راویان حدیث غدیر خم از صحابه پیامبر اکرم (س)

حرف؛ س
46- ابو اسحق سعد بن ابی وقاص (درگذشت او در یکی از سالهای 54 ر 55 ر 56 ر 58 ذکر شده) و حافظ نسائی در خصایص خود ص 3 به اسنادش از مهاجر بن مسمار ابن سلمه از عایشه بنت سعد با ذکر سند روایت نموده گفت: از پدرم شنیدم گفت: شنیدم رسول خدا در روز جحفه که دست علی (ع) را گرفت و خطبه مشتمل بر حمد و ثنای خداوند ایراد و سپس فرمود: «ای مردم: من ولی شما هستم؟» همگی گفتند: «راست فرمودی یا رسول الله» سپس دست علی را که گرفته بود بلند کرده و فرمود: «این ولی من است. این ولی من است و از طرف من ادا می کند و من دوستم با کسی که او را دوست باشد و دشمن هستم با کسی که او را دشمن باشد.» و در خصایص ص 4 به اسنادش از عبدالرحمن ابن سابط از سعد آورده که گفت: «در میان جمعی نشسته بودم که علی (ع) را نکوهش کردند. به آنها گفتم به تحقیق از رسول خدا (ص) سه خصلت و امتیاز برای علی بن ابی طالب (ع) شنیدم که اگر یکی از آن خصلت ها برای من می بود نزد من محبوب تر بود از شتران سرخ مو! شنیدم که می فرمود: همانا علی برای من به منزله هارون است برای موسی جز اینکه پس از من پیغمبری نخواهد بود. و شنیدم که فرمود: البته فردا رایت (پرچم) لشکر اسلام را به کسی می دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند. و شنیدم که می فرمود: هر کس که من مولای اویم پس علی (ع) مولای او است.»
در خصایص ص 18 و در چاپ دیگر آن ص 25 به اسناد مهاجر بن مسمار آورده که گفت: عایشه بنت سعد از سعد نقل کرد که گفت: «با رسول خدا (ص) بودیم در راه مکه در حالی که متوجه آنجا (مدینه) بود پس چون به غدیر خم رسید در آنجا برای مردم توقف نمود تا آنها که عقب مانده بودند رسیدند و آنان که گذشته بودند بازگشت داده شدند. همین که همه آن گروه گرد آمدند خطاب به آنان فرمود: ای مردم ولی شما (آنکه از روی صلاحیت عهده دار جمیع امور شما است) کیست؟ گفتند. خدا و رسولش. این سئوال و جواب سه بار تکرار شد. سپس دست علی (ع) را گرفت و او را برپا داشت و فرمود: هر کس که خدا و رسولش ولی او است. پس این (علی (ع)) ولی او است. بار خدا یا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد.» در ص 18 این حدیث را از عامر بن سعد از او روایت نموده و (در طریق دیگر) از ابن عیینه از عایشه بنت سعد از او.
این حدیث را عبدالله ابن احمد بن حنبل (به طوری که در «العمده» ص 48 مذکور است) به اسناد از عبدالله بن صقر در سال 299 روایت نموده و گفته که یعقوب ابن حمدان بن کاسب برای ما بیان نمود از ابن ابی نجیح از پدرش، و ربیعه جرشی از سعد و حافظ بزرگ محمد بن ماجه در جلد 1 «سنن» ص 30 به اسنادش از عبدالرحمن بن سابط با ذکر سند روایت نموده از سعد که گفت: هنگامی که معاویه از یکی از سفرهای حج خود آمده بود سعد بر او داخل شد. در آن مجلس نسبت به علی (ع) زبان به طعن و بدی گشودند و معاویه نیز کلماتی گفت، سعد در خشم آمد و گفت: «این سخنان ناروا را درباره مردی می گوئی که من از رسول خدا (ص) درباره او شنیدم که می فرمود: هر کس که من مولای اویم علی (ع) مولای او است. و شنیدم که به او (علی (ع)) می فرمود. تو برای من به منزله هارون هستی برای موسی جز اینکه بعد از من پیغمبری نیست. و شنیدم که فرمود: امروز رایت جنگ را به مردی می سپارم که خدا و رسول او را دوست دارند؟؟!»
حافظ حاکم در جلد 3 «مستدرک» ص 116 از ابی زکریا یحی بن محمد عنبری از إبراهیم بن ابی طالب از علی بن منذر، از ابی فضیل از مسلم ملائی از خیثمة بن عبدالرحمن از سعد روایت نموده که مردی به او گفت: «همانا علی بن ابی طالب تو را نکوهش نمود برای اینکه از او تخلف نمودی.» پس سعد گفت: «به خدا قسم این (تخلف از علی) رأی من بود که به خطا پیش گرفتم. همانا به علی بن ابی طالب (ع) سه امتیاز داده شده است که اگر یکی از آنها به من عطا شده بود برای من از دنیا و آنچه که در دنیا است محبوب تر بود! به طور تحقق رسول خدا (ص) روز غدیر خم پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: آیا می دانید که من به اهل ایمان اولی و سزاوارترم؟! گفتیم. آری. فرمود: بار خدایا هر کس من مولای اویم علی (ع) مولای او است، دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد. و علی (ع) در روز خیبر نزد پیغمبر (ص) آورده شد در حالی که چشمان او به علت بیماری نمی دید و درد چشم خود را به رسول خدا (ص) عرضه داشت. پس رسول خدا (ص) آب دهان خود را در چشم های او ریخت و درباره او دعا فرمود. از برکت دعای آن حضرت تا هنگام شهادتش دیگر مبتلا به عارضه چشم نگشت و خیبر با نیروی او گشوده و فتح گردید و رسول خدا (ص) عموی خود عباس و جز او را از مسجد خارج فرمود. پس عباس به او گفت ما را اخراج می فرمائی در صورتی که وابسته و قبیله تو هستیم و علی را در مسجد باقی می گذاری؟! فرمود اخراج شماها و باقی گذاردن او در مسجد به میل و اراده شخص من نبوده و بلکه بر حسب امر الهی این کار انجام یافت.»
حافظ ابونعیم در جلد 4 «حلیة الاولیاء» ص 356 به اسنادش از شعبه از حکم از ابن ابی لیلی از سعد ابن ابی وقاص روایت نموده که گفت: «رسول خدا (ص) درباره علی ابن ابی طالب (ع) سه موهبت و امتیاز اعطا فرمود (اول) البته رایت لشکر را فردا به مردی می دهم که خدا و رسول را دوست دارد (دوم) داستان مرغ بریان (سوم) حدیث غدیر خم.» و حافظ ابن عقده در «حدیث الولایه» به اسنادش از سعید بن مسیب از سعد و حافظ ابومحمد عاصمی در «زین الفتی» از طریق ابن عقده حدیث غدیر را از نامبرده (سعد) روایت نموده اند. و حافظ طحاوی حنفی در جلد 2 «مشکل الاثار» ص 309 به اسنادش از مصعب ابن سعد از سعد از طریق شعبة بن حجاج این حدیث را روایت کرده و درباره شعبة ابن حجاج گفته که: این شخص در روایتش از هر حیث ایمن هست و او روایت را ضبط می کند و گفتار او در روایت حجت است، و حموینی در «فرأید السمطین» به اسنادش از عایشه دختر سعد از پدرش حدیث غدیر را روایت نموده و خطیب خوارزمی در مقتل خود و جزری در «اسنی المطالب» ص 3 نامبرده را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر نموده اند. و حافظ گنجی شافعی در «کفایة الطالب» ص 16 به طریق حافظ یوسف بن خلیل دمشقی و حافظ ابوالغنایم محمد بن علی نرسی به اسنادشان از ابن جدعان از سعید ابن مسیب از سعد روایت نموده اند که سعید بن مسیب گوید: به سعد گفتم... تا آخر حدیث که تحت عنوان حدیث تهنیه مطرح شده است.
صاحب کفایت الطالب در ص 151 گفته که شیخ الشیوخ عبدالله ابن عمر بن حمویه در دمشق به ما خبر داد از قول حافظ ابوالقاسم علی بن حسن بن هبة الله شافعی و او از ابوالفضل فضیلی و او از ابوالقاسم خزاعی و او از هیثم بن کلیب شاشی و او از احمد بن شداد ترمذی از علی بن قادم از اسرائیل از عبدالله بن شریک از حرث بن مالک که او گفت به مکه آمدم و سعد بن ابی وقاص را ملاقات نمودم و به او گفتم «آیا منقبتی از علی (ع) شنیده ای؟» گفت: «چهار منقبت درباره علی مشاهده نموده ام که اگر یکی از آنها برای من می بود در نزد من محبوب تر بود از اینکه به مانند نوح در دنیا زندگی کنم. همانا رسول خدا (ص) ابابکر را به عنوان ابلاغ سوره (برائت) به مشرکین قریش فرستاد و او یک شبانه روز از مسافت را طی کرد، در این هنگام رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمود: در پی ابی بکر برو و سوره برائت را از او بگیر و تو آن را ابلاغ نما. پس علی (ع) مأموریت را انجام داد و ابوبکر در حالی که گریه می کرد برگشت و عرض کرد: یا رسول الله آیا درباره من آیه نازل شده؟ آن جناب فرمود جز خیر چیزی نیست. همانا از طرف من تبلیغ نمی کند کسی امری را جز من و آن کسی که از من باشد. (یا فرمود: و آن کسی که از اهل بیت من باشد). و نیز ما با رسول خدا (ص) در مسجد بودیم، هنگام شب ندائی در میان ما شد که: باید هر که در مسجد است بیرون رود، مگر آل رسول و آل علی (ع). گفت: ما خارج شدیم در حالی که پاپوش های خود را می کشیدیم (کنایه از شتاب در بیرون رفتن) همین که صبح نمودیم، عباس بن عبدالمطلب نزد پیغمبر (ص) آمد و گفت: یا رسول الله عموهای خود را بیرون کردی و این پسر را «علی (ع)» برقرار نمودی؟! رسول خدا (ص) فرمود: من از پیش خود و به میل خود امر به بیرون شدن شما و برقراری این پسر ننمودم! همانا خداوند به آن امر نمود. گفت: سومین منقبت علی (ع): پیغمبر خدا (ص) عمر و سعد را به سوی خیبر فرستاد پس سعد مجروح شد و عمر برگشت. در این حال رسول خدا (ص) فرمود البته رایت لشکر را به مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند (و این سخن پیغمبر (ص) متضمن مدح بسیاری نسبت به علی (ع) بود که من از احصای آن ترس دارم).
سپس علی (ع) را طلبید. عرض کردند: به درد چشم مبتلا است، ناچار حسب الامر آن جناب علی (ع) را در حالی که دست او را گرفته و او را می کشیدند نزد پیغمبر (ص) آوردند. فرمود چشم خود را بگشا عرض کرد نمی توانم. (راوی گوید: رسول خدا (ص) آب دهان خود را در چشم علی افکند و با انگشت ابهامش آنرا مالید و رایت را به او اعطاء فرمود) و منقبت چهارم- روز غدیر خم رسول خدا (ص) سخنانی با مبالغه و تاکید بیان داشت. سپس فرمود: ای مردم: آیا من اولی (سزاوارتر) نیستم باهل ایمان از خودشان؟ (و این سخن را سه بار فرمود): همه گفتند. آری هستی. فرمود یا علی نزدیک بیا. پس علی (ع) دست خود را بلند کرد و رسول خدا (ص) دست او را تا به حدی بالا برد که سفیدی زیر بغلش نمودار شد. پس گفت: هر کس که من مولای اویم. علی (ع) مولای او است، و این سخن را نیز سه بار فرمود.»
حافظ گنجی پس از ذکر این حدیث گفته که: «این حدیث نیکو است و جهات آن نیز (از حیث اسناد) درست است.» (تا آنجا که گفت): و چهارم- (حدیث غدیر خم). ابن ماجه و ترمذی از محمد ابن بشار از محمد بن جعفر آن را روایت نموده اند.
حافظ هیثمی در جلد 9 «مجمع الزواید» ص 107 از طریق بزار از سعد روایت نموده که: «رسول خدا (ص) دست علی را گرفت و فرمود: آیا من اولی (سزاوارتر) نیستم بمؤمنین از خودشان؟ هر کس که من ولی اویم پس علی (ع) ولی او است.» سپس هیثمی گفته: «این حدیث را بزار روایت نموده و رجال آن مورد اعتماد و وثوق هستند.»
ابن کثیر شامی در جلد 5 «البدایه و النهایه» ص 212 از کتاب «الغدیر» ابن جریر طبری از ابی الجوزاء احمد بن عثمان از محمد بن خالد از عثمه از موسی بن یعقوب زمعی (و او مردی است متصف به صداقت و راستی) از مهاجر بن مسمار از عایشه دختر سعد از سعد روایت نموده که گفت: «شنیدم رسول خدا (ص) در روز جحفه در حالی که دست علی را گرفته بود، و پس از ادای خطبه خطاب به مردم فرمود: من ولی شما هستم. گفتند. راست گفتی. پس دست علی (ع) را بلند کرد و فرمود: این ولی من است و کسی است که از طرف من اوامر مرا ابلاغ می کند و خداوند تعالی دوست کسی است که او را دوست بدارد.» استاد ما ذهبی گفته: «و این حدیث نیکو و دارای غرابت است، سپس ابن جریر از حدیث یعقوب بن جعفر بن ابی کثیر از مهاجر بن مسمار آن را روایت نموده و حدیث را ذکر کرده و نیز ذکر نموده که آن جناب ایستاد تا آنها که باز مانده بودند ملحق شدند و حسب امر او آنها را که رفته بودند باز گردانیدند، سپس برای آنها خطبه ایراد فرمود.» (تا پایان حدیث.)
در جلد 7 (البدایة و النهایه) ص 340 مذکور است که حسن بن عرفة العبدی از قول محمد بن خازم پدر معاویه نابینا از موسی بن مسلم شیبانی از عبدالرحمن بن سابط از سعد بن ابی وقاص روایت نموده گفت: معاویه از یکی از سفرهای حج خود باز گشت پس سعد بن أبی وقاص نزد او آمد؛ در آن هنگام نام علی (ع) را بردند. سعد گفت: «سه خصلت و مزیت برای او است که اگر یکی از آنها برای من می بود محبوب تر بود نزد من از دنیا و آنچه در دنیا است. شنیدم رسول خدا (ص) فرمود: هر کس که من مولای اویم پس علی (ع) مولای او است تا آخر حدیث...» به لفظ ابن ماجه که در ص 38 مذکور افتاد. سپس ابن کثیر گفت: «سند آن را ذکر نکرده اند و اسناد آن نیکو است.» به طریق سعد جمال الدین سیوطی در «جمع الجوامع» و «تاریخ الخلفاء» ص 114 از طبرانی آن را روایت کرده و متقی هندی در جلد 6 «کنز العمال» ص 154 از ابی نعیم در فضایل صحابه و در ص 405 از ابن جریر طبری و همچنین وصابی در «الاکتفاء فی فضایل الاربعة الخلفاء.» نقل از ابن ابی عاصم و سعید بن منصور در سنن آن دو به اسنادشان. و بدخشانی در «نزل الابرار» ص 20 از طبرانی. و ابی نعیم در «فضایل صحابه» آن را از او روایت نموده اند؛ و نامبرده (سعد بن ابی وقاص) یک تن از عشره مبشره است که حافظ ابن المغازلی در مناقب خود آنها را از جمله راویان حدیث غدیر به شمار آورده و همچنین خطیب خوارزمی در مقتلش.
47- سعد بن جناده عوفی (پدر عطیه عوفی) ابن عقده در «حدیث الولایه» و قاضی ابوبکر جعابی در «نخب المناقب» حدیث غدیر را از او روایت نموده اند و خوارزمی در مقتل خود او را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ثبت نموده است.
48- سعد بن عباده انصاری خزرجی (در سال 14 یا 15 هجری وفات یافته) نامبرده یکی از نقباء دوازده گانه است، ابوبکر جعابی در «نخب المناقب» حدیث او را درباره غدیر خم روایت نموده است.
49- ابوسعید سعد بن مالک انصاری خدری (در یکی از سالهای 63 ر 64 65 ر 74 درگذشته و در بقیع مدفون است) حافظ ابن عقده در «حدیث الولایه» به اسناد از سهم بن حصین اسدی روایت نموده که گفت: «من و عبدالله بن علقمه متفقا به مکه آمدیم و عبدالله نامبرده مدتها بود که بسیار نسبت به علی (ع) ناسزا و دشنام می گفت! پس به او گفتم: آیا مایل هستی با این شخص (یعنی ابوسعید خدری) تجدید عهدی کنی؟ گفت: آری، پس نزد ابوسعید آمدیم و عبدالله مزبور به او گفت: آیا درباره علی منقبت و فضیلتی شنیده ای؟ گفت: آری. و پس از آنکه برای تو بیان نمودم، از مهاجر و انصار و قریش نیز آن را سئوال کن (تا صدق و حقیقت آن بر تو مدلل شود) و آن این است که: رسول خدا (ص) روز غدیر خم با تأکید و مبالغه کامل فرمود: آیا من اولی به مؤمنین نیستم از خودشان؟ گفتند بلی. و این پرسش را سه بار تکرار فرمود. سپس فرمود: یا علی نزدیک بیا. پس رسول خدا (ص) دستهای علی را بلند کرد تا به حدی که سفیدی زیر بغلشان نمودار شد و گفت: هر کس که من مولای اویم پس علی (ع) مولای او است؛ راوی (سهم بن حصین اسدی) گوید: عبدالله بن علقمه به ابو سعید گفت: تو این سخنان را از رسول خدا (ص) شنیدی؟ ابوسعید گفت بلی، و اشاره به دو گوش و سینه خود نمود. (کنایه از اینکه با دو گوش شنیدم و در سینه آن را حفظ نمودم)»
عبدالله بن شریک گفت: «پس از این جریان عبدالله ابن علقمه و ابن حصین نزد ما آمدند و پس از آنکه فریضه ظهر را در گرمی هوا انجام دادیم، عبدالله بن علقمه گفت: من، بازگشت به سوی خدا می کنم و از او نسبت به ناسزاهائی که به علی (ع) گفته ام طلب آمرزش می نمایم (سه بار این کلمات را گفت)» و حافظ ابوبکر بن مردویه به اسنادش از ابی سعید با ذکر سند روایت کرده: روزی که در غدیر خم رسول خدا (ص) مردم را نزد خود خواند، امر کرد آنچه در زیر درختان خار و خاشاک بود برطرف ساختند و آن روز پنجشنبه بود. و رسول خدا (ص) مردم را دعوت به سوی علی (ع) فرمود....
حافظ ابونعیم در کتاب خود «ما نزل من القرآن فی علی» به اسنادش از ابی سعید با ذکر سند روایت کرده که: پیغمبر (ص) مردم را دعوت به سوی علی (ع) کرد در غدیر خم و امر کرد، آنچه خار و خاشاک در زیر درخت بود کنده و برطرف ساختند.... و حافظ ابوسعید مسعود بن ناصر سجستانی در «کتاب الولایه» در آنچه که با ذکر سند از ابی سعید روایت نموده همین روایت را که از حیث متن و روایت و سند آن موافق با روایت ابونعیم است، بیان نموده است؛ و آنچه را که حافظ ابوالقاسم عبدالله حسکانی با ذکر سند بیان نموده نیز از حیث متن و سند با نامبردگان موافق و مطابق است. و حافظ ابوالفتح محمد بن علی نطنزی در «الخصایص العلویه» از حسن بن احمد مهری از احمد بن عبدالله بن احمد روایت نموده که او از قول محمد بن احمد بن علی و او از محمد بن عثمان بن ابی شیبه و او از قول یحیی حمانی و از قیس بن ربیع از ابی هارون عبدی از ابی سعید خدری روایت نموده که: رسول خدا (ص) دعوت فرمود مردم را در غدیر خم به سوی علی (ع) و امر فرمود خار و خاشاک زیر درخت را روفتند و آن روز پنجشنبه بود. پس علی را طلبید و بازوی او را گرفت و او را بلند کرد تا حدی که مردم زیر بغل رسول خدا (ص) را دیدند سپس هنوز پراکنده نشده بودند که این آیه نازل شد: «الیوم أکملت لکم دینکم؛ امروز دين شما را كامل كردم.» (مائده/ 3) تا آخر آیه، پس رسول خدا (ص) (از فرط سرور و اعجاب) بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی پروردگار به رسالت خود و ولایت علی (ع) پس از خود تکبیر فرمود سپس گفت: «هر کس که من مولای اویم پس علی (ع) مولای او خواهد بود. بار خدایا دوست دار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد و یاری فرما آنکه را که او را یاری نماید و خوار گردان آنکه را که او را خوار گرداند.» در این هنگام حسان بن ثابت عرض کرد «یا رسول الله به من اذن بده تا درباره علی (ع) ابیاتی بگویم تا شما آنها را بشنوید.» پس رسول خدا (ص) فرمود: «بگو به میمنت و مبارکی که از طرف خداوند شامل حال شده.» پس حسان به پا خواست و گفت: «ای گروه قریش گفتار مرا با حضور رسول خدا (ص) در مورد ولایت ثابته بشنوید: ینادیهم یوم الغدیر نبیهم»... تا آخر ابیات او.
نیسابوری در جلد 6 تفسیر خود ص 194 حدیث غدیر را از او (ابوسعید خدری) روایت نموده و حموینی در «فراید السمطین» به دو طریق از عبدی از او روایت نموده و خوارزمی در مناقب ص 80 از ابی هارون عبدی از او و ابن صباغ مالکی در «الفصول المهمه» ص 27، و حافظ هیثمی در جلد 9 «مجمح الزواید» صفحه 108 از طریق طبرانی در «الاوسط» و ابن کثیر در جلد 2 تفسیرش ص 14 نقل از ابن مردویه از طریق ابی هارون عبدی از ابی سعید، و در جلد 7 «البدایة و النهایه» ص 349 و 350 از ابن مردویه و ابن عساکر از ابی سعید و سیوطی در «جمع الجوامع» و تاریخ الخلفاء ص 114 و «الدرالمنثور» جلد 2 ص 259 از طریق ابن مردویه و ابن عساکر و در ص 298 از ابن ابی حاتم سجستانی و ابن مردویه و ابن عساکر از او، و متقی هندی در جلد 6 «کنزالعمال» ص 390 از عطیه عوفی از او. از طریق ابن جریر طبری به لفظ زید بن ارقم (که در حدیث زید از طریق نسائی مذکور شد) و در ص 403 از عمیرة بن سعد؛ شهادت ابی سعید را در روز مناشده رحبه درباره امیرالمؤمنین (ع) به حدیث غدیر ذکر نموده و بدخشانی در «نزل الابرار» ص 20 از طریق طبرانی از او، و آلوسی در «روح المعانی» جلد 2 ص 349 از سیوطی از ابن ابی حاتم و ابن مردویه و ابن عساکر، و صاحب تفسیر «المنار» در جلد 6 ص 463 از ابی ابی حاتم و ابن مردویه و ابن عساکر و بدرالدین محمود شهیر به ابن العینی حنفی در «عمدة القاری» از طریق حافظ واحدی از عطیه عوفی از ابی سعید. و جزری در «اسنی المطالب» ص 3 او را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ثبت نموده است.
50- سعید بن زید قرشی عدوی (در سال 51 ر 52 درگذشته)، نامبرده یکی از عشره مبشره است که حافظ ابن المغازلی در «مناقب» خود آنها را از جمله یکصد تن راویان حدیث غدیر به طرق خود به شمار آورده است.
51- سعید بن سعد بن عباده انصاری- حافظ ابن عقده در کتاب «حدیث الولایه» واقعه غدیر را از او روایت نموده.
52- ابوعبدالله سلمان فارسی (در سال 36 ر 37 هجری در حالی که سن شریفش در حدود سیصد سال بود وفات یافته) حافظ ابن عقده در «حدیث الولایه» و جعابی در «نخب» خود و حموینی شافعی در باب 58 از «فراید السمطین» واقعه غدیر را بطرق خود با ذکر سند از او روایت نموده اند و شمس الدین جزری شافعی در ص 4 از «اسنی المطالب» نامبرده را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر نموده است.
53- ابومسلم سلمة بن عمرو بن اکوع اسلمی (در سال 74 درگذشته) ابن عقده در «حدیث الولایه» حدیث غدیر را از او روایت نموده است.
54- ابوسلیمان سمرة بن جندب فزاری، هم پیمان انصار (در سال های 58 ر 59 ر 60 هجری در بصره درگذشته) به طوری که در «حدیث الولایه» ابن عقده و «نخب المناقب» مذکور است، نامبرده یکی از راویان حدیث غدیر است. و شمس الدین جزری شافعی در «اسنی المطالب» ص 4 نامبرده را در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر نموده است.
55- سهل بن حنیف انصاری اوسی (در سال 38 در گذشته) و حافظ ابن عقده به طریق خود و با ذکر سند و جعابی، حدیث غدیر را از او روایت نموده اند، و ابن اثیر در جلد 3 «اسدالغابه» ص 307 نامبرده را در شمار آنهائی که روز رحبه درباره علی (ع) شهادت داده اند (به طوری که در حدیث اصبغ ابن نباته آتی الذکر مذکور است) در آورده و گفته که ابوموسی آن را با ذکر سند روایت نموده. و جزری شافعی در «اسنی المطالب» ص 4 او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه به شمار آورده است.
56- ابوالعباس سهل بن سعد انصاری خزرجی ساعدی (در سال 91 هجری در سن صد سالگی وفات یافته. نامبرده از کسانی است که در حدیث مناشده درباره علی (ع) شهادت به حدیث غدیر داده) حدیث مزبور بطریق ابی الطفیل خواهد آمد و سمهودی آن را در «جواهر العقدین» از طریق ابن عقده و قندوزی در «ینابیع الموده» ص 38 از او روایت نموده اند و در «تاریخ آل محمد (ص)» ص 67 در شمار راویان حدیث غدیر ثبت شده است.


Sources :

  1. علامه عبدالحسین امینی- ترجمه الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب- جلد 1 بخش ‏اول صفحه 77

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/118163