اهمیت و ضرورت اصلاح گری از نظر قرآن

آیات بسیاری به ضرورت اصلاحات در حوزه های مختلف تأکید می کند که به نظر برخی از محققان، قرآن کریم آن چنان به اصلاح امور انسانی و خصوصا در حوزه اجتماعی اهمیت داده که مانند آن، تأکید معادلی وجود ندارد. بی گمان می توان گفت که اصلاح گری با در بر گیری حوزه وسیعی از مهم ترین دستاوردهای حرکت و نهضت پیامبران شمرده می شود؛ آنان با تبشیر و انذار، جلوی هرگونه افراط و تفریطی را گرفته و افراد جامعه را به مرز اعتدال رهنمون می ساختند.
در همه مواردی که قرآن از روش و شیوه عملیاتی کردن اصلاحات گزارش می دهد، این نکته را می توان به روشنی یافت که پیامبران اصلاحات فردی را بر اصلاحات جمعی مقدم می داشتند. این امر سبب می شد که فرد، نخست و پیش از هر عملی به اصلاح امور خویش توجه داشته باشد و پس از خودسازی و اصلاح درونی اقدام به اصلاحات بیرونی کند و جامعه خویش را نیز از این بهبودی و اصلاح بهره مند نماید. از این رو، قرآن هدف از بعثت پیامبران را ایجاد تعادل با به کارگیری ابزار بیم و امید، تبشیر و انذار دانسته تا بستری را برای ایمان و اصلاح فرد و جامعه فراهم سازد.
با توجه به اهتمام دین به مسئله اصلاحات است که می بینیم پیامبران بزرگ الهی برای تحقق امر اصلاحات در جامعه خود از هر فرصتی استفاده می کردند. نمونه آن را می توان در رفتار حضرت موسی (ع) ردگیری کرد. وی در فرصت کوتاهی که به کوه طور سینا برای گفت و شنود با پروردگار متعال و دریافت فرمان های الهی رهسپار می شود، دلسوزی خود را به امر اصلاح برای امتش نشان می دهد و حضرت هارون را به عنوان خلیفه و جانشین برای اصلاح امور امت و جامعه اش مسئولیت می دهد.
قرآن در بیان این مسئله در آیه 142 سوره اعراف می فرماید: «و قال موسی لأخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح ولاتتبع سبیل المفسدین»؛ «و موسى به برادرش هارون گفت: «جانشین من در میان قومم باش و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروى منما!» وی هارون را نهی می کند از این که سیره قومش را بعد از انحراف پیروی نماید، بلکه تأکید می کند که او بر اصلاح قومش اهتمام ورزد و از راه و رسم مفسدان و اندیشه های آنان که مانع اصلاح جامعه می گردد، پیروی نکند. (و نیز اعراف/ 35 و 85 و نیز هود/ 84) آیاتی که مسئله تزکیه را از مهم ترین اهداف حضور انبیای الهی معرفی می کند، در حقیقت تأکیدی است بر اهمیت اصلاح درونی که ضروری ترین مسئولیت هر انسانی است. (آل عمران/ 164 و 62)
بررسی آیاتی که به نمونه های اصلاح گری در حوزه های مختلف می پردازد، اهمیت و ضرورت اصلاحات را تصریح می نماید. از جمله آیاتی که به اصلاح امور یتیمان اشاره داشته و اهمیت اصلاح گری را به خوبی می نمایاند. (بقره/ 220) توجه به اصلاحات در این آیه به صورت مطلق آمده و شامل هر نوع اصلاحی اعم از مالی، علمی، تربیتی و دینی می شود. مورد دیگر از مسایلی که جزو امور پسنده و اصلاح میان مردم دانسته شده است، امر به صدقه و امر به معروف حتی با حالت نجوی با دیگران در مجالس است در صورتی که قصد بهبود بخشی و سامان بخشیدن را داشته باشد، حال آنکه بسیاری از نجواها ناپسند بوده و خیر و نیکی در آنها وجود ندارد. (بقره/ 224 و نیز انفال/ 1 و نیز انعام/ 49)
خداوند در قرآن سعادتمندی جامعه را در گرو اصلاح امور اعتقادی و اقتصادی آن معرفی می نماید. (اعراف/ 85 و نیز هود/ 84) و بیان می دارد که دو مسئله بندگی حق تعالی و پذیرش خداوندگاری او، برای دستیابی به اصلاح، نقش مهمی را ایفا می کند و با فساد مقابله می نماید. در اهمیت اصلاح گری برای فرد و جامعه همین بس که قرآن اصلاح گری را مایه رهایی یافتن از عذاب های مشخص برای جوامع گنه کار دانسته است. (هود/ 116) موارد دیگری که این مهم را بیان می دارد در آیات زیر قابل جست و جوست.
از آیاتی که در آنها دعوت به اصلاح شده مانند آیه 220 سوره بقره که در آن خداوند ترغیب و توصیه به اصلاح در امور ایتام نموده و آیه 9 سوره حجرات که دعوت به اصلاح بین برادران ایمانی نموده و آیه 142 سوره اعراف که اصلاح جامعه بنی اسرائیل از دستورالعمل های حضرت موسی به برادرش حضرت هارون (ع) بوده است، چنین بر می آید که امر اصلاح به عنوان مهم ترین وظیفه انبیاء در حوزه مسئولیت انسان نسبت به خود و جامعه می باشد.
شیوه نگرش قرآن به اصلاحات به گونه ای است که به همه مسایل مربوط به انسان می پردازد و تمام زوایای شخصیت انسان را بررسی می نماید. از آن جایی که شخصیت انسان ریشه در فکر و اندیشه، اخلاق و عمل داشته و بدان ها ساخته می شود، قرآن به روش های اصلاحی در این سه حوزه و نیز موانع آن اشاره می کند تا انسان و اصلاحات در هیچ حوزه ای در مسیر شخصیت سازی و هویت یابی با مشکل مواجه نگردد. روش اصلاحی قرآن مهم ترین و بهترین روش در اصلاح زندگی بشر است؛ زیرا به جهت در بر گیرندگی به گونه ای است که به تمام نیازهای بشری در حوزه اصلاح گری پاسخ در خور و شایسته ای می دهد.
از مهم ترین انواع اصلاحات آن اصلاحاتی است که در ابعاد درونی و در حوزه وجودی انسان و یا در حوزه اندیشه و فکر او انجام می گیرد. قرآن با توجه به اهمیت اصلاحات درونی و وجودی در آیات گوناگون فکر صحیح و درست و شخصیت ساز را به انسان نشان می دهد و از افکار انحرافی و پیروی های کورکورانه فکری او را برحذر می دارد.
به عنوان نمونه قرآن درباره نگرش حاکم بر جامعه آن روز درباره شهیدان و کشته شدگان در راه خدا می فرماید: «این گمان و پنداری باطل است که شهیدان مرده اند، بلکه باید فکر و پندار خود را در این زمینه اصلاح سازید؛ زیرا آنان زنده اند و در نزد خدای متعال روزی می خورند.» (آل عمران/ 169) آن چه که از مجموعه آیات توحیدی و نیز آیات مربوط به معاد و نوع نگرش های عقیدتی انسان در قرآن به دست آمده آن است که این بخش از اصلاحات مورد تأکید بیشتر است.
در حوزه اخلاق نیز به آسیب ها و خطرهای اخلاقی اشاره و راهکارها و روش های زدودن آن را نیز ارائه می دهد؛ شناسایی آفات کفر (بقره/ 12 و 18 و 204) و گناه (فصلت/ 30) و غرور (بقره/ 206) و طغیان (مائده: 64) و اسراف (شعرا/ 151 و 152) و راه های مقابله با آن و دیگر رذایل اخلاقی در راستای اهتمام قرآن به اصلاحات بنیادین در ذات و وجود انسان است؛ زیرا خطر این آسیب ها در جان آدمی به گونه ای است که با تشدید و تقویت هریک از آفات، انسان هلاک خواهد شد. از این رو، باید در صدد ترمیم و اصلاح آن ها با توبه، موعظه، تنبیه، تقوا، ایمان و جهاد بر آید که البته زدودن هر کدام از رذایل به راه های علمی و عملی خاص خود بستگی دارد.
آیاتی در قرآن کریم از اصلاح در عمل سخن به میان آورده است (احزاب/ 70 و 71 و انعام/ 54 و نحل/ 119) و از اصلاح در عمل زشتی که با جهل و نادانی صورت گرفته سخن گفته و روش اصلاح را توبه و پشیمانی از گناه و بازگشت به خود و اصلاح و بهبود بخشی آن معرفی نموده است. از مجموع آیات اصلاح مربوط به فکر، اخلاق و عمل به دست می آید که مهم ترین حوزه اصلاحی درباره انسان این سه حوزه می باشد و با توجه به راهکارهای اصلاحی که قرآن کریم معرفی می نماید زیر ساختاری بودن اصلاح مورد تأکید و تأیید قرار می گیرد؛ زیرا در صورتی که در این حوزه ها اصلاح به درستی انجام گیرد، در ابعاد دیگری مانند بعد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به بهترین صورت اصلاحات انجام خواهد گرفت.
اصلاح در حوزه اجتماعی به هر معنایی که پذیرفته می شود در این امر مشترک است که انسان نسبت به وضع موجود ناخشنود و ناراضی است؛ به این معنا که هرگاه آدمی آن چه بخواهد، نباشد و یا آن چه می باشد را نخواهد، می کوشد تا آن را تغییر داده به سامان مطلوب و مقصود خویش برساند.
بر این اساس اصلاح طلبی نیز از مباحث جدید نخواهد بود، بلکه می توان ادعا نمود که پیشینه آن به خلقت آدمی باز می گردد و امری است که با اختیار و انتخاب آدمی سرشته شده است و اصلاح طلبی امری ذاتی یا شبه ذاتی انسان خواهد بود. در تمام دوران حیات بشری چنین حالت و ویژگی وجود داشته است. آن چه که در جریان هابیل و قابیل آمده است می تواند نمونه ای روشن و قابل تأمل از افساد و اصلاح در حوزه رفتارهای انسانی در زمین باشد. اصلاح طلبی به مفهوم قرآنی آن پیشینه ای طولانی داشته و پیش از آن که مدعیان حقوق بشر از آن سخنی به میان آورند در میان انبیای الهی که مصلحان واقعی و سفیران خدای متعال اند مطرح بوده است، چه این که حضرت شعیب (ع) هزاران سال پیش به عنوان یک مصلح شناخته شده بود و قرآن از زبان او نقل می کند: «من چیزی جز اصلاح آن چه در توان دارم نمی خواهم» (هود/ 88) پس از وی، حضرت موسی نیز می فرماید: «در کارها اصلاحات را پیشه کن و از فسادگران پیروی منما.» (اعراف/ 142)
با نگاهی به مجموعه آیات درباره اصلاح گری، تأکید بر زیر ساختاری و زیر بنایی بودن اصلاح بسیار روشن خواهد بود؛ زیرا اصلاح به معنای واقعی در زمینه های گوناگون (فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) از حالات نفسانی و درونی انسان نشأت می گیرد و به صورت یک برنامه و فرهنگ در سرشت انسان ثبت می شود و به عنوان یک وظیفه و مسئولیت عمومی و همیشگی و نه مقطعی خواهد بود و هیچ گاه در زمانی و حالتی متوقف نخواهد شد، بلکه حتی در یک نظام دینی در حوزه های مختلف، اصلاح گری یک ضرورت خواهد بود؛ زیرا جامعه امن آن هم به معنای دقیق خود از مجموعه افرادی تشکیل می یابد که باید از امنیت درونی و آرامش و اصلاح برخوردار باشند به این جهت در آیاتی که به مسئله اصلاح می پردازد یا از متن و سیاق آیات و یا به تصریح آیه این موقعیت زیر ساختاری مورد تأکید قرارگرفته است.
در آیات 35 و 37 سوره اعراف و 129 سوره نساء و 1 سوره انفال و 10 سوره حجرات یا پیش از ذکر واژه اصلاح و یا بعد از آن به مؤلفه بنیادین دین (تقوا) می پردازد که ریشه ای ترین وزنه و میزان و پایه در اصلاحات است. این دسته از آیات و مانند آن حکایت می کند که طرح اصلاحات در قرآن بر خلاف آن چه که در غرب (به صورت یک امر رو بنایی و سطحی مطرح می باشد) در نگرش قرآنی به عنوان یک نظام پایه ای مورد توجه قرارگرفته است. غرب حتی در حوزه اخلاق نیز یک دیدگاه سطحی، عرضی و رو بنایی را ارایه می دهد؛ زیرا آنان اخلاق را به نوع رفتار که از انسان بروز می کند تعریف می کنند. بدون این که به ملکات نفسانی که منشأ بروز رفتار آدمیان است توجهی داشته باشند. از رابطه میان اصلاح و ایمان، اصلاح و توبه و نیز با توجه به آثار اصلاح گری به دست می آید که این مقوله از نظر قرآن نه فقط برای ترمیم و بهبود بخشی به امور ظاهری مانند امور اقتصادی و دستگیری یتیمان و مانند آن هاست، بلکه اصلاح در همه این بخش ها و حوزه ها به امور نفسانی بستگی دارد تا روح اصلاح گری در جان آدمیان تبلور یابد.


Sources :

  1. سید محمد حسین طباطبایی- المیزان جلد 12- صفحه 330 و جلد 8- صفحه 299-300

  2. محسن قرائتی- تفسیر نور جلد4- صفحه 180

  3. اکبر هاشمی رفسنجانی- تفسیر راهنما جلد 6- صفحه 233

  4. فصلنامه اندیشه حوزه- ویژه اصلاحات شماره 28

  5. مقاله بنیادی اندیشه اصلاح

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/26734