وحدت حقه حقیقیه از نظر فلاسفه اسلامی

مسائلی مانند وحدت حقه حقیقیه در میان مسلمین مطرح نشده بوده و در میان اعراب مفهوم نبوده، اساسا در میان کلمات فلاسفه قبل از اسلام که کتبشان به عربی نقل شده عنوانی ندارند و در آثار حکمای اسلام که از عرب و عجم پیدا شده و آثاری از خود گذاشته اند یافت نمی شوند. این مسائل همانطور در حال ابهام مانده و هر یک از شراح و باحثین به حسب گمان خود تفسیر می کردند تا تدریجا راه آنها تا حدی روشن و در قرن یازده هجری حل شده و مفهوم گردیدند، مانند، مساله وحدت حقه (وحدت غیر عددی) در واجب، و مساله اینکه ثبوت وجود واجبی همان ثبوت وحدت او است (وجود واجب چون وجود مطلق است مساوی با وحدت است) و اینکه واجب معلوم بالذات است و اینکه واجب خود به خود بلاواسطه شناخته می شود و همه چیز با واجب شناخته می شود نه به عکس...

این مساله که وحدت حق وحدت عددی نیست، از اندیشه های بکر و بسیار عالی اسلامی است، در هیچ مکتب فکری دیگر سابقه ندارد، خود فلاسفه اسلامی تدریجا بر اثر تدبر در متون اصیل اسلامی بالخصوص کلمات علی (ع) به عمق این اندیشه پی بردند و آن را رسما در فلسفه الهی وارد کردند. در کلمات قدماء از حکماء اسلامی از قبیل فارابی و بوعلی اثری از این اندیشه لطیف دیده نمی شود، حکماء متاخر که این اندیشه را وارد فلسفه خود کردند نام این نوع وحدت را "وحدت حقه حقیقیه" اصطلاح کردند. وحدت ذات اقدس احدیت، وحدت عددی نیست. نوعی دیگر از وحدت است. وحدت عددی یعنی وحدت چیزی که فرض تکرر وجود در او ممکن است. هر گاه ماهیتی از ماهیات و طبیعتی از طبایع را در نظر بگیریم که وجود یافته است عقلا فرض اینکه آن ماهیت فرد دیگر پیدا کند و بار دیگر وجود یابد ممکن است.
در اینگونه موارد وحدت افراد آن ماهیت، وحدت عددی است این وحدت در مقابل اثنینیت و کثرت است، یکی است یعنی دو تا نیست و قهرا این نوع از وحدت با صفت کمی (قلت) متصف می شود، یعنی آن یک فرد نسبت به نقطه مقابلش که دو یا چند فرد است کم است. ولی اگر وجود چیزی به نحوی باشد که فرض تکرار در او ممکن نیست (نمی گوئیم وجود فرد دیگر محال است بلکه می گوئیم فرض تکرار و فرض فرد دیگر غیر آن فرد ممکن نیست)، زیرا بی حد و بی نهایت است و هر چه را مثل او و دوم او فرض کنیم یا خود اوست و یا چیزی هست که ثانی و دوم او نیست، در اینگونه موارد وحدت عددی نیست، یعنی این وحدت در مقابل اثنینیت و کثرت نیست و معنی اینکه یکی است این نیست که دو تا نیست. بلکه این است که دوم برای او فرض نمی شود.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 73-72 و صفحه 63-60 و صفحه 64-63

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/24614