آغاز هجرت به مدینه

فارسی 3444 نمایش |

وقتی اسلام در میان مردم مدینه رواج یافت، قریش احساس خطر نموده و بار دیگر بر فشارهای خود بر مسلمین مکه افزود. به دنبال این سخت گیری ها و با فراهم شدن زمینه برای هجرت، مسلمانان مکه پیشنهاد هجرت به مدینه را با رسول الله مطرح کردند و سرانجام دستور هجرت از سوی پیامبر اکرم (ص) صادر شد. رسول خدا (ص) پس از صدور فرمان هجرت فرمودند: «فان البلاد قریبه و انتم بها عارفون» یعنی منطقه مورد نظر (مدینه)، نزدیک است و شما آن را می شناسید. و همچنین فرمودند: «ان الله عزوجل قدجعل لکم اخوانا و دارا تامنون بها» یعنی خداوند برای شما برادران و نیز خانه امنی فراهم کرده،تا از این پس از دست مشرکین در امان باشید.
فاصله پیمان عقبه تا هجرت رسول الله (ص) هفتاد روز تا سه ماه ذکر شده در این فاصله اکثریت مسلمانان از مکه به مدینه هجرت کردند. البته هجرت ایشان و هجرت رسول الله (ص) با سختی و نکاتی همراه بود که اجمالا به آنها اشاره خواهیم کرد.

اولین مهاجر به مدینه:
در مورد اولین مهاجر به مدینه ابن هشام می نویسد: «اولین کسی که از اصحاب رسول الله (ص) به مدینه هجرت کرد، «ابوسلمه ابن عبدالاسد ابن هلال ابن عبدالله ابن عمرابن مخزوم» از قبیله بنی مخزوم بود. نام او عبدالله بود و یک سال پیش از بیعت عقبه به مدینه هجرت کرد». در علت هجرت او به مدینه نوشته اند: او از مهاجرین به حبشه بوده است و چون زمانیکه به مکه بازگشت مورد اذیت و آزار قریش قرار گرفت فلذا به محض اطلاع یافتن از مسلمان شدن اهل مدینه به آنجا هجرت نمود.
ابوسلمه به مدینه هجرت کرد اما طایفه همسر او که «بنی مغیره» نام داشتند از رفتن همسرش جلوگیری کردند و تا یک سال مانع از رفتن ام سلمه به مدینه شدند در این مدت ام سلمه هر روز گریه کرد و روز را با آه به شب می رساند. روزی از روزها یکی از پسر عموهای ام سلمه او را دید و دلش به حال او سوخت لاجرم نزد بنی مغیره رفته و از ایشان خواست تا او را رها کنند، این بار بنی مغیره به ام سلمه اجازه دادند تا اگر مایل است به همسر خود بپیوندد او نیز چنین کرد. پس از ابی سلمه، طبق گفته ابن هشام که از قول ابن اسحاق نقل می کند، «عامر ابن ربیعه» به مدینه هجرت کرده. عامر از هم پیمانان قبیله بنی عدی ابن کعب بود و به همراه همسرش «لیلی بنت ابی حشمه» به مدینه مهاجرت نمود. پس از ایشان «عبدالله ابن جحش» که هم پیمان ابن امیه بود به همراه خانواده و قبیله اش به مدینه رفت و کم کم افراد دیگری نیز انفرادا و یا دسته جمعی به مدینه مهاجرت نمودند.

برقراری پیمان اخوت:
یکی از کارهای جالب رسول الله (ص) در جریان هجرت به مدینه، برقراری پیمان اخوت میان مهاجران بود. این تصمیم به هنگام مهاجرت دسته جمعی صورت گرفت زیرا خواه ناخواه این هجرت با سختی ها و خطراتی همراه بوده و نیاز به تعاون و همکاری در بالاترین سطح و با عالی ترین انگیزه داشت، فلذا رسول الله (ص) با برقراری این پیمان موجبات صمیمیت بیشتر و افزایش حس مسئولیت را فراهم آوردند. عقد اخوتی که رسول الله (ص) بین مهاجران برقرار نمود بر اساس تناسبات اخلاقی یا ظاهری یا از هر دو جهت بود. بنا به شهادت بسیاری از کتب تاریخی آن شخصی که پیامبر به عنوان برادر بین خود و او عقد اخوت بست، وجود مقدس امیرالمومنین علی ابن ابی طالب (ع) بود و در اینجا نیز مانند ده ها جای دیگر بر خلافت و وصایت امیر المومنین (ع) اشاره شد اما چشم منافقان این صحنه را کتمان نمود وگوش ایشان سخنان پیامبر (ص) را نشنیده انگاشت.

ممانعت مشرکین از هجرت مسلمانان:
در ابتدا، مشرکین از هجرت مسلمان خطری احساس نمی کردند. اما وقتی دیدند تعداد مهاجرین به مدینه بیش از حد انتظار ایشان است، متوجه مشکلی جدید شدند. با پیشرفت سریعی که اسلام در مدینه داشت چیزی نمی گذشت که مسلمانان در آنجا پایگاهی مستحکم پیدا کرده و آماده جنگ با مشرکان می شدند و به دنبال آن لشکری فراهم کرده و به فکر حمله انتقام جویانه ای می افتادند. مشرکان برای جلوگیری از این امر به فکر مصادره اموال و تهدید مسلمانان افتادند و به هر طریق ممکن سعی در ممانعت از مهاجرت ایشان می نمودند تا جائی که برخی را حبس و اموال برخی دیگر را مصادره نمودند اما با این حال مسلمانان هجرت کرده و خود را به پایگاه جدیدشان در مدینه رساندند.
برای درک بهتر سختی هائی که مسلمانان در راه هجرت متحمل شدند به عنوان نمونه به ماجرای هجرت صهیب اشاره می کنیم:
صهیب مردی بود که او را در روم به اسارت گرفته و به مکه آورده بودند؛ در مکه بدست عبدالله ابن جزعان یکی از ثروتمندان عرب، آزاد گردید و در همان سالهای اول بعثت، اسلام آورد. شغل او تجارت بود و از این راه مال فراوانی بدست آورده بود. اما در اثر اذیت های مشرکین دست از شغل خود برداشته و تصمیم گرفته بود به یثرب هجرت کند. وقتی مشرکین از تصمیم او باخبر شدند سر راهش را گرفته و گفتند: «وقتی تو به این شهر آمدی مردی فقیر و بی نوا بودی و این ثروت را نداشتی آنرا در این شهر بدست آوردی، ما نمی گذاریم آن را از این شهر بیرون ببری» صهیب گفت: «اگر از مال خود صرف نظر کنم آزادم می کنید؟» گفتند: «بله» گفت: «من آنچه دارم همه را به شما واگذار کردم» و سپس به مدینه هجرت کرد. بدین ترتیب تمام آنچه سالیان دراز با سختی و جان کندن بدست آورده بود در راه دین تقدیم نموده و تجارت حقیقی عمرش را تجربه نمود. وقتی خبر این تصمیم صهیب را به رسول الله (ص) دادند حضرت فرمود: «صهیب در این معامله سود کرد، صهیب در این معامله سود کرد».

منـابـع

ابن هشام- السیره‌النبویه جلد 2

محمدهادی یوسفی غروی- موسوعه‌التاریخ الاسلامی جلد 1

سیدهاشم رسولی محلاتی- درسهائی از تاریخ تحلیلی اسلام جلد 4

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها