نیاز بشر امروز از دیدگاه اسلام

اسلام می گوید بشریت امروز به سه چیز نیازمند است:
1- ''تعبیری روحانی از جهان.'' یعنی اولین چیزی که بشر به آن نیازمند است این است که جهان تفسیری روحانی و معنوی بشود نه تفسیری مادی، یعنی اولین چیزی که بشر را سرگردان کرده است و به موجب آن هیچ فکر و عقیده ای به صورت ایمان واقعی در بشر به وجود نمی آید، ماتریالیسم است، مادیگری است، تفسیر جهان است به صورت مادی یعنی به صورت اینکه جهان هر چه هست مادیات است، جهان کور است، جهان کر است، جهان بیشعور است، احمق و ابله است، جهان هدف سرش نمی شود، جهان حق و باطل نمی فهمد، جهان درست و نادرست نمی فهمد، در جهان حق و باطل با یک مقیاس سنجیده می شود، هیچ چیز در دنیا هدف ندارد و ما به عبث آفریده شده ایم. می گوید این فکر است که روح تمدن بشر را ضایع کرده و می کند، اولین چیزی که بشر به آن محتاج و نیازمند است تعبیری روحانی از این جهان است، «افحسبتم انما خلقناکم عبثا»؛ «پس آیا پنداشته اید که شما را بیهوده آفریده ایم». (مؤمنون/115).
بیهودگی در کار نیست، جهان را صاحبی باشد خدا نام جهان به حق برپاست، جهان به عدالت برپاست، نیکی و بدی گم نمی شود، جهان سمیع و بصیر است: «لا تأخذه سنة و لانوم»؛ «نه چرت می گیردش و نه خواب» (بقره/ 255). آگاه و عاقل است ولی تنها این (تعبیری روحانی از جهان) کافی نیست.
2- ''آزادی روحانی فرد.'' این، در مقابل مسیحیت است آزادی فردی یعنی برای فرد شخصیت قائل شدن، اگر انسان از جهان تعبیری روحانی کند و برای فرد شخصیت قائل نباشد، استعدادها بروز نمی کند.
3- ''اصولی اساسی'' و دارای تأثیر جهانی که تکامل اجتماع بشری را بر مبنای روحانی توجیه کند که مقصودش باز مقررات اساسی اسلامی است.

نیازهای بشر از دیدگاه علامه اقبال
علامه محمد اقبال لاهوری می گوید: بشریت امروز به سه چیز نیازمند است: تعبیری روحانی از جهان، آزادی روحانی فرد، و اصولی اساسی و دارای تاثیر جهانی که تکامل اجتماع بشری را بر مبنای روحانی توجیه کند شک نیست که اروپای جدید، دستگاه های اندیشه ای و مثالی در این رشته ها تاسیس کرده است، ولی تجربه نشان می دهد که حقیقتی که از راه عقل محض به دست آید، نمی تواند آن حرارت اعتقاد زنده ای را داشته باشد که تنها با الهام شخصی حاصل می شود به همین دلیل است که عقل محض چندان تاثیری در نوع بشر نکرده، در صورتی که دین، پیوسته مایه ارتقای افراد و تغییر شکل جوامع بشری بوده مثالی گری اروپا هرگز به صورت عامل زنده ای در حیات آن نیامده و نتیجه آن من سرگردانی است که در میان دموکراسی ناسازگار با یکدیگر به جستجوی خود می پردازد که کار آنها منحصرا بهره کشی از درویشان به سود توانگران است سخن مرا باور کنید که اروپای امروز بزرگترین مانع در راه پیشرفت اخلاق بشریت است از طرف دیگر مسلمانان مالک اندیشه ها و کمال مطلوب هائی مطلق، مبنی بر وحیی می باشند که چون از درونی ترین ژرفای زندگی بیان می شود، به ظاهری بودن آن رنگ باطنی می دهد برای فرد مسلمان شالوده روحانی زندگی، امری اعتقادی است و برای دفاع از این اعتقاد به آسانی جان خود را فدا می کند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- حق و باطل- صفحه 76-75

  2. مرتضی مطهری- انسان و ایمان- صفحه 27

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/24277