وصیت از نظر روایات اسلامی

در روایات اسلامى تاکیدهاى فراوانى در زمینه وصیت شده، از جمله در حدیثى از پیامبر (ص) مى خوانیم: «ما ینبغى لامرء مسلم ان یبیت لیلة الا و وصیته تحت راسه» سزاوار نیست مسلمان شب بخوابد مگر اینکه وصیت نامه اش زیر سر او باشد. «وسائل الشیعه، جلد 13 صفحه 352». البته جمله زیر سر بودن به عنوان تاکید است، منظور آماده بودن وصیت است.
در روایت دیگرى مى خوانیم: «من مات بغیر وصیة مات میتة جاهلیة»، «کسى که بدون وصیت از دنیا برود مرگ او مرگ جاهلیت است» «وسائل الشیعه، جلد 13 صفحه 352». ذیل آیه 180 سوره بقره که در مورد وصیت و احکام آن بحث می کند روایات گوناگونی از ائمه وارد شده است خداوند در این آیه می فرماید: «کتب علیکم إذا حضر أحدکم الموت إن ترک خیرا الوصیة للوالدین و الأقربین بالمعروف حقا على المتقین (بقره/ 180) «بر شما مسلمانان واجب شد که وقتى مرگتان نزدیک می شود و مالى از شما می ماند براى پدران و مادران و خویشاوندان وصیتى به نیکى کنید این حقى است بر پرهیزکاران». در کافى و تهذیب و تفسیر عیاشى روایت زیر را آورده اند که عبارت آن به نقل از عیاشى چنین است: محمد بن مسلم از امام صادق (ع)، روایت کرده که گفت: از آن جناب از وصیت براى وارث پرسش نمودم که آیا جائز است؟ فرمود: آرى، آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: «إن ترک خیرا، الوصیة للوالدین و الأقربین. امام صادق (ع)، کافى ج 7 ص 10 حدیث 5 و تهذیب ج 9 حدیث 793 و تفسیر عیاشى، ج 1 ص 76 حدیث 164». و در تفسیر عیاشى از امام صادق (ع)، از پدرش، از على (ع)، روایت کرده که فرمود: کسى که در دم مرگش براى خویشاوندانش که از او ارث نمى برند وصیتى نکند، عمل خود را با معصیت ختم کرده است. «تفسیر عیاشى، ج 1 ص 76 حدیث 166» و در تفسیر عیاشى نیز از امام صادق (ع)، روایت آورده که در ذیل این آیه فرمود: این حقى است که خدا در اموال مردم قرار داده، براى صاحب این امر یعنى امام (ع)، پرسیدم آیا براى آن حدى هست؟ فرمود: آرى، پرسیدم: حدش چیست؟ فرمود: کمترین آن یک ششم و بیشترین آن یک سوم است. «تفسیر عیاشى، ج 1 ص 76 حدیث 163»
این معنا را صدوق هم در، من لا یحضره الفقیه از آن جناب روایت کرده و این استفاده لطیفى است که امام (ع) از آیه کرده، باین معنا که آیه مورد بحث را با آیه: «النبی أولى بالمؤمنین من أنفسهم، و أزواجه أمهاتهم، و أولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فی کتاب الله،من المؤمنین و المهاجرین، إلا أن تفعلوا إلى أولیائکم معروفا، کان ذلک فی الکتاب مسطورا»، (احزاب/ 6)، «پیامبر به مؤمنین اختیار دارتر از خود ایشان است، و همسران او مادران ایشانند و خویشاوندان در کتاب خدا بعضى مقدم بر بعض دیگرند، از مؤمنین و مهاجران، مگر آنکه به اولیاء خود نیکى کنند، و این در کتاب نوشته شده بود»، «من لا یحضره الفقیه، ج 4 ص 44» ضمیمه کردند و آن نکته لطیف را استفاده فرمودند. توضیح اینکه آیه سوره احزاب، ناسخ حکم توارث به اخوتى است که در صدر اسلام معتبر بود و کسانى که با یکدیگر عقد اخوت بسته بودند، از یکدیگر ارث مى بردند، آیه سوره احزاب آن را نسخ کرد و حکم توارث را منحصر کرد در قرابت و سپس نیکى در حق اولیاء را از آن استثناء کرد و خلاصه فرمود: توارث تنها در خویشاوندان است و برادران دینى از یکدیگر ارث نمی برند، مگر آنکه بخواهند، به اولیاء خود احسانى کنند، و آن گاه رسول خدا و طاهرین از ذریه اش را اولیاء مؤمنین خوانده و این مستثنا همان موردى است که جمله: إن ترک خیرا الوصیة شاملش مى شود، چون رسول خدا (ص) و ائمه طاهرین نیز قربا هستند.
و در تفسیر عیاشى از یکى از دو امام باقر (ع) و صادق (ع) روایت کرده که در ذیل آیه: کتب علیکم إذا حضر فرمود: این آیه بوسیله آیه: (فرائض یعنى آیه ارث) نسخ شده. «تفسیر عیاشى، ج 1 ص 77 حدیث 167». مقتضاى جمع بین روایات سابق و این روایت، این است که بگوئیم: منسوخ از آیه کتب علیکم الخ، تنها وجوب است، در نتیجه استحباب آن بحال خود باقى است. و در تفسیر مجمع البیان از امام باقر (ع) روایت کرده که در ذیل جمله: فمن خاف من موص جنفا أو إثما ...، (بقره/ 181) فرمود: جنف این است که بسوى خطا گرائیده باشد از این جهت که نداند این کار جائز است. «تفسیر مجمع البیان، ج 1 ص 269» و در تفسیر قمى از امام صادق (ع) روایت آورده که فرمود: وقتى مردى به وصیتى سفارش کرد، جائز نیست که وصى او وصیتش را تغییر دهد، بلکه باید بر طبق آنچه وصیت کرده عمل کند، مگر آنکه به غیر از دستور خدا وصیت کرده باشد که اگر وصى بخواهد مو به مو به آن عمل کند، دچار معصیت و ظلم مى شود، در این صورت براى وصى جائز است، آن را بسوى حق برگرداند و اصلاح کند، مثل اینکه مردى که چند وارث دارد، تمامى اموالش را براى یکى از ورثه وصیت کند و بعضى دیگر را محروم کند، که در اینجا وصى می تواند وصیت را تغییر داده بدانچه که حق است برگرداند، اینجاست که خداى تعالى می فرماید: (جنفا أو إثما)، که جنف انحراف بطرف بعضى از ورثه و اعراض از بعضى دیگر است، اثم عبارت از این است که دستور دهد با اموالش آتشکده ها را تعمیر کنند و یا شراب درست کنند، که در اینجا نیز وصى می تواند به وصیت او عمل نکند. «فروع کافى، ج 7 ص 21 حدیث 2». معنایى که این روایت براى جنف کرده، معناى جمله (فأصلح بینهم) را هم روشن می کند، می فهماند که مراد اصلاح میان ورثه است، تا بخاطر وصیت صاحب وصیت، نزاعى بینشان واقع نشود. و در کافى از محمد بن سوقه روایت آورده که گفت: از امام ابى جعفر (ع) معناى جمله «فمن بدله، بعد ما سمعه، فإنما إثمه على الذین یبدلونه» (بقره/ 183) را پرسیدم، فرمود: آیه بعد از آن که مى فرماید: (فمن خاف من موص جنفا أو إثما، فأصلح بینهم، فلا إثم علیه)، آن را نسخ کرده و معنایش این است که هر گاه وصى بترسد (یعنى تشخیص دهد) از اینکه صاحب وصیت درباره فرزندانش تبعیض قائل شده و به بعضى ظلم کرده و خلاف حقى مرتکب شده که خدا بدان راضى نیست، در این صورت گناهى بر وصى نیست که آن را تبدیل کند و بصورت حق و خدا پسندانه در آورد. «تفسیر قمى، ج 1 ص 65». این روایت از مواردى است که ائمه (ع) آیه اى را بوسیله آیه اى دیگر تفسیر کرده اند، پس اگر نام آن را نسخ گذاشتند، منظور نسخ اصطلاحى نیست و در سابق هم گفتیم: که در کلام ائمه (ع) بسا کلمه نسخ آمده که منظور از آن غیر نسخ اصطلاحى علماى اصول است.


منابع :

  1. مکاوم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏1، ص 619

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه تفسیر المیزان- ج‏1، ص 670-667

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/28064