دو چهره واقعه کربلا

واقعه کربلا دو چهره دارد: یک چهره تاریک و یک چهره روشن. چهره تاریکش عبارت است از آن صفحه ای که در آن صفحه قهرمانش همین کفار کربلا هستند، قهرمانش عبیدالله بن زیاد است و عمربن سعد و شمربن ذی الجوشن و سنان بن انس و خولی و امثال اینها، و آنچه در آن صحنه واقع شده است همه تاریکی، ظلمت، ظلم، اعمال فجیع و همه مظلومیت و آه است.
ولی این حادثه یک صفحه دیگر هم دارد. این سکه دو طرف دارد، یک طرف دیگر سکه را که نگاه می کنیم همه اش روشنایی، نور، انسانیت، احساسات بسیار عالی و هیجان آور است که در این طرف سکه، قهرمانها عوض می شوند. قهرمان این طرف سکه امام حسین (ع) است، عباس بن علی است، علی اکبر، قاسم بن الحسن است، حبیب بن مظاهر است، مسلم بن عوسجه است؛ درست همان جریانی که در ابتدای خلقت عالم و آدم، خدای متعال اعلام کرد که: «انی جاعل فی الارض خلیفة؛ من در زمین جانشینی خواهم گماشت» (بقره/ 30). من می خواهم خلیفه بیافرینم، انسان بیافرینم. فرشتگان فریادشان بلند شد: خدایا می خواهی این موجود فاسد خونریز را بیافرینی؟ آنها آن طرف سیاه قضیه را در زندگی بشر می دیدند. خدا جواب داد که من چیزها می دانم که شما نمی دانید، شما یک طرف سکه را خوانده اید، آن طرف دیگر سکه را نخوانده اید.
قهرمانهای این طرف سکه اینها هستند ولی صحنه قهرمانی از هر دو طرف، چه آن قهرمانهای سیاهکار و چه قهرمانهای سفیدکار، به روز عاشورا و به سرزمین کربلا محدود نمی شود بلکه ادامه این صحنه از عاشورا به بعد است و واقعا اگر داستان اسارت در پی نمی آمد حادثه کربلا ناقص بود یعنی پیام حسینی و رسالت حسینی درست معنی پیدا نمی کرد. از عاشورا به این طرف، دیگر قهرمان زینب کبری (س) است، ام کلثوم (س) است، امام سجاد (ع) است، اولاد ابا عبدالله هستند از صغیر و کبیر و کوچک و بزرگشان.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 10- صفحه 112-111

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/27141