نهضت حسینی در شاعرانه‌های علمای دین

قیام

قیام جاودان امام حسین (ع) سرچشمه دگرگونیهای شگرفی در زمینه ادبیات اسلامی در حوزه های ادب عربی، فارسی، ترکی و اردو شده است. اما رشد شکوفایی و بالندگی و غنای ادب فارسی در بخش مرثیه سرایی وامدار اثرگذاری فرهنگ عاشوراست. تاریخ ادبیات نشانگر این نکته است که هر چقدر ما از تاریخ این رویداد دردناک دور می شویم؛ توجه شاعران و اهل ادب به این واقعه افزون تر می شود و سوگ سروده ها در رسای امام سالکان راه خدا یعنی حسین بن علی (ع) افزایش می یابد تا جایی که امروزه مرثیه سرایی به عنوان یکی از گونه های شعر فارسی درآمده است. در این منظومه ها شاعران نامدار به زیباییها و نیکوییهای اخلاقی امام حسین (ع) و یاران او و رویداد جانگزای کربلا پرداخته و خواننده و شنونده را در اندوهی ژرف فرو می برند.

پیشینه سرودن مرثیه های عاشورایی
ادب عرب به زمان این رویداد سوگناک؛ یعنی سال 61هجری برمی گردد. شاید بشیر بن جذلم نخستین شاعری است که به دستور امام سجاد (ع) مرثیه سرود و پس از وی کمیت بن زید اسدی (ش 126ق) سید اسماعیل حمیری (105ـ173هـ) دعبل خزاعی (148- 246هـ) و سید رضی (359ـ406هـ) مرثیه سرایی کرده اند. اینان عاشورا و کربلا را دستمایه افشاگریهای سیاسی و فریاد ضد ستم قرار دادند و به عاشورا با دید عدالت خواهی مبارزه با بیداد و خیزش حماسی نگریستند. همزمان با سرایش مرثیه ها، سوگنامه هایی نیز در بیان حماسی این رویداد غم انگیز نگاشته شد و روایت گران نخستین این سوگ بزرگ افزون بر خاندان امام حسین (ع) و بازماندگان کربلا، کسانی چون ضحاک بن عبدالله بن قیس مشرقی و عقبه بن سمعان که پا به پای حماسه پرشور کربلا نقش آفرینی داشتند ولی شهادت بهره شان نشد و نیز رویارویان امام و همراهان دشمن که پس از شهادت امام حسین (ع) به بیان دیده ها و شنیده های خود پرداختند؛ از جمله: حمید بن مسلم ازدی به نسلهای پسین راه یافت و بعد از آن در زمان امام صادق (ع) دو نفر از شاگردان ایشان: لوط بن یحیی معروف به ابی مخنف و هشام بن محمد معروف به کلبی در کتابهای جداگانه ای با نام مقتل الحسین گردآوری شد. و تاریخ نویسانی چون طبری، ابن اثیر، ابوالفرج اصفهانی، مسکویه، رازی، ابوحنیفه، دینوری، شیخ مفید، و بلاذری از مقتل ابومخنف روایت کرده اند.
در سده ششم هجری ابوالمؤید خوارزمی (م:568ه) در مقتل کتابی نگاشت که به مقتل خوارزمی نامبردار شد و مورد اعتماد و وثوق بسیاری از عالمان شیعه و سنی قرار گرفت. و مناقب آل ابی طالب نوشته ابی جعفر رشیدالدین محمد بن علی بن شهر آشوب (م:558ه) نیز از کتابهای مورد اعتماد این قرن است.
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس (م:664ه) در سده هفتم کتابی را در مقتل فراهم آورد. مقتل نویسی در سده های بعد با پشتکاری و تلاش کسانی چون نجم الدین جعفر بن محمد حلی (م:849هـ) و دیگران دنبال شد. با سپری شدن دوران شورها و خیزشهای انقلابی و سیاسی شیعه کم کم حالتهای واکنشی و برداشتهای بازدارنده و شعرگرایانه از نهضت حسینی به میان شیعیان راه یافت و ادبیات شعری و سوگنامه نویسی و نیز تعزیه پردازی را که دارای نگاه پویا پر شور و نشور بودند به نگاه غیر پویا دگرگون کرد.
نهضت عاشورا و شرح غمها و سوگهای آن از سده نخستین هجری به ادبیات فارسی راه یافت و در آستانه پدیداری حکومت ایرانی دیالمه به جز شعر مراسم عزاداری نیز رواج داشت. هرچند ما در سروده های شاعران فارسی زبان پیش از سده هشتم هجری نمونه های زیادی از مرثیه سرایی را در اختیار نداریم ولی این اندازه می دانیم که جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی (م:558هـ) در قصیده معروف لغراب به حماسه عاشورا اشاره کرده است و شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی (600 ـ691ه) با بزرگداشت خون پاک شهیدان کربلا سروده است:
یا رب به نسل طاهر اولاد فاطمه *** یا رب به خون پاک شهیدان کربلا
دل های خسته را به کرم مرهمی فرصت *** ای نام اعظمت در گنجینه ی شفا
پس از سعدی، امامی هروی (م:686هـ) و فخرالدین عراقی (م:688هـ) نیز اشعاری در سوگ حسین (ع) سروده اند. عارف نامدار نیمه دوم سده هفتم و سرآغاز سده هشتم هجری سیف الدین فرغانی (م: پس از سال 705هـ) از قدیمی ترین مرثیه سرایان شمرده می شود. به جز یادشدگان در شعر سلمان ساوجی (م:778هـ) خواجوی کرمانی (689 ـ753هـ) و سعید هروی (م:741هـ) نیز به سوگنامه هایی درباره امام حسین (ع) برمی خوریم.

بالندگی ادبیات عاشورایی در ادب فارسی

در سده هشتم و نهم ادبیات انقلابی شیعه به زبان فارسی زنده و بالنده شد و ملاحسین واعظ کاشفی (م:910هـ) کتاب مشهور «روضه الشهداء» را دراین دوره نگاشت و انتشار این کتاب با رسمیت یافتن تشیع در زمان شاه اسماعیل صفوی همزمان بود و خواندن آن در مجالس بزرگداشت یاد و نام حسین (ع) و یاران در محرم رایج گردید و مجلس روضه خوانی نام خود را از همین کتاب گرفت. فخرالدین علی بن حسین فرزند واعظ کاشفی نیز اهل شعر و مرثیه خوانی بود و شرح ماجرای جانسوز کربلا را به نظم درآورد. پس از استواری اورنگ صفویان (م:907ـ 1148هـ. ق) با توجه به علاقه و دلبستگی شاهان صفوی به ویژه شاه طهماسب و شاه عباس اول به مرثیه سرایی و بزرگداشت امام حسین (ع) بازار منقبت گویی و مرثیه خوانی رواج و گرمی تمام یافت و با ظهور مولانا شمس الشعرا محتشم کاشانی (م:905- 996هـ) فرزند خواجه میر احمد به اوج خود رسید. وی با سرودن ترکیب بند مشهور خود به عنوان معروف ترین مرثیه سرای ادب فارسی شناخته شد.

افول ابعاد حماسی عاشورا در ادب فارسی
محتشم در ادبیات عاشورا شمس الشعراء نامیده شد؛ از دلیلهای توفیق محتشم حماسی بودن شعرها و مرثیه های اوست. او بر خلاف دیگر مرثیه سرایان از بهره گیری از واژه های حاکی از عجز زاری و التماس پرهیز کرده است. بر خلاف اندک سوگنامه های این دوره چون دوازده بند محتشم که دارای درونمایه عرفانی و حماسی است دوره صفویه به دلیل گذار جامعه ایران از نهضت به نظام و از انقلاب به استقرار، حالتهای حماسی ادبیات عاشورایی فروکش کرد و عاشورا در ادبیات فارسی حالت حماسی خود را از دست داد و این جریان حتی به ادبیات شماری از بزرگان حوزه نیز که ما امروزه به دیوانها و دفترهای شعری آنان دسترسی داریم راه یافت. شاید همین صورت گرایی و شعار زدگی سبب شد تا بسیاری از بزرگان حوزه از جمله میرداماد و شاگردش ملاصدرا و شاگردان او: ملامحسن فیض کاشانی و بهاءالدین محمد عاملی (شیخ بهایی) بر خلاف ذوق شعری و داشتن دیوان و دفترهای شعری به مرثیه سرایی و نوحه گری نپرداختند. آنان با قشرگرایی و دروغ پردازی بسیاری از مداحان عصر صفوی ناسازگاری داشتند و از بستن پیرایه های دروغین به رویداد عاشورا و از گزافه گویی و حرکتهای ناشایست می پرهیختند و می پرهیزاندند و فهم و عمل به پیامهای حیات آفرین عدالت خواهانه و بیدارگرانه و جهل ستیزانه ی امام حسین (ع) و یاران او را بایسته تر می دانستند. و آنان به همین دلیل کوشش داشتند تا از اسلام عامیانه فاصله بگیرند.

فیاض و شکوه از نحوه نگرشهای بد دینی

در میان چهره های بلند پایه روحانی عصر صفوی تنها کسی که به شرح مرثیه سروده، ملا عبدالرزاق حسین لاهیجی (م:1072هـ) متخلص به فیاض است. وی از حکیمان و متکلمان بزرگ قرن یازدهم هجری داماد و شاگرد ملاصدرا و استاد قاضی سعید قمی است. لاهیجی از ارادتمندان ناب خاندان پاک پیامبر (ص) بود و بیش از همه این بزرگواران به امیر مؤمنان امام علی(ع) عشق می ورزید.
او بیشتر در ستایش امامان قصیده سروده است و ترکیب بندی در چهارده بند در سوگ سالار شهیدان امام حسین (ع) و ساقی نامه ای در مدح ساقی کوثر سروده است.
در مناقب امام حسین می سراید:
زمانه کیست که با او در افتدی به گزاف؟ *** سپهر کیست که با او درآیدی به فسون؟
خلافش ار گذرد آفتاب را به ضمیر *** چو داغ لاله سیه رو نشیند اندر خون
لاهیجی در بخشی از ترکیب بند خود از چگونگی دینداری مردم در عصر خود شکوه می کند و با یک اشاره می فهماند دین در زمانه او بی پناه مانده است درست به همان گونه که در عصر امام حسین (ع) دین بی پناه مانده بود و او با شهادت طلبی خود آن را احیا کرد:
بی اهتمام حضرت او اهل بیت شرع *** چون شرع در زمانه ی ما مانده بی پناه
(دیوان لاهیجی، ص162)
با این حال لاهیجی از وصف حماسه دردناک کربلا و تصویرپردازی از رخدادهای آن فراتر نرفته و به حقیقت پیام امام اشاره نکرده است.

ابعاد گرایشهای واقعه کربلا

با چشم پوشی از دوره صفویه ما در یک نگاه فراگیر به اشعار و دیوانهای بر جای مانده از عالمان برجسته دین از دوره قاجاریه تا انقلاب اسلامی می توانیم چهار گرایش و دیدگاه عرفانی حکمی، هنری و سیاسی را در ادبیات عاشورایی آنان بیابیم. هرچند نمی توان چنین نتیجه گرفت که هریک از این نگاه ها از نگاه های دیگر بی بهره اند؛ چون به عنوان نمونه در فهم عارفانه از رویداد کربلا از ابزار ادیبانه و هنری نیز به عنوان نمونه استفاده شده است ولی نگاه چیره یا عرفانی است یا عقلانی و یا….

نگاه عارفانه
ما در میان دانایان رموز دین به کسانی برمی خوریم که گونه رویکرد آنان به نهضت حسینی اثر پذیرفته از یک فهم عرفانی است و بررسی آنان در واقع از داده های عرفان نظری بهره گرفته است. از آن میان ما می توانیم به نام نیر تبریزی اشاره کنیم:
میرزا محمدتقی متخلص به نیر (1247ـ1312هـ. ق) فرزند ملا محمد و مامقانی الاصل بود. در نجف به تحصیل پرداخت. او آتشکده نیر را به تاریخ منظوم نهضت امام حسین (ع) اختصاص داده است. شیوه ایشان روایت گری دردها اندوه ها و بلاها و بسنده کردن به تاریخ ظاهری کربلا نیست. ایشان بیشتر به ترسیم و طرب عاشقانه حضرت سلطان عشق اباعبدالله الحسین (ع) و یارانش پرداخته و در بیان ورود امام به کربلا و خطبه شب عاشورا می سراید:
چو در آن دشت بلا افکند بار *** کرد از بیگانگان خالی دیار
عاشر ماه محرم شامگاه *** شد به منبر باز شاه کم سپاه
یاورانش گرد او گشتند جمع *** راست چون پروانگان بر دور شمع
خواهران شاه نظاره ز پی *** چون بنات النعش بر گرد جدی
رو به یاران کرد و در گفتار شد *** حقه ی یاقوت گوهربار شد
بعد تحمید و درود آن شاه راد *** گفت یاران مرگ رو بر ما نهاد
این حسین و این زمین کربلاست *** سوی تا سو تیر باران بلاست
بوی خون آید از این کهسار دشت *** باز گردد هر که خواهد بازگشت
وی پس از ستودن وفاداری یاران امام (ع) به ناهمگونی و ناسازگاری حاکم بر آن فضا و بلندی و پستی و فراز و نشیب بین دو نیروی نابرابر رو در رو در کربلا اشاره می کند و به خوبی نشان می دهد که چه سببها و انگیزه هایی نیروهای دشمن را به وادی کربلا کشانده و رو در روی حسین (ع) قرار داده و آنان را به کشیدن شمشیر علیه خاندان عترت و طهارت واداشته است.
کوفیان در نقض آن عهد نخست *** سرخوش از پیمانه پیمان سست
شمر دون سرمست صهبای غرور *** شاه دین سرشار مینای حضور
پور سعد از ذوق ری سرگرم مست *** شاه از اقلیم هستی شسته دست
در چهره آرایی هنرمندانه نیر از رویداد کربلا این داستان عشق است که سرنوشت یک یک قهرمانان این خاک را رقم می زند؛ او به زیبایی تمام شهادت حر بن یزید ریاحی و حضرت ابوالفضل (ع) را به رشته تحریر می کشد. نیر در بیان رشادت عاشقانه حضرت عباس و بریده شدن دستانش از زبان او می سراید:
باز ده ای دست هین دستم به دست *** تا به هم شوییم دست از هر چه هست
در بساط عشق دست افشان کنیم *** جان نثار جلوه جانان کنیم
(سیر در آتشکده نیر، ص104)
نیر با استادی و بهره وری از سرچشمه ناب عرفان صحنه ای زیبا از وداع علی اکبر (ع) با مادر می آفریند و از زبان لیلا می سراید:
گفت لیلی کای فدایت جان من *** نازپرور سرو سروستان من
خوش خرامان می روی آزاد رو *** شیر من بادا حلالت شاد رو
ای خدا قربانی من کن قبول *** کن سفید این روی من نزد بتول
کاشکی بهر نثار پای یار *** صد چنین در بودم اندر گنج بار
آری آری عشق از این سرکش تر است *** داند آن کو شور عشقش بر سر است
عشق را همسایه و پیوند نیست *** اهل مال و خانه و فرزند نیست
خلوت وصلی که منزلگاه اوست *** اندر آن خلوت نبیند غیر دوست
نیر به خوبی نشان می دهد که امام حسین (ع) در هر منزلی از منزلهای جهاد چه امتحان و ابتلایی را از عهده برآمده است. او رویداد کربلا و تاب فزون از توان بشری حضرت امام حسین (ع) را سبب رسیدن ایشان به بارگاه الهی و دیدار حق می داند:
جاهلا اشراق وجدانیست این *** منطق الطیر سلیمانی است این
ذات بی چون درخور دیدار نیست *** وندران فرگاه کس را بار نیست
رو فروخوان ثم وجه الله را *** تا نپویی بی چراغ این راه را
ظلمت اسکندر است این ممکنات *** وجه باقی اندر و آب حیات
ظلمت امکان چو گردد غرق نور *** وجه باقی برد مد از جیب طور
لیک این غرق فنا وجدانی است *** نی حدیث صوفی خرقانی است
چون فتیله محو عشق نار شد *** نار را آییــنه دیدار شــد
(سیر در آتشکده نیر، ص260)
نیر تبریزی فرازهایی از دریافت شعری خود را به گونه مستقیم از مثنوی طاقدیس حاج ملااحمد نراقی گرفته است و اثرگذاری نراقی بر شعر نیر به روشنی دیده می شود.


Sources :

  1. حسین مجیب مصرى- کربلا بین الشعراء الشعوب الاسلامیه- الدار الثقافیه للنشر القاهره- 1421هـ

  2. دیوان اشعار جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانى- تصحیح وحید دستگردى- وزارت فرهنگ 1320 تهران

  3. کلیات شیخ مصلح الدین سعدى- تصحیح محمدعلى فروغى- انتشارات فرهنگ- 1320 تهران.

  4. دیوان لاهیجى ملا عبدالرزاق لاهیجى- به کوشش امیر بانوى کریمى- دانشگاه تهران- 1372

  5. میرزا محمدتقى نیر تبریزى- سیر در آتشکده نیر- مقدمه تحقیق سیدکریم آقا داوودى- انتشارات شکورى قم

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/114862