز در همان کتاب است که ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده که گفت: ما نه ماه همه روزه شاهد این جریان بودیم، که رسول خدا (ص) هنگام هر نمازى به در خانه فاطمه آمد، و گفت: سلام بر شما اهل بیت و رحمت خدا و برکات او "إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا". و نیز همین روایت را از ابن ابى شیبه، احمد و ترمذى، و ابن جریر، ابن منذر، طبرانى، و حاکم نقل کرده اند. و ابن مردویه، از انس نقل کرده که عبارتش چنین است: رسول خدا (ص) همواره وقتى براى نماز صبح بیرون مى شد، به در خانه فاطمه علیها السلام مى گذشت و مى گفت: نماز اى اهل بیت، نماز، که "إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیرا". روایات در این معانى از طرق اهل سنت، و همچنین از طرق شیعه بسیار زیاد است، هر کس بخواهد بدان اطلاع یابد، باید به کتاب غایة المرام بحرانى، و کتاب عبقات مراجعه کند.
چند روایت متضمن اینکه مقصود از اهل بیت رسول الله (ص) همسران آن حضرت نیستند، و در غایة المرام از حموینى، و او به سند خود از یزید بن حیان، روایت کرده که گفت: داخل شدیم بر زید بن ارقم، او گفت: روزى رسول خدا (ص) ما را خطاب کرد، و فرمود: آگاه باشید که من در بین شما امت اسلام دو چیز گرانبها مى گذارم، و مى روم، یکى کتاب خداى عز و جل است، که هر کس آن را پیروى کند هدایت مى شود، و هر که آن را پشت سر اندازد، در ضلالت است، و سپس اهل بیتم، من خدا را به یاد شما مى آورم در باره اهل بیتم، و این کلمه را سه بار تکرار کرد. ما از زید بن ارقم پرسیدیم: اهل بیت رسول خدا (ص) چه کسانى بودند؟ آیا همسرانش بودند؟ گفت: نه، اهل بیت او، دودمان اویند، که بعد از آن جناب صدقه خوردن بر آنان حرام است، یعنى آل على، آل عباس، آل جعفر، و آل عقیل. و نیز در همان کتاب از صحیح مسلم، به سند خود از یزید بن حیان از زید بن ارقم روایت کرده که گفت: رسول خدا (ص) فرمود: «من در بین شما دو چیز گرانبها و سنگین مى گذارم، یکى کتاب خدا است، که حبل الله است و هر کس آن را پیروى کند بر طریق هدایت، و هر کس ترکش گوید بر ضلالت است، و دومى اهل بیتم»، پرسیدیم: اهل بیت او کیست؟ همسران اویند؟ «گفت: نه، به خدا قسم، همسر آدمى چند صباحى با آدمى است، و چون طلاقش دهند به خانه پدرش بر مى گردد، و دوباره بیگانه مى شود، اهل بیت رسول خدا (ص) اهل او، و عصبه و خویشاوندان اویند، که بعد از او صدقه برایشان حرام است»؛ «صحیح مسلم، ج 15، ص 181».
نکته: در این روایت کلمه بیت به نسب تفسیر شده، هم چنان که عرفا هم بر این معنا اطلاق مى شود، مى گویند بیوتات عرب، یعنى خاندان ها و تیره هاى عرب، و لیکن روایات سابق که از ام سلمه و غیر او نقل شد، با این معنا سازگار نیست، براى اینکه در آن روایت اهل بیت تنها به على، فاطمه، و حسنین (ع) تفسیر شده. (همچنان که در شواهد التنزیل ج2 ص 41 آمده)


منابع :

  1. سید محمد حسین طباطبائی- ترجمه تفسیر المیزان- جلد 16

  2. سید هاشم بحرانی- البرهان فی تفسیر القرآن- جلد 4

  3. شیخ طبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد 20

  4. حاكم الحسكاني- شواهد التنزیل- جلد 2

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/119288