تجسم اعمال انسان در روز قیامت

وقتی در صحنه قیامت گناهکاران و مجرمان سیرت ننگین و هم چنین عذابی که برایشان مهیا شده، مشاهده نمایند پشیمانى و تأثر خاطره آنان را فرا مى گیرد ولى از نظر اینکه بیگانگان در دنیا هرگز اظهار ندامت و پشیمانى از ضلالت و گمرهى خود ننموده و بدان توجه نداشتند این رذیله خودستائى را در عالم قیامت نیز بکار میبرند. آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که بر چگونگی ارائه عمل به انسان در قیامت دلالت دارد؛ مثلا در برخی آیات عمل انسان به صورت غل و زنجیر بر گردن آدمی بیان شده است: «و قال الذین استضعفوا للذین استکبروا بل مکر الیل و النهار إذ تأمروننا أن نکفر بالله و نجعل له أندادا؛ و کسانى که زبون بوده اند به کسانى که گردنفرازى کرده اند گویند: [نه] بلکه نیرنگ شبانه روز بود که فرمانمان میدادید که بخدا کافر شویم و برای او همتایانی قرار دهیم» (سبأ/ 33). آرى شما بودید که دست از تبلیغات سوئتان برنمى داشتید، و هیچ فرصتى را از شب و روز براى پیشبرد اهداف شومتان از دست نمى دادید، درست است که ما در پذیرش آزاد بودیم و مقصر و گنهکار، ولى شما هم به عنوان عامل فساد مسئولید و گنهکار، بلکه سنگ اول به دست ناپاک شما گذاشته شد، به خصوص اینکه همواره از موضع قدرت با ما سخن مى گفتید (تعبیر تامروننا گواه بر این مطلب است).
بدیهى است مستکبران نمى توانند پاسخى از این سخن داشته باشند و شرکت خود را در این جرم بزرگ انکار کنند. لذا هر دو گروه از کرده خود پشیمان مى شوند، مستکبران از گمراه ساختن دیگران و مستضعفان از پذیرش بى قید و شرط این وسوسه هاى شوم، «و أسروا الندامة لما رأوا العذاب و جعلنا الأغلال فی أعناق الذین کفروا؛ اما هنگامى که عذاب الهى را مى بینند ندامت خود را کتمان مى کنند مبادا بیشتر رسوا شوند، و ما، غل و زنجیر بر گردن کافران مى نهیم» (سبأ/ 33). گرچه کتمان کردن در آن جهان که یوم البروز است و چیزى قابل مخفى کردن نیست فائده اى ندارد، اما آنها طبق عادت دیرینه اى که در دنیا داشتند به پندار اینکه مى توانند حال خود را مکتوم دارند به پنهان کارى دست مى زنند. «و اسروا؛ و پنهان داشتند». «الندامة لما رأوا العذاب؛ ندامت خود را چون عذاب را دیدند»، و فهمیدند که دیگر راه فرارى ندارند. و این پنهان کارى در آن روز با اینکه روز قیامت روزى است که همه پنهانیها و اسرار بیرون مى افتد، و روزى است که: «یوم هم بارزون لا یخفى على الله منهم شی ء؛ آن روز كه آنان ظاهر گردند چيزى از آنها بر خدا پوشيده نمى‏ ماند» (غافر/ 16)، نظیر دروغگوییشان و انکار شرکشان است، و نیز نظیر قسم دروغ خوردنشان است، که در قیامت همه اینها از آنان سر مى زند، و این از باب ظهور ملکات رذیله است، که در نفوس آنها ریشه دوانده، از آنجایى که در دنیا همواره ندامت خود را از ترس شماتت دشمنان پنهان مى داشتند، این پنهان کارى براى آنان عادت شده، لذا در قیامت هم با اینکه روز بروز و ظهور نهانى ها است: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ؛ آن روز که رازها فاش شود» (طارق/ 9)، مع ذلک دست از عادت دنیایى خود بر نمى دارند، و به مقتضاى ملکه دروغگویى باز دروغ مى گویند با اینکه مى دانند که دروغشان هویدا است.
آرى آنها هر وقت در دنیا به اشتباه خود پى مى بردند و نادم مى شدند شجاعت اظهار ندامت که مقدمه اى براى بازگشت و تجدیدنظر بود نداشتند، و همین خصیصه اخلاقى خود را در قیامت نیز به کار مى گیرند و اما چه سود؟ بعضى از مفسران احتمال داده اند که این پنهان داشتن ندامت به خاطر شدت وحشتى است که از مشاهده عذاب الهى و گذاردن غل و زنجیر بر گردن آنها دست مى دهد، نفس هایشان در سینه ها حبس مى شود و زبانشان از سخن باز مى ماند. هر چند همانها در مواقف دیگر قیامت فریاد: «یا ویلنا إنا کنا ظالمین؛ اى واى بر ما که ما واقعا ستمگر بودیم» (انبیاء/ 14) را سر مى دهند. بعضى نیز اسرار را در اینجا به معنى اظهار کرده اند و گفته اند این واژه در لغت عرب در دو معنى متضاد استعمال مى شود، و نظیر آن نیز کم نیست ولى با توجه به موارد استعمالات این لغت (اسرار) در قرآن و غیر قرآن این معنى بعید به نظر مى رسد چرا که سر معمولا در مقابل علن قرار مى گیرد، و راغب نیز در مفردات به ضعیف بودن این قول تصریح کرده است، هر چند بعضى از علماى لغت به هر دو معنى اشاره کرده اند.
یکى از عقوبات اهل آتش غل و سلاسل و زنجیرهاى آتشى است: «خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه؛ [پس فرمان رسد:] او را بگیرید و در زنجیر کنید. آن گاه به دوزخش در آورید. سپس او را در زنجیرى که طول آن هفتاد ذراع است در بند کشید» (حاقه/ 30-32)، "أولئک الذین کفروا بربهم و أولئک الأغلال فی أعناقهم؛ اینان کسانى هستند که به پروردگارشان کافر شدند و زنجیرها در گردنشان است " سوره ی رعد، آیه ی5، "إذ الأغلال فی أعناقهم و السلاسل یسحبون فی الحمیم ثم فی النار یسجرون؛ آن گاه که غل ها و زنجیرها در گردن هایشان باشد و بر روى کشانیده شوند، در آب جوشان و آن گاه در آتش افروخته شوند." سوره ی مؤمن، آیه ی71، و غیر این ها. به هر حال اینها نتیجه اعمال خودشان است که از پیش فراهم ساخته اند: "آیا آنها جزائى جز اعمالى که انجام مى دادند دارند؟!؛ هل یجزون إلا ما کانوا یعملون" سوره ی سبأ، آیه ی33. آرى این اعمال و کردار کفار و مجرمین است که به صورت زنجیرهاى اسارت بر گردن و دست و پاى آنها گذارده مى شود، آنها در این جهان نیز اسیر هواى نفس، و زر و زور و پست و مقام بودند، و در قیامت که تجسم اعمال صورت مى گیرد همان اسارتها به شکل دیگرى ظاهر مى شود. آیه ی فوق بار دیگر مساله تجسم اعمال را که بارها به آن اشاره کرده ایم روشن مى سازد، زیرا سخن از این مى گوید که "جزاى آنها خود اعمال آنها است" و چه تعبیرى از این زنده تر و روشنتر براى تجسم اعمال؟! تعبیر به "الذین کفروا" دلیل بر این است که هم اغواگران مستکبر به این سرنوشت گرفتار مى شوند و هم اغوا شوندگان مستضعف و همه کافران و اصولا ذکر این وصف اشاره به این است که علت مجازات آنها همان کفر آنها است.
اندیشه هاى باطل و تبه کاریها و گناهان که در روان خود ذخیره نموده و انباشته اند و از شئون وجودى آنان بوده مانند زنجیر گریبانگیر آنان خواهد شد زیرا حقیقت انسان همانا اندیشه هاى روانى و حرکات ارادى است که آنچه را از هدف برگزیده بدان رهسپار است و آنرا مى یابد و آنچه را که در روان خود پرورانیده بدان نائل خواهد شد و در عالم قیامت سیرت شرک و اعمال آنان که آمیخته به کفر است بظهور میرسد و بصورت عقوبت در می آید.هر چه انسان بخواهد مسئولیت را به گردن دیگران نهد قرآن تأکید مى کند که هر چه انسان از انواع عذابها و شکنجه ها در آخرت مى بیند سزاى اعمال خود اوست. پاداش از جنس عمل است. پس نمازى که مؤمن در دنیا به جاى مى آورد، در آخرت به صورت حوریه اى درمى آید و بر عکس اگر کسى را غیبت کند، غیبت او زقوم مى شود یا به صورت مارها و کژدمها درمى آید. در حدیث آمده است که بزرگى هر یک از آنها به قدر یک اشتر است. و شاید غلهایى که به گردن کفار مى نهد تجسم همان طوق بندگى آنها از هواهاى نفسانى یا از اشخاص و قوانین فاسد در این دنیا باشد.


Sources :

  1. محمدباقر موسوی- ترجمه المیزان- ج‏ 16 صفحه 577

  2. طیب سید عبد الحسین- أطیب البیان- ج‏ 10 صفحه 567

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏ 18 صفحه 101

  4. محمدحسین حسینی همدانی- انوار درخشان- ج‏ 13 صفحه 235

  5. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- ج‏ 10 صفحه 380

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/117389