چند سؤال در مورد هجرت به حبشه

فارسی 3680 نمایش |

1- اولین سوال در این بخش آن است که آیا دو هجرت به حبشه رخ داده یا یک هجرت؟ بنا به آنچه در سیره ابن هشام، سیره ابن اسحاق سیره ابن کثیر، بدایه و نهایه او و، سیره حلبی و تاریخ یعقوبی آمده است ظاهرا هجرت در دو یا چند گروه رخ داده و سرپرست گروه دوم که حدود هفتاد نفر بودند جعفر ابن ابی طالب بوده است. وقتی این گروه تصیم به هجرت می گیرند، پیامبر نامه ای برای نجاشی نوشته و از او می خوهد مراعات حال جعفر و همراهانش را بکند و به ایشان پناه دهد، متن این نامه بنا به برخی نقل ها چنین است:
«بسم الله الرحمن الرحیم از محمد رسول الله به نجاشی اصحمه، پادشاه حبشه، سلام علیک. من حمد و سپاس می گویم خدای ملک و فردوس و سلام و مومن و مهیمن را و شهادت می دهم که عیسی بن ابن مریم، روح و کلمه خداست که خدا آن را به مریم پاک و پاکیزه و پاکدامن القا کرده و او به عیسی حامله شده پس او را از روح نفخه خویش خلق کرده چنانکه آدم را با قدرت در نفخه خویش آفرید. من تو را به سوی خداوند یکتا و بی نیاز و اطاعت از او دعوت می کنم و می خواهم از من پیروی کنی و به آنچه از سوی خدا آورده ام ایمان آوری و بدانی من فرستاده ی خدا هستم و پسر عمویم جعفر را به همراه عده ای از مسلمانان نزد شما فرستاده ام، اگر آمدند به آنها احترام بگذار و از سخت گیری بر آنها بپرهیز و من تو و سپاهیانت را به سوی خدای عزوجل دعوت می کنم، هر آینه من شرط ابلاغ و پند و اندز را به جا آوردم و السلام علی من التبع الهدی»
بنابراین طبق این نقل ها هجرت در دو مرحله و چند سفر رخ داده پس نظر گروه دیگر که هجرت را یک باره نقل کرده اند مردود است الا اینکه ایشان به کلیت هجرت اشاره کرده و در صدد بیان نحوه رخ دادن آن نباشند.
2- آیا ابوموسی اشعری در هجرت اول به حبشه شرکت داشته یا خیر؟ امام احمد ابن حنبل و دیگران روایت کرده اند ابوموسی اشعری نیز از جمله کسانی است که به حبشه هجرت نموده، به این مطلب در سیره ابن هشام ج 1ص 374ع بدایه و نهایه ج 3 ص 67 و 69 و 70 و در سیره ابن کثیر ج 2 ص 7 و 9 و در غیر آنها اشاره شده.
علامه جعفر مرتضی عاملی مطلب فوق را مردود دانسته و قائل است امام احمد در این مسئله خطا رفته است زیرا ابوموسی تازه در مدینه در سال هفتم هجری اسلام آورده است فلذا ممکن نیست در هجرت به حبشه که پیش از هجرت به مدینه رخ داده با مسلمین همراه بوده باشد. برخی از مورخین هم گفته اند، داستان هجرت او به حبشه چنین بوده که «ابوموسی از محل زندگیش به همراه گروهی به منظور دیدار پیامبر به راه می افتد اما کشتی اشتباها آنها را به سرزمین حبشه برده و ایشان همراه مهاجرین در سال هفتم به مدینه باز می گردند.» اگر این سخن درست باشد باز هم نمی توان ایشان را جزء مهاجرین به حبشه شمرد زیرا مراد از مهاجرین کسانی هستند که به دستور پیغمبر مهاجرت نموده و به حبشه رفته اند نه کسانی که اشتباها به آنجا برده شده اند. از این گذشته اگر ایشان به قصد دیدار پیغمبر حرکت کرده اند باید به سمت مکه روانه می شدند، حال سوال اینجاست که مگر ایشان از کجا به دیدار پیغمبر می آمده اند که سوار بر کشتی شده اند؟ مگر ایشان ساکن عربستان نبودند؟ مسئله دیگری که در اینجا وجود دارد آن است که مهاجرین، پانزده سال در حبشه اقامت نکرده اند که ادعا کنیم ابوموسی و همراهانش در سال هفتم با ایشان به مدینه بازگشته اند. (مهاجرت به حبشه در سال پنجم بعثت واقع شده و از آن سال تا سال هفتم هجری پانزد سال می شود و مهاجرین به حبشه پانزده سال در آنجا اقامت نداشته اند)، پس این ادعا که ابوموسی پیش از سال هفتم اسلام آورده و به قصد دیدار پیامبر به مکه سفر کرده مردود است و به تبع آن او را از مهاجرین برشمردن نیز به طریق اولی مردود میشود.
3- می گویند «هنگامیکه شکنجه مسلمین شدت گرفت اقامت در مکه برای ابوبکر دشوار شد وی هنگام محاصره هاشمیان در شعب به سوی حبشه به راه افتاد، وقتی به «برک الغماد» رسید «ابن دغنه» که بزرگ و مهتر قبیله «قاره» بود او را دید، از او پرسید: «ای ابوبکر کجا می روی؟» گفت: «قوم من مرا اخراج کردند، می خواهم در زمین بگردم و سیر کنم و پروردگارم را پرستش نمایم». ابن دغنه گفت: «فردی مانند تو که تبعید نمی شود، زیرا که تو بینوایان را دادرسی می کنی...» سپس گفت: «باز گرد من به تو پناه می دهم» ابن دغنه همراه ابوبکر بازگشت، شب هنگام در بین اشراف قریش گشت و به آنان اعلام کرد که او به ابوبکر پناهندگی داده. آنها پناهندگی اش را قبول کردند مشروط به اینکه ابوبکر خدایش را تنها در خانه اش عبادت کند و اسلام خود را آشکار ننماید، اما ابوبکر پس از مدتی کنار منزل خود، در قبیله بنی جمح، مسجدی ساخت و در آن نماز می خواند و قرآن قرائت می کرد و زنان و کودکان مشررکین برای شنیدن قرائت او جمع می شدند به نحوی که بعضی روی بعض دیگر می افتادند و ابوبکر آواز خوش و سیمای زیبایی داشت....» این مطلب در سیره نبویه دحلان ج1- ص 127- سره ابن هشام ج 2 ص 12- بدایه و نهایه ج 3 ص 94- حیاه الصحابه که در ج 1 ص 276- از قول بخاری ص 552 نقل نموده آمده است.

تحلیل:
سخن فوق را به چند طریق می توان رد نمود: الف- اسکافی سخن فوق را با بیان زیر، رد می کند: چگونه ممکن است «بنی جمح» عثمان ابن مظعون را مورد ضرب و آزار قرار دهند اما ابوبکر را رها کنند تا مسجد بنا کند در حالیکه عثمان نزد ایشان ارجمند و ذی نفوذ بوده اما ابوبکر پناهنده شده و در پناهندگی اش شرط کردند فقط در خانه خدایش را عبادت کند؟
ب- مطالب دیگری که باعث ضعف خبر مذکور می شود آن است که در این روایت تاریخی، ابوبکر مردی زیبا چهره و خوش صوت برشمرده شده در حالیکه واقدی و دیگران از قول عایشه نقل کرده اند: روزی عایشه، مرد عربی را دید که صورتش کم مو، گونه هایش لاغر چشمان فرو رفته؛ گوژپشت و شلوارش را نگه نداشته بود (محکم نگه نداشته بود)، (در این هنگام عایشه) گفت: «کسی را شبیه تر از این مرد به ابوبکر ندیده ام».
ج- موضوع دیگری که در حدیث مذکور آمده، آن است که ابوبکر در میان قبیله بنی جمح مسجدی بنا کرده، اگر این خبر درست باشد اولین مسجد در اسلام باید همین مسجد باشد در حالیکه اکثر تاریخ نگاران اذعان دارند که اولین مسجد در اسلام، مسجد قبا می باشد و آن سالها پس از هجرت ساخته شده!
پس بنا به آنچه گذشت هجرت ابوبکر و روایات مربوط به آن ساختگی بوده و این ادعا مردود است.

منـابـع

محمدهادی یوسفی غروی- تاریخ تحقیقی اسلام

جعفر مرتضی عاملی- سیره‌ صحیح پیامبر بزرگ اسلام- جلد 2

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها