نا امیدی از هدایت مردم، امری نکوهیده

شما می بینید قرآن چیزهایی را نقل می کند که انسان می بیند در این زمان نیست. حضرت نوح (ع) بیچاره می گوید خدایا شب و روز به دنبال این مردم دویدم،‌ به صورت علنی دعوتشان کردم، بیخ گوشی، با لطف و خوشی،‌ همه گونه، ولی با همه اینها هر چه من به طرف آنها می رفتم آنها بیشتر از من فرار می کردند،‌ بدگویی می کردند، فحش می دادند. من تا با آنها حرف می زدم انگشت هایشان را به گوششان می کردند،‌ می گفتند حرف های نحست را نمی خواهیم بشنویم. لباسشان را به سرشان «می کشیدند مبادا» چشمشان به من بیفتد... نوح یک پیغمبری بوده که در حدود هزار سال عمر کرده است. به مرحله ای می رسد که دیگر به کلی مأیوس می شود که نه این مردم و نه اولادشان «صالح نخواهند شد.» به دلیل اینکه در خودشان و حتی در نسل اینها آدم صالحی در آینده وجود ندارد نفرین می کند و عذاب الهی نازل می شود، در صورتی که من خیال نمی کنم اکنون مردم در آن حد سرسختی و لجاج داشته باشند یعنی مردم به نسبت بهتر شده اند و البته این را همه مفسرین گفته اند: خدا که این همه لجاج های اقوام گذشته با پیغمبران خودشان را در قرآن بازگو کرده است، برای این است که همه و خود پیغمبر بدانند که ای پیغمبر! اگر مردم تو لجاج و عناد به خرج می دهند گذشتگان از اینها بدتر بودند و مردم مسلمان هم اینقدر یأس و نا امیدی به خودشان راه ندهند.
یکی از فکرهای بسیار غلط همین است که ما مردم زمان خودمان را جنسا از مردم زمان پیشین بدتر بدانیم، چون وقتی که بدتر بدانیم فورا مأیوس می شویم، وقتی که مأیوس بشویم رها می کنیم، وقتی رها می کنیم بدیهی است که مردم بد می شوند. پس بدترین چیزها یاس و نا امیدی از مردم به این سرعت است.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 165-166

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/26178