رحلت رسول الله (ص)

در بحار از مناقب از سهیل بن أبی صالح از ابن عباس نقل است که گفت: پیامبر بیمار بود و از هوش رفته بود که در خانه او را زدند، فاطمه (س) جوابش داد که: برو، خداوند تو را رحمت نماید و حاجت تو را روا نماید برو که رسول الله (ص) بیمار است و توان به حضور پذیرفتن کسی را ندارد، مدتی گذشت پس آن مرد بازگشت و در خانه رسول الله (ص) را دوباره زد و گفت: غریبی اجازه می خواهد که به نزد رسول الله (ص) شرف یاب شود آیا به غریبان اجازه می فرمایید، در این حال رسول الله (ص) به هوش آمد و فرمود: یا فاطمه آیا می دانی او کیست؟ گفت: خیر یا رسول الله (ص)، حضرت فرمود: او متفرق کننده جماعت و از بین برنده لذت است این مرد ملک الموت است به خدا قسم تاکنون قبل از امروز جز من از هیچ کس اجازه ی ورود نگرفته و پس از من نیز از هیچ کس اجازه نخواهد گرفت و از من به خاطر کرامت و مقام و درجه ی من نزد خداوند است که اجازه می خواهد، به او اذن ورود بده، فاطمه (س) گفت: داخل شو خداوند تو را رحمت نماید، ملک الموت مانند باد آرام و سبک وارد شد و گفت: السلام علی اهل بیت رسول الله (ص)...
و نیز در همان بحار، ج 22، ص 505، از امالی صدوق از امام سجاد (ع) نقل شده است که:... جبرئیل با ملک الموت به محضر رسول خدا  آمدند. جبرئیل گفت: ای احمد این ملک الموت است از شما اجازه می خواهد و تا به حال از کسی اجازه نخواسته است و از این پس نیز از کسی اجازه نخواهد خواست. فرمود: به او اذن بده. جبرئیل به او اذن ورود داد. ملک الموت، به محضر حضرت آمد و گفت: یا احمد خداوند مرا پیش توفرستاده و فرموده: اطاعت تو کنم در آنچه می گویی، اگر بگویی قبض روح می کنم و اگر بگویی بازگرد باز می گردم. فرمود: ای ملک الموت این کار را می کنی؟ گفت: آری مأمورم از شما اطاعت کنم. در آن حال جبرئیل گفت: ای احمد خدای تبارک و تعالی به ملاقات تو مشتاق است.حضرت فرمود: ای ملک الموت مأموریت خود را انجام بده، او رسول خدا (ص) را قبض روح کرد و در بیست و هشتم صفر الخیر وقت غروب آفتاب روح مقدسش پرکشان به ملکوت اعلی عروج فرمود. وقتی پیامبر رحلت فرمود پارچه ای یمنی بر جسد پاک او انداختند، و برای مدت کوتاهی او را در گوشه اتاق خود نهادند. گریه و ناله ی پردرد خانواده و نزدیکان پیامبر، مردم بیرون از خانه را متوجه ساخت که رسول خدا درگذشته است، و چیزی نگذشت که این خبر در سراسر مدینه منتشر شد. هنگامی که علی (ع) چشمان رسول خدا را بست، فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون. چه مصیبت بزرگی که کمر نزدیکان را شکست و مؤمنان را داغدار کرد. مصیبتی که هیچ گاه به مثل آن مبتلا نشده اند و هیچ گاه درمان نخواهد شد.»

تاریخ وفات پیامبر اکرم (ص):
قول مشهور علمای شیعه این است که پیامبر اکرم (ص) روز دوشنبه، بیست و هشتم صفر سال یازدهم هجری قمری، و قول مشهور عامه این است که دوازدهم ربیع الاول همان سال، رحلت نمود و در آن موقع شصت و سه سال از عمر شریف آن حضرت گذشته بود
شیخ مفید می نویسد: «پیامبر در روز دوشنبه، بیست و هشتم صفر سال یازدهم هجری رحلت فرمود و در این هنگام شصت و سه سال داشت.» به پیروی از او، مرحوم طبرسی در اعلام الوری و قطب راوندی در قصص الانبیاء و حلبی در مناقب آل ابی طالب و اربلی در کشف الغمه، همین تاریخ را از او نقل کرده اند و این خبر مشهور است. اما در اصول کافی، ج 1، ص 439 آمده است: «رسول خدادر شب دوازدهم ربیع الاول رحلت کرد.» شیخ طوسی هم همین قول را در أمالی، ص 266، حدیث 491 با سند خود از ابن حزم روایت کرده، و این مطابق با چیزی است که در سیره ابن اسحاق، ج 4، ص 304 ذکر گردیده است.
البته شیخ طوسی در کتاب دیگرش، تهذیب، ج 6، ص 2 و مصباح، ص 732 از استادش، شیخ مفید پی روی کرده و همان بیست و هشتم صفر را نقل کرده است. این در حالی است که ابن خشاب بغدادی (م 567 هـ.ق) و ابن أبی ثلج بغدادی (م 325 هـ.ق) با سند خود، از نصر بن علی جهضمی، از امام علی بن موسی الرضا (ع)، از پدرش، از پدرانش، از حضرت علی (ع) روایت کرده اند: «رسول خدا در روز دوشنبه، مطابق با دوم ربیع الاول سال یازدهم هجری، در حالی که شصت و سه سال داشت، رحلت فرمود.»
طبری هم در روایتی از کلبی، از ابی مخنف، به نقل از فقهای حجاز نقل می کند که «رسول خدا در میانه روز دوشنبه، دوم ربیع الاول سال یازدهم هجری از دنیا رفت»
علی بن عیسی اربلی در کشف الغمة از کتاب تاریخ موالید انبیاء و وفات اهل البیت از شیخ ابی محمد عبدالله بن احمد بن احمد خشاب از راویانش از ابی جعفر محمد بن علی الباقر (ع) نقل کرده است که گفت: رسول الله (ص) در سن شصت و سه سالگی در سال دهم هجرت رحلت فرمود. چهل سال در مکه سکونت داشت که در پایان چهل سالگی وحی بر او نازل شد، پس سیزده سال دیگر در مکه اقامت نمود و به مدینه هجرت فرمود و در ماه ربیع الاول روز دوشنبه دو شب از ماه مانده وفات نمود. مرحوم علامه مجلسی (ره) در جلاء العیون آورده که: این قول را هیچ یک از شیعیان نقل نکره و به آن قائل نیست و شاید که این قول را از باب تقیه آورده اند. إربلی در اعتراض به اوضاع پیش آمده پس از رحلت جانگداز فرستاده خدا و امین وحی الهی نوشته است: «اختلاف مسلمانان در مورد روز ولادت آن حضرت (دوازدهم یا هفدهم ربیع الاول)، قابل پذیرش و معقول است؛ زیرا از مقام و عظمت آینده وی بی اطلاع بودند و از سوی دیگر، بی سواد بودند و تاریخ ولادت ها را ضبط نمی کردند، اما اختلاف در مورد چگونگی و تاریخ وفات آن حضرت بسیار عجیب و سؤال برانگیز می باشد؛ زیرا رحلت وی حادثه بسیار بزرگی بود که می بایست تمام حوادث آن به صورت دقیق ضبط و ثبت گردیده باشد.» بله متأسفانه بسیاری از حوادث و سفارش های بسیار مهم و تاریخ ساز آن حضرت تحریف یا به فراموشی سپرده شدند، به صورتی که بنی امیه توانستند به عنوان خلیفه رسول خدا (ص)، بر منبر آن حضرت بنشینند و در محراب آن حضرت، امامت جمعه و جماعت مسلمانان را بر عهده بگیرند و فرزندانش امام حسن (ع) و حسین (ع) را به شهادت برسانند. تاریخ و حوادث مربوط به رحلت آن حضرت نیز از جمله مواردی بوده که سعی شده است تا به بوته فراموشی و ابهام سپرده شود.

مدت عمر رسول الله (ص):
علامه مجلسی در بحار به اسنادش که به شیخ صدوق (ره) می رسد و او از راویانش از ابن عباس نقل کرده است که گفت: روزی ابوسفیان، نزد رسول الله (ص) آمد و گفت: یا رسول الله، می خواهم درباره ی چیزی از تو سؤال کنم، حضرت فرمود: اگر می خواهی قبل از این که سؤال کنی به تو بگویم که چه می خواهی، ابوسفیان گفت: بگو، حضرت فرمود: می خواهی از مدت عمر من سؤال کنی، گفت: بله یا رسول الله، حضرت فرمود: من شصت وسه سال عمر می کنم، ابوسفیان گفت: شهادت می دهم که تو راستگویی، حضرت فرمود: به زبان چیزی می گویی که خلافت آن در قلبت است.


Sources :

  1. سید هاشم رسولی محلاتی- زندگانی حضرت محمد

  2. حسین علی عربی- با پیامبر در آخرین ساعات حیات

  3. محمد باقر بهبهانی- خاتم الانبیاء

  4. سید محمد رادمنش- با پیامبر- بنت الشاطی

  5. سيد علي اكبر قرشي- از هجرت تا رحلت

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/119391