لذتها و نعمتهای اخروی

مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی رضوان الله علیه که هیچ وقت این جور حرفها را نمی زد، نمی دانم یکدفعه چطور شد که مجاز شد که بگوید، داستانی یک وقت نقل کرد، یک لطف و عنایت و کرامتی نسبت به ایشان رخ داده بود که در نجف خیلی سخت مریض می شود، یک مرضی که تقریبا مشرف به موت می شود و بعد در همان حال -که می گفت از این پهلو به آن پهلو هم دیگر خودم نمی توانستم بشوم (طبیب هم بود و مرضش را می شناخته است)- او را می آورند در حرم مطهر و متوسل می شود. بعد در حرم او را ارجاع می کنند به حضرت حجت. (من الان یادم رفته که گفت در بیداری یا در خواب، ولی بالأخره ارجاعش می کنند) بعد می آید. گفت که آخرهای شب بود، تابستان هم بود و در اتاق باز بود، من در بستر بیدار بودم ولی کسان من همه در حیاط بودند. (اصلا ساکن نجف بود، بعد آمده بود ایران). یک شبحی را دیدم از در وارد شد و از طرف دست راست آمد تا رسید بالای سر من. (مذاکراتی را هم می گفت که بسیاری از آنها یادم نیست.) غرضم اینجاست. گفت لقمه ای به من داد و گفت بگیر بخور. من آن لقمه را خوردم، و این تعبیر او بود (اگر کسی او را می دید می فهمید که چگونه آدمی است که هیچ وقت در حرف او یک سر سوزن کم و زیاد وجود نداشت) گفت لقمه ای خوردم که مانند آن، لذیذ در عمرم نخورده بودم و نخورده ام و این لقمه را خوردم اما همین که خوردم خوردن همان و احساس اینکه رمق به تمام بدنم آمد همان. پا شدم نشستم. بعد بلند شدم رفتم در حیاط. فریاد آنها بلند شد، دیدند مرده زنده شد!
غرضم این جهت است که همان لقمه ای هم که انسان از نوع لقمه جسمانی (در آنجا) تناول کند، باز از نظر درجه شبیه این نیست و لهذا همیشه تعبیرات دنیایی از رساندن آن معانی اخروی ناقص است.
امیرالمؤمنین می فرماید: «و کل شی ء من الدنیا سماعه اعظم من عیانه و کل شی ء من الاخرة عیانه اعظم من سماعه؛ دنیا هر چه که آدم می شنود، وقتی می بیند، می بیند شنیده اش بزرگتر بوده از آنچه دیده، آخرت بر عکس است، هر چه انسان بشنود، وقتی که ببیند می بیند آنچه که می بیند خیلی بیشتر است از آنچه که شنیده، یعنی با الفاظ دنیا نمی شود آخرت را بیان کرد» (نهج البلاغه، خطبه 114).
قرآن هم روی همین جهت، اول می گوید: «یطاف علیهم بصحاف من ذهب و اکواب؛ کاسه های زرین و سبوهایی برگرد آنها می گردانند». ما با این تعبیرات آشنا هستیم، ولی برای اینکه کسی خیال نکند که نظیر همینهایی است که ما در مجالس خودمان داریم، بعد می گوید: «و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین؛ و در آنجا هرچه دلخواه آنهاست و مایه لذت دیدگان است وجود دارد» (زخرف/71) اشاره به اینکه الفاظ برای افاده آن معنا کوتاه است، همین قدر بدانید که آنچه که نفوس مایل باشند و آنچه که چشم از آن لذت می برد در بهشت هست، دو تعبیر است: مشتهیات نفوس، شهوات نفوس را می گوید، «ما تلذ الاعین» چیزی که چشم از آن لذت می برد، موضوع 'زیبایی' است. زیبایی، خودش یک امر روحی و معنوی است، زیبایی دیگر امر جسمی نیست. آنچه که چشمها از آن لذت و بهجت می برند. دیگر نمی گوییم چی، آنچه که چشم لذت و بهجت می برد. بعضی مفسرین گفته اند 'عین' در اینجا اعم است از عین رأس و عین قلب.
آنچه که بینش انسان و دیدن انسان از آن لذت می برد، که در یک آیه دیگر در سوره 'الم سجده' خواندیم: «فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین؛ کسی نمی داند، هیچ نفسی نمی داند که چه چیزها که مایه روشنایی چشمهاست در آنجا پنهان است، یعنی امکان ندارد انسان در این دنیا بفهمد» (سجده/17). اگر یک جنین در رحم می تواند لذات و آلام این دنیا را درک کند، یک انسان دنیایی هم می تواند لذات و آلام آن جهان را درک کند. پس غیر از اینکه تعبیری بیان کنند و بعد بگویند مطلب بالاتر از این حرفهاست راه دیگری نیست.
حدیث نبوی است که: «و فیه ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطرت علی قلب بشر؛ یعنی آنجا چیزهایی است که نمونه اش را نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است».


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 5- صفحه 44-42

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/21858