بیان ابن سینا درباره جمود فکری مشائیان در کتاب منطق المشرقین

در کتاب منطق المشرقین که بیشتر آن مفقود شده است ابن سینا آثار مشائی خود را اندک شمرده و آنان را غذای فکری عوام دانسته و سپس در بیان فلسفه خواص که شامل نظریات واقعی خود او است برآمده است. از آنجا که گفتار شیخ حائز نهایت اهمیت است عین کلام او در این باره ترجمه و درج می شود:

همت شیخ در ایراد کلامی برتر از حکمت مشاء
همت ما بر این شد که کلامی و سخنی را ایراد و جمع کنیم که اهل بحث را در آن اختلاف نظر است و توجهی به جنبه های عصبیت و میل و هوا و عادت و الفت خود نیفکنیم و از طرفی ما باک نداریم از اختلاف و افتراق با آنچه که مأنوسین و مألوفین به کتب یونانی و دانشجویان آن به علت غفلت یا قلت فهم درک کرده اند و یا با آنچه که ما در کتب خود که برای عامیان از متفلسفه و مشتاقان به مشائیان که گمان برند خدای به جز آنان کسی دیگر را به راه راست و حق هدایت نکرده است نگاشته ایم، برای آنان که گویند رحمت خداوند تنها شامل حال آنان شده است.

انصاف شیخ در توصیف مشائیان
با این وصف، ما هم اعتراف و اقرار به فضل و برتری سلف آنان (یعنی ارسطو) داریم و می دانیم و اقرار داریم که هنگامی که دیگران و استادان فن توجه و اطلاع بسیاری نداشتند او در آگاهی محض و بیداری خاصی بود و تمام علوم را از یکدیگر امتیاز داد و جدا کرد و نیکوترین ترتیب و نظم را برای علوم قائل شد و در بسیاری از مسائل علمی حقیقت را دریافت و به اصول صحیحه سریه، در اکثر علوم راه در اکثر علوم راه یافت و واقف شد و مردم را از علم گذشتگان و اهل بلاد خود آگاه ساخت.
و این نهایت امری است که انسان در ابتدا می تواند بدان دسترسی یابد و با توانائی و قدرت خود امور مختلط و درهم را از یکدیگر جدا و ممتاز کند و مطالب را مهذب و منقح گرداند. و البته شایسته بود کسانی که بعد از او آمدند متفرقات آنها را گرد آرند و رخنه هائی را که در بنائی که او ساخت موجود بود پر کنند و بر اصولی که او به دست داد فروعی مترتب سازند.

انتقاد شیخ بر عدم تعقل وجود پیروان ارسطو
اما کسانی که بعد از ارسطو آمدند قدرت و توانائی این معنی را نداشتند که خود را از قید آن علوم میراثی رهائی بخشند و خود در صدد تفهم و تعقل برآیند و روزگار را در تفهم مطالب و مسائلی که ارسطو به خوبی درک کرده بود مصروف داشتند و تعصب ورزیدند و نسبت به اموری که به تقصیر خود انجام داده بودند افراط کردند. چنین اشخاصی عمر خود را مشغول به علوم گذشتگان می کردند و آنان را فرصتی و مهلتی برای به کار انداختن عقلشان نبود و نتوانستند عقل خود را بکار اندازند و در تنقیح مسائل بکوشند، با آنکه ممکن بود خود توجه کرده و دریافته باشند که می توانستند مسائل خاصی را طرد و به جای آن مسائلی دیگر را مطرح سازند و یا توجه کنند که اصلاح و تنقیح برخی از این مسائل لازم باشد.

کیفیت کسب علوم یونانی و تطبیق آنها با منطق
لیکن ما در ابتدای امر مطالب و گفته های آنان را به آسانی دریافتیم. البته دور از حقیقت نیست که از راه غیریونانی نیز علومی به ما رسیده باشد که در فهم این مسائل کمک کرده باشد و در آن زمان که اشتغال به خواندن علوم یونانیان ورزیدیم بسیار جوان و در بهار عمر خود بودیم و به توفیق الهی دریافتیم آنچه که دیگران از فم آن قاصرند. و ما در مدت اندک و کوتاهی به واسطه تفطن خاص فرا گرفتیم علومی را که از یونانیان به ما به ارث رسیده بود و سپس همه آنها را با بخشی از علم که منطق نامیده شده است مقابله و تطبیق کردیم. و البته بعید نیست که نام آن علم (منطق) نزد مشرقیین چیزی دیگر باشد غیر از منطق.
و آنچه فرا گرفتیم حرف حرف با منطق مقابله کردیم و واقف شدیم بر آنچه مطابق بود و آنچه مطابق نبود و هر امری را آنطور که هست مورد توجه قرار دادیم تا آنچه حق بود آشکار و آنچه باطل بود نیز آشکار شد.

ترس از بیان اشتباهات مشائیان
و چون کسانی که اشتغال به آن علوم دارند بسیار شیفته و متمایل به مشائیان از یونانیان اند، خوش نداشتیم که اختلاف و جدائی حاصل شود و با عقاید و نظریات جمهور مخالفت کنیم. از این جهت به آنها گرویدیم و از مشائیان حمایت کردیم و تعصب ورزیدیم زیرا بین همه فرق آنها بیشتر شایسته هستند که به آنها تعصب ورزیده شود. و تکمیل کردیم آنچه را آنان اراده کرده بودند لکن در آن قاصر بودند و ادراک آنها بدان نرسیده بود. و چشم پوشیدیم از خطاها و اشتباهات آنها و برای اشتباهات آنها وجهی و مخرجی و محملی قرار دادیم و حال آنکه خود به اشتباهات و گمراهیهائی که در مطالب آنها بود واقف و شاعر بودیم و اگر در موردی هم با آنها آشکارا مخالفت ورزیدیم در موردی بوده است که قابل تحمل و صبر نبود.
و الا در اغلب موارد چشم پوشی کردیم و در حجاب تغافل آن را پنهان ساختیم. من جمله از این جهت نخواستیم با آنها مخالفت ورزیم که خوش نداشتیم جهال واقف شوند بر نادرستی افکارشان و اختلاف آنها با مطالب مشهور که شکی در صحت آن نمی شد به طوری متیقن بود که ممکن بود مردم در وجود روز شک کنند و حال آنکه در مسائل آنان شک نمی آوردند. و برخی از مسائل آنان چنان دقیق است که چشم عقل اهل عصر را نابینا کرده است و ناچار ما هم موافقت کردیم و آشکارا با آن مخالفت نکردیم در حالی که مبتلا شده بودیم به دوستانی که عاری از فهم بودند و چنان می پنداشتند که افکار آنها مانند ستون محکم بود و تعمق در نظر آنان را بدعت و مخالفت با مشهور را ضلالت می دانستند و مثال آنان مثال حنبلیان است در مورد کتب احادیث. اگر می یافتیم بین آنان کسی را که هدایت شده باشد، ثابت می کردیم برای او آنچه را که تحقیق کرده ایم. اما چون در فهم این سخنان کسی بر نیامد سودی را که در اظهار نفرت از آن فریاد می زدند تعویض کردیم و مسائل دیگری را مطرح ساختیم.

بیان مطالبی غفلت شده
از جمله آنچه از اعلان آن بخل ورزیدیم و از آن گذشتیم، حقی است که از آن غفلت شده و در عین حال همه به آن اشاره می کنند لکن آن را تلقی نمی کنند مگر از روی تعصب و جهل و به این جهت در اغلب موارد که مطلع بودیم نظر مساعد نشان دادیم و اشتباه آن را آشکار نکردیم، مساعدت کردیم و منکر نشدیم و رد نکردیم. و اگر در ابتدای امر که حقیقت برای ما منکشف شده بود دیگر مراجعه به نظر خود را ترک می کردیم و آن را به صورت قطع و یقین می پذیرفتیم، هر آینه رأی صحیح درست معلوم نمی شد در حالی که آنچه ما انتقاد کردیم و در آن شک حاصل شد آن را با تردید اظهار کردیم در صورتی که شما اصحاب من می دانید احوال من را در ابتدای امر و در آخر امر و در طی مدتی که بین حکم اول و دوم ما بطول انجامد.
و هنگامی که خود را بدین سان می دانیم پس باید اعتماد کنیم به بیشتر آنچه ما درباره آن قضاوت و حکم و ادراک کردیم. به ویژه در اموری که غرضهای عمده و غایات قصوی در کار است در حدود دویست مرتبه در آنها تحقیق کردیم. و چون قضیه و حال از این قرار است اجابت کردیم که کتابی گرد آوریم که حاوی امهات علم حقیقی باشد، آن علم حقیقی را که فقط کسی استنباط کرده است که بسیار نظر کرده و مع ذلک از جودت حدس هم دور نبوده و اجتهاد کرده است در تعصب نسبت به بسیاری از آنچه مخالف حق است... و افراد هیچ طایفه ای شایسته تر از متابعت و تعصب ورزی نیستند از آنانکه هنگامی که رأیی را اخذ می کنند آن را تصدیق کنند زیرا این طایفه را فقط صدق و درستی نجات می بخشید.

کتابی برای خواص
و ما این کتاب را تألیف نکردیم مگر آنکه حقیقت را بر نفس خود آشکار کنیم یعنی بر کسانی که به منزله قائم مقام ما هستند و اما برای عامه و سایران که اهل این کار و فن باشند در کتاب شفا مسائل بسیاری نوشته ایم که مافوق حاجت آنهاست و به زودی در اواحق مطالب دیگری را به آنان اعطا خواهیم کرد علاوه بر آنچه در کتاب شفا موجود است. و به هر حال فقط از خداوند استعانت می جوئیم.


Sources :

  1. سید حسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- خوارزمی 1377- صفحه 282-278

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/19263