نگاهی به فعالیت های علمی و آراء ژیلسون

تولد و تحصیلات

اتین هانری ژیلسون فیلسوف فرانسوی از پیروان فلسفه ی تومیسم نو در سال 1884 در پاریس متولد شد. تحصیلات عالیه را در دانشگاه پاریس گذراند. در سال 1907 مدرسی گرفت و در سال 1913 پس از چندین سال تدریس موفق به اخذ درجه ی دکترا شد. در همین دوره دو رساله ی کوچک و بزرگ دکتری خود موسوم به فهرست مدرسی- دکارتی و آزادی در نظر دکارت و نسبت آن با الهیات، را به حیله طبع آراست. در خلال سالهای 1914 تا 1916 با درجه ی افسری در خدمت ارتش فرانسه در جنگ شرکت کرد تا آنکه در وردن اسیر شد و در سالهای میان 1916 تا 1918 اسیر جنگی بود. پس از پایان جنگ به مدت دو سال در دانشگاه استراسبورگ استاد فلسفه بود و در سال 1921 به مقام استادی تاریخ فلسفه قرون وسطی در دانشگاه سوربن رسید و تا سال 1932 در این مقام باقی ماند. در این سال کرسی تاریخ فلسفه در قرون وسطی را در کلژ دوفرانس پذیرفت.

سخنرانیها و فعالیت های علمی
در سال 1929 ژیلسون دعوت به همکاری جماعت کشیشان سنت بازیل تورنتو را در تأسیس مؤسسه تحقیقات قرون وسطی با همکاری کالج سنت مایکل در دانشگاه تورنتو پذیرفت و از همان آغاز استاد و مدیر تحقیقات این مؤسسه شد. دانشگاههای معتبر بسیاری درجات افتخار به وی داده اند و عده ای از آنها از او برای سخنرانیهای مهمی دعوت کرده اند که از میان آنها می توان از سخرانیهای ذیل نام برد:
سخرانیهایی در دانشگاه آبردین (1931-1930) به نام گیفورد که تحت عنوان روح فلسفه ی قرون وسطی چاپ شده؛ سخنرانیهایی به افتخار ویلیام جیمز در دانشگاه هاروارد (1937-1936) که تحت عنوان وحدت تجربیات فلسفی انتشار یافت؛ سخنرانیهایی به نام ریچارد در دانشگاه ویرجینیا (1937) که تحت عنوان عقل و وحی در قرون وسطی منتشر شد. سخنرانیهایی در دانشگاه ایندیانا (1940) که تحت عنوان خدا و فلسفه انتشار یافت؛ و سخنرانیهایی درباره هنرهای زیبا (1955) به نام ا. و. ملون که تحت عنوان نقاشی و واقعیت (Painting and Reality) چاپ شده است. ژیلسون مؤسس و مدیر دو نشریه ی مشهور مطالعاتی در فلسفه ی قرون وسطی و آرشیو تاریخ ادبی و اصول عقاید در قرون وسطی است. وی در عین حال مدیر سالنامه مؤسسه ی مطالعات قرون وسطایی وابسته به کلیسای کاتولیک به نام مطالعات قرون وسطایی نیز هست. در میان تعداد آکادمیها و جوامعی که وی عضو آنهاست می توان از فرهنگستان فرانسه نیز نام برد که در سال 1947 به عضویت آن انتخاب شد.

موضع فلسفی ژیلسون

آراء اصلی ژیلسون را می توان از طریق دو مرحله ی موجود در سیر عقلانی تفکر وی به بهترین وجه دریافت:
1) لوسین لوی برول (1939-1857) فیلسوف و انسان شناس مشهور فرانسوی محقق بزرگ یهودی، ژیلسون به تحقیق درباره ی رابطه ی فلسفه ی دکارت با فلسفه ی مدرسی ترغیب کرد. بنابر قول خود ژیلسون در جریان این تحقیق وی به مطالعه آثار قدیس توماس آکوئینی رهنمون می شود و درمی یابد که استنتاجات فلسفی دکارت تنها در متن فلسفه ی قدیس توماس معنا و مفهوم می یابد.
2) مطالعات بیشتر در فلسفه ی توماس و سایر متفکران قرون وسطی اعم از آگوستین و اکام بر وی مبرهن می سازد که حوزه های مختلف الهیات دارای فلسفه واحدی نبوده اند بلکه در آنها از فلسفه های گوناگون اصیلی بهره گرفته شده است.

عوامل اصلی موضع فلسفی ژیلسون
ژیلسون به تدریج با انتخاب، استدلال، و قضاوت که به نظر او از وظایف اصلی اشتغال به فلسفه است، موضع فلسفی خویش را توسعه می دهد. به نظر وی یگانه فیلسوفی که او را در شناخت واضح لوازم مطلقا مابعدالطبیعی موجود در مسائل اساسی فلسفه یاری کرد، توماس آکوئینی بود. اما این امر هرگز باعث تقلیل آزادی فکری ژیلسون نشد، چه او همواره می خواست مختار باشد تا بتواند رأی کسی را که به نظرش صحیح می آید، بپذیرد.

ویژگی اصلی فلسفه ی تومیسم از نظر ژیلسون
در نظر وی صفت خاص فلسفه ی تومیسم عزم این فلسفه است در قرار دادن فعل وجود (the act of existence) در قلب واقعیت، به اعتبار فعلی که فقط می تواند به واسطه ماهیت یا در ماهیت ادراک شود که تحقق و فعلیت وجود است. به این اعتبار ماهیت نه تنها تقدم و اولویت بر وجود ندارد، بلکه در قلمرو وجود تحقق می یابد. بنابراین فلسفه ی تومیسم به عنوان یک فلسفه ی وجودی اصیل به همان اندازه که مغایر نظر فیلسوفان تومائی اصالت ماهیتی (essentialists) است، که ذات معدومی (a dead essence) را در ذهن خویش به عنوان ماهیتی محفوظ داشته و نسبت آن را با فعل وجود ملحوظ نمی دارند، با فیلسوفان معتقد به وجود ظهوری نظیر کی یرکگور، هایدگر، یاسپرس و سارتر نیز مغایرت دارد. فیلسوفان اخیر اگرچه هر یک با دیگری متفاوت هستند ولی همگی آنها بالاتفاق وجود را فقط متعلق به یک روش پدیدارشناسی ممکن در تجربه انسانی تلقی می کنند و فلسفه آنها فلسفه ای پدیدار شناسی است که هنوز به دنبال وجودشناسی است.

«فلسفه مسیحی» در نزد ژیلسون

التزام ژیلسون به اصالت وجود چنانکه در مذهب تومیسم آمده است، به یکی از نظریات فلسفی اساسیش مربوط می شود که عبارت است از هویت و اعتبار فلسفی چیزی که آن را «فلسفه ی مسیحی» می نامد. او در کتاب روح فلسفه قرون وسطی و بسیاری از کتب و مقالات دیگر خویش ثابت می کند که در قوه ی دیانت مسیحی و علم کلام (الهیات بالمعنی الاخص) (theology) این استعداد وجود دارد که بتوان در آن به استنتاجات مابعدالطبیعی دست یافته و حتی باعث تحول در فلسفه شد. فیلسوفان یونانی از نظرات فلسفی متعددی که در دیانت مسیحی وجود دارد آگاه نبوده اند، نظراتی از قبیل وجود خداوندی که واحد است و خالق بی آغاز و انجام و بسیط و عالم است و با اراده تام خویش در حکم علت فاعلی قدیر عالم عمل می کند؛ همچنین وجود انسان به عنوان موجودی مرکب از دو جوهر روح و جسم که مختار است و خداوند او را به صورت خویش آفریده است. اما در خصوص این مسئله فلسفی که چگونه یک تفکر می تواند در عین حفظ ارتباط با عقاید دینی، عقلی و فلسفی نیز باشد، تاریخ بماهو تاریخ نمی تواند پاسخگو باشد؛ اما فلسفه از عهده این مهم برمی آید. تاریخ نشان می دهد که همبستگی میان این دو نحو متمایز تفکر به نتایج فلسفی مثبتی رسیده است.

ارتباط فلسفه و کلام
ژیلسون گرچه مانند قدیس توماس و سایر متکلمین (متألهین) قرون وسطی به تغایر میان فلسفه و کلام قائل است، ولی در عین حال وی معتقد به انفصال این دو به نحوی که دکارت و عده زیادی از حکمای مدرسی قرن شانزدهم تا کنون به آن قائلند، نیست. به نظر آنها موافقت فلسفه با هرگونه وضع فلسفی رایج که با دین موافق و ملائم باشد، موقتی است و نهایتا منجر به مغایرت متزاید خواهد شد.
در نظر ژیلسون متکلمین قرون وسطی تمام مطالبی را که از حیث فلسفی قابل اثبات می دانستند در کتب کلام به طور کامل مستدل کرده اند. چنین براهین فلسفی در عین حال که بخشی از تعالیم قدسی بود، فلسفه نیز هست؛ زیرا در پرتو عقل انسانی حاصل شده است. درمورد قدیس توماس، که در نظر ژیلسون بزرگترین مظهر فلسفه مسیحی است، فلسفه همان معنایی را دارد که در نزدیک متکلم (متأله) دارد و آن مقرون به سلسله مراتبی است که مؤدی به غایات الاهی شود. لذا جدا کردن فلسفه ی تومایی از زنجیرهای الهی آن منجر به اقدامی مخاطره آمیز می شود که عبارت است از جهل به مبدأ و غایت این فلسفه، تغییر ماهیتش و حتی نیافتن معنا و مفهوم آن.
به نظر ژیلسون گذشته از این واقعیت تاریخی که فلسفه از الهیات (علم کلام) جدایی ناپذیر است، ذات خود فلسفه توماس هم مقتضی آن نیست که بتوان فلسفه ی وی را از عالم ایمان و نفوذ وحی بر آن جدا کرد. فلسفه چنانکه همواره در زمان واحد هم فلسفه و هم مسیحی بوده است، هنوز هم بالاصالة می تواند چنین باشد. زیرا اهتداء نظر فلسفه مسیحی به مسئله معرفت به خداوند و انسان مستلزم طرد ماتقدم هیچ نوع حوزه تحقیقات فلسفی نمی شود؛ چه در این عالم چیزی وجود ندارد که با معرفت به خداوند و انسان نامتناسب باشد.

مدار بحث های فلسفه ژیلسون

مدار بحث فلسفه ژیلسون، که عبارت است از بحث در ماهیت و اعتبار فلسفه ی مسیحی، باعث تشدید عزم فیلسوفان معروف به تومائی در تأسیس فلسفه ی تومیسم جدا از کلام (الهیات) گشته است. در حالی که در نظر معتقدین اصالت عقل (rationatlist)، اصلا فلسفه ی مسیحی، فلسفه نیست. او همواره در پی ارائه شواهد تاریخی و براهین فلسفی است تا برای فلسفه مسیحی این هویت را قائل شود و آن را مبرهن سازد که این فلسفه در حقیقت استفاده ای است که مسیحیان هنگام جمع میان ایمان دینی و تفکر فلسفی از استدلال فلسفی کرده اند. او با لحنی خطابی می پرسد: چرا کسانی که به دیانت مسیح و تعالیم آن گردن نهاده اند وقتی به تفکر فلسفی درباره اعتقادات دینی خود می پردازند باید خود را دور از فلسفه به حساب آورند؟

جنبه های مؤثر تعالیم فلسفی ژیلسون
جنبه های مؤثر تعالیم فلسفی ژیلسون شامل تعلیم و تربیت، فلسفه اجتماعی و سیاسی، فلسفه هنر، و تاریخ فلسفه ی جدید و معاصر است. او در کتاب نقاشی و واقعیت، تطور هنر نقاشی، خصوصا مراحل اخیرش را در پرتو فلسفه وجودی معتقد خویش تفسیر کرده است. ژیلسون معتقد است زیبایی هنری ابداعی است نه یافتنی، لذا وی تقلید صرف را زیبایی هنر نمی داند. وظیفه ی هر نوع اثر هنری، از آن حیث که هنری است، صرفا ایجاد بهجتی مقرون به تأمل و تدبر است که مولود لذت بردن از آن است. ژیلسون در یکی از مدافعات استادانه خویش، تاریخ هنر را از لئوناردو داوینچی تا کنون تحلیل کرده، نشان می دهد که بازنمایی (تمثل) واقعیت جزء ذات هنر نیست، وی سپس در دفاع از مشروعیت انتزاع (تجرید) و ضرورت قربانی کردن تمامی اجزاء واقعیت، که سهمی در ساخت متحول یک اثر ندارند، استدلال می کند.


Sources :

  1. اتین ژیلسون- روح فلسفه قرون وسطی- ترجمه داوودی- تهران- علمی و فرهنگی- 1366

  2. محمد ایلخانی- تاریخ فلسفه در قرون وسطی- انتشارات سمت- تهران- 1382

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/112495