قطب درون ذاتی در ارتباط با زیبایی ها

زیبایی حقیقتی است دو قطبی. اکنون به توضیح این مساله می پردازیم که معنای قطب درونی به معنای احساس زیبایی در جهان برونی است، زیرا عقل سلیم حکم می کند که قرار گرفتن دسته ای از گل های خوشرنگ و خوش اندام در یک چمن سبز و با طراوت با نظم دل پسند، غیر از قرار گرفتن چند عدد سنگ و کلوخ کنار هم در پهنه یک بیابان بی آب و گیاه و درخت است. اکنون می پردازیم به ابعادی از قطب ذاتی که با زیبایی عینی ارتباط برقرار می کنند.
1-ابعاد قطب درون ذاتی در ارتباط با زیبایی ها
بعد یکم- آگاهی به هستی، این که می گوییم: بعد یکم قطب درون ذاتی درباره زیبایی عبارت است از آگاهی به هستی که آدمی به واسطه حیات با آن هستی ارتباط برقرار می کند، مقصود آن نیست که همه انسان ها و در همه جوامع و هر محیط از چنین آگاهی مانند مشاهده یک دسته گل زیبا لذت خواهند برد، بلکه به این معنی است که این احساس و آگاهی درباره هستی از یک احساس مخفی درباره نیستی و خلاء محض می گذرد، یا مانند این که از نوار مرزی عبور می کند که یک طرف آن نیستی و نفی محض است و طرف دیگر آن، هستی و کائنات در جریان شگفت انگیز می باشد و چون این انسان آگاه از حیات برخوردار است، از ارتباط با هستی «چنین باید» را می پذیرد.

بعد دوم- تنوع طلبی حیات انسانی: حیات انسانی با داشتن مغز و روان معتدل از یکنواختی دیدگاه، احساس رکود و افسردگی می نماید، اگر چه دیدگاه او زیباترین منظره طبیعی یا اثر هنری بوده باشد. منظره زیبای رامسر به ساکنین آن محله، نه نشاطی می بخشد و نه در آنان هیجانی می انگیزد. اگر تماشا و درک زیبایی مردم رامسر مانند تماشا و درک زیبایی کسی بود که برای اولین بار آن را می بیند، هیچ کس در آن محل نمی خورد و نمی خوابید و مشغول به کار نمی شد، چنان که برای نگهبان دایمی آثار هنری که ماموریت نگهداری و تفتیش تماشا کنندگان آن آثار را دارند، لذتی از تماشای آن آثار به وجود نمی آید، مگر این که در هر دو مورد (ساکنان دائم در محل یک منظره زیبا و نگهبانان دایمی آثار هنری)، اشخاصی باشند که محدودیت و یکنواختی دیدگاه خود را با تفکرات و تنوعات درون ذاتی خود ازبین ببرند. اگر چنین فرض کنیم که ساختمان جهان بینی طوری تعبیه شده بود که تنوعات کیفی نداشت، حیات انسانی با این مغز و روانی که در او دیده می شود، دوامی نمی آورد و از بین می رفت. فلسفه قابل توجهی در این جمله دیده می شود: «تماشای یک تصویر در تابلوی هنری به مدت یک ساعت متوالی بدون تغییرات درونی موجب ملالت خاطر می شود، ولی تماشای صورت یک انسان زنده مخصوصا صورت انسانی که ابعاد نشاط بخش متنوع حیات از چشمانش شعله می کشد، نه تنها ماه ها و سال ها ممکن است نشاط انگیز باشد، بلکه ممکن است این گونه تماشا موجب دگرگونی سرنوشت انسانی بوده باشد». علت این تفاوت بسیار مهم، این است که یک تصویر هنری نمودی جامد و تمام شده یک احساس معین از شخص هنرمندی است که در زمینه معلومات و تجارب خود به وجود آورده است و چنین نیست که ابعاد مغزی و روانی هنرمند در آن اثر هنری مخصوصا به طور زنده و دائمی موج بزند، ولی صورت یک انسان اگر دریچة مغز وروح او که چشمانش است، درست باز باشد که سدی در مقابل دیدگان تماشاگر به وجود نیاورد، گاهی بی کرانگی حیاتی که از چشمان یک انسان می درخشد، می تواند فهرست اجمالی از شکوه و حشمت و جلال هستی را بنمایاند، زیرا ممکن است چشمان یک انسان آن «من» را نشان بدهد که به تنهایی جان جهان است. ملاک احساس زیبایی بر مبنای تنوع طلبی حیات انسانی، شکستن قشر ثابت نمودهایی است که در ذهن آدمی از محیط دائمی و مستمر به وجود آمده و از جریان ذهن به وسیله مشاهدات متنوع جلوگیری می کند. هنگامی که به جهت رویارویی با نمودهای جدیدتری که مخصوصا با واحدهای نهفته در اعمال سطوح روان تطبیق می شود، آن قشر ثابت شکسته می شود و نمود جدیدی به شرط آن که رابطه ای مثبت به واحدهای درونی یا خواسته های خنثی شده داشته باشد، زیبا جلوه می کند.

بعد سوم- تطبیق آرمان ها و ایده های معقول بر زیبایی: جای تردید نیست که هر فردی از انسان و هر قوم و ملتی از انسان ها با نظر به چگونگی و تفسیر و توجیهی که درباره حیات خود دارند و با نظر به فرهنگی که در آن زندگی می کنند، حقایق را به عنوان آرمان ها و ایده های اعلا برای خود پذیرفته اند. این آرمان ها و ایده ها اگر از سنخ عظمت های معقول مانند عدالت و آزادی و نظم و صدق و اخلاق و فداکاری و سایر تجلیات تکاملی روح بوده باشند، تحقق و انطباق آن ها در زندگانی عینی انسان ها، جمال و زیبایی عقلانی و والا نامیده می شود و اگر از سنخ ترکیبات و کیفیات محسوس بوده باشند، زیبایی حسی نامیده می شود. این تقسیم درباره زیبایی، «جمال معنی» و «جمال صورت» یا «زیبایی معقول» و «زیبایی محسوس» ریشه های بس عمیق در علوم انسانی مخصوصا در رشته های مربوط به احساسات اعلای بشری دارد.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام- صفحه 221-217

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/210933