دلایل تاریخی درس ناخواندگی پیامبر (ص) در دوره رسالت

قرارداد بنی ثقیف
در اسدالغابه ذیل احوال تمیم بن جراشه ثقفی داستانی از او نقل می کند که به صراحت می فهماند پیغمبر اکرم (ص) حتی در دوره رسالت نه می خوانده و نه می نوشته است، می گوید: "من و گروهی از ثقیف بر پیغمبر وارد شدیم و اسلام اختیار کردیم. از او خواستیم قراردادی با ما امضا کند و شروط ما را بپذیرد. پیغمبر اکرم (ص) فرمود هر چه می خواهید بنویسید، بیاورید ببینم. ما می خواستیم شرط کنیم که ربا و زنا را به ما اجازه دهد. چون خودمان نمی توانستیم بنویسیم به علی بن ابی طالب مراجعه کردیم. علی چون دید ما چنین شرطی داریم از نوشتن امتناع کرد. از خالدبن سعید بن العاص تقاضا کردیم. علی به او گفت می دانی از تو می خواهند که چه بنویسی؟ او گفت من چکار دارم؟ هر چه آنها گفتند من می نویسم، بعد که نزد پیغمبر بردند خودش می داند چه کند. خالد آن را نوشت و نزد پیغمبر بردیم. پیغمبر به یک نفر دستور داد آن را بخواند. همینکه به " ربا" رسید گفت دست مرا روی کلمه ربا بگذار. او دست پیغمبر را روی آن کلمه گذاشت و پیغمبر با دست خود آن را محو کرد و این آیه قرآن را خواند: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا مابقی من الربا ان کنتم مؤمنین»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر واقعا مؤمنید از خدا بترسید و باقی مانده ربا را واگذارید» (بقره/ 278) شنیدن این آیه به روح ما ایمان و اطمینان بخشید. قبول کردیم ربا نخوریم. آن شخص که نامه را می خواند ادامه داد، به موضوع "زنا" رسید. باز پیغمبر دست خویش را روی آن کلمه گذاشت و خواند، «و لا تقربوا الزنا انه کان فاحشة و ساء سبیلا»؛ «و به زنا نزدیک مشوید؛ به درستی که آن فحشا و راه بدی است.» (اسراء/ 32)

اتهام تعالیم شفاهی افسانه ها
مخالفان پیغمبر و اسلام در آن تاریخ، آن حضرت را به اخذ مطلب از افواه دیگران متهم کردند (در آیاتی از قرآن کریم این اتهام منعکس است)، ولی به این جهت متهم نکردند که چون باسواد است و خواندن و نوشتن می داند، شاید کتابهایی نزد خود دارد و مطالبی که می آورد از آن کتابها استفاده کرده است. ممکن است کسی بگوید رسول خدا را به این جهت نیز متهم کرده اند و این اتهام نیز در قرآن منعکس است. در سوره فرقان آیه 5 می فرماید: «و قالوا اساطیر الاولین اکتتبها فهی تملی علیه بکرة و اصیلا»؛ «گفتند: اینها که این می گوید افسانه های پیشینیان است که آنها را نوشته پس هر صبح و شام بر او املاء و القاء می شود».(فرقان/ 5).
جواب این است که گذشته از اینکه اتهامات دشمنان پیغمبر آنچنان تعصب آمیز و ناشی از عقده و احساسات بود که به تعبیر قرآن جز "ظلم و زور" نامی بر آن نتوان نهاد، این آیه صراحت ندارد که آنها مدعی بوده اند پیغمبر خودش می نوشته است. کلمه "اکتتاب"، هم به معنی نوشتن آمده است و هم به معنی "استکتاب" که عبارت است از اینکه شخصی از دیگری بخواهد که برای او بنویسد. ذیل آیه قرینه است که مقصود معنی دوم است، زیرا مضمون آیه این است: "آنها گفتند افسانه های پیشینیان را نوشته (یا دیگران برایش نوشته اند) پس هر بامداد و پسین بر او قرائت می شود". "اکتتاب" را به صورت ماضی و "املاء" را به صورت جاری و مستمر ذکر کرده است، یعنی چیزهایی که قبلا آنها را نویسانیده است، دیگران که سواد خواندن دارند هر صبح و شام می آیند و بر او می خوانند و او از آنها یاد می گیرد و حفظ می کند. اگر خود پیغمبر خواندن می دانست لزومی نداشت بگویند دیگران هر صبح و شام بر او املاء کنند، کافی بود بگویند خودش مراجعه می کند و به ذهن می سپارد.
پس حتی کافران زورگو و تهمت ساز زمان پیغمبر نیز که همه گونه تهمت به او می زدند: دیوانه اش می خواندند، ساحر و جادوگرش می نامیدند، کذابش لقب دادند، به تعلم شفاهی از افواه دیگران متهمش کردند نتوانستند ادعا کنند چون خواندن و نوشتن می داند محتویات کتابهای دیگر را به نام خودش برای ما می خواند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- پیامبر امی- صفحه 100-99 و صفحه 134-133

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/24995