اسارت علم در دوره تجدد و تکنولوژی

بزرگترین تعریفی كه برای این قرن می‏ كنند این است كه می ‏گویند "قرن اتم" است. اما تا بشر رفت كه از نیروی اتم‏ كوچكترین استفاده را بكند، قدرت طلب های دنیا علما را وادار كردند كه از این نیرو "بمب" بسازند كه این بمب وسیله‏ ای در دست افراد جاه طلب‏ دنیا باشد تا هر كسی كه خواست نفس بكشد فورا او را تهدید كنند. آیا می‏ شود گفت چون این بمب محصول كشف اتم است و محصول این قرن است، صلاح‏ بشریت است، از مقتضیات زمان است؟ اگر باید با تمام مقتضیات زمان‏ هماهنگی كرد پس چرا تمام بشریت ناله می‏ كند از این "مسابقه تسلیحاتی‏" كه الان وجود دارد و تمام خیر خواهان بشر می‏ گویند بیائید تحریم بكنیم‏ اسلحه سازی را، آن هم این جور اسلحه را. پس چرا می‏ گویند بیائید با این ها مبارزه بكنیم؟ این، مسیر علم هست اما نه علم آزاد. در اینجا نیز قدرت ابتكار بشر در اختیار قدرت جاه طلبی بشر قرار گرفته است یعنی ابتكار، اسیر جاه طلبی‏ بشر شده است. می‏ گویند برای "انیشتین" در آمریكا جشنی گرفتند و دانشمندانی كه‏ حضور داشتند، در فضائل این مرد داد سخن دادند، نوبت به خودش رسید گفت شما برای كسی دارید جشن می‏ گیرید كه وسیله شد بمب اتم در دنیا بسازند. البته این شخص كه این كشف را كرد هیچوقت فكر نمی‏ كرد و منظورش این‏ نبود كه بمب اتم بسازند، این كشف را كرد كه این نیرو در راه مصالح‏ بشریت به كار بیافتد اما قبل از اینكه او تكان بخورد، روزولت‏ ها، استالین‏ ها، خروشچف‏ ها، آیزن هاورها، چرچیل‏ ها، این جاه طلب های دنیا فورا از این قدرت به نفع قدرت طلبی خودشان استفاده کردند. آن كسی كه صنعت ضبط صوت را اختراع كرد، هدفش این بود كه درسهای‏ مفیدی داده می‏ شود، خطابه‏ ها و كنفرانس ها داده می‏ شود، خوب است كه‏ وسیله‏ ای باشد كه صوت را ضبط بكنند تا آن درس ها و خطابه‏ ها در این وسیله‏ ضبط بشود تا مردم بیشتر استفاده بكنند. ولی هنوز دو تا خطابه و كنفرانس‏ ضبط نشده بود، هنوز دو تا درس ضبط نشده بود كه تصنیفهای شهوت انگیز دنیا را پر كرد. این چه بود؟ نیروی شهوت پرستی بشر بود كه در كمین‏ است تا استفاده بكند و علم را در خدمت خودش قرار بدهد.

علم آزاد و علم اسیر
پس، از اینجا ما می‏ فهمیم بشر همین جور كه پیشروی دارد، انحراف هم‏ دارد. از قدیم الایام این مطلب را معلمین اخلاق دنیا به ما گفته ‏اند كه علم در وجود یك فرد دلیل نیست كه او را در طریق‏ مصالح بشریت گام بردارد، ممكن است یك نفر عالم باشد ولی علمش در خدمت شهوتش قرار بگیرد. امیرالمؤمنین (ع) می ‏فرماید: من علم فراوانی دارم ولی افسوس افرادی‏ را پیدا نمی‏ كنم كه به آنها تعلیم بدهم، بعد فرمود: بله، افرادی را پیدا می‏ كنم ولی بعضی افراد را كه پیدا می‏ كنم آدمهای سلیم النفسی هستند اما كودن می ‏باشند، نمی‏ فهمند، عوضی می‏ فهمند، بعضی دیگر، افراد زیركی‏ هستند اما تا معلومات را از من فرا می‏ گیرند آن را وسیله قرار می ‏دهند برای منافع مادی خودشان یعنی علم را وسیله هدف های پست و پلید خودشان‏ قرار می‏ دهند.
سنائی می‏ گوید:
چو علم آموختی، از حرص آنگه ترس كاندر شب *** چو دزدی با چراغ آید گزیده ‏تر برد كالا
این بسیار حرف درستی است. یك فرد همین كه عالم شد كافی نیست كه‏ بگوئیم هركاری كه این آدم می‏ كند درست است. باید ببینیم علم این آدم‏ آزاد است یا اسیر؟ آیا علم این آدم در راههائی كه عقل تصویب می‏ كند به‏ كار می ‏افتد یا در راه هدف های دیگر، و به تعبیر امیرالمؤمنین «مستعملا آله الدین للدنیا»؛ دین را وسیله دنیا قرار می دهد. (نهج البلاغه، حكمت 147) است. این در خصوص یك فرد است، تا چه رسد به اجتماع كه عده‏ای از علما و دانشمندان فعالیت می‏ كنند اجتماع را به جلو می‏ برند و یك‏ عده مردم سود جو در كمین می ‏باشند كه از كارهای اینها سوء استفاده بكنند. پس این مقیاسی است كه ما می ‏توانیم به دست بیاوریم راجع به تغییراتی‏ كه در روزگار پیدا می‏ شود كه چه تغییرات، تغییرات خوبی است و چه‏ تغییرات، تغییرات بدی است؟ با تغییراتی كه در ایجاد آن ولو علم هم‏ دخالتی داشته است اما علم در خدمت هوا و هوس بشر قرار گرفته است تا این تغییرات را ایجاد كرده نباید هماهنگی نمود. هماهنگی كردن با اینها مساوی با سقوط است.
اگر بگوئید عصر، عصر علم است می‏ گوئیم بله عصر علم است اما آیا تمام‏ سرچشمه ‏های وجود بشر غیر از علم خشك شده است، فقط عصر علم است، بشر فقط عالم است، غیر از علم نیروی دیگری در بشر وجود ندارد؟ چرا. این نكته را توجه داشته باشید: در هیچ دوره‏ای به اندازه دوره ما "علم" اسیر و برده نشده است. اسم این دوره را نباید عصر علم گذاشت،‏ باید عصر بردگی علم گذاشت، عصر اسارت علم، یعنی عصری كه علم را آزاد نمی‏ گذارند. در تمام دوره‏های گذشته، علم از این دوره آزادتر بوده است. در هیچ دوره‏ای علم و عالم مثل امروز بدبخت و اسیر و بیچاره نبوده است. شما اگر درست دقت كرده باشید می‏ دانید كه اگر عالمی پیدا بشود، مثلا یك مخترع و یا یك روانشناس بسیار ماهر، تا پیدا شد فورا قدرتهای‏ سیاسی او را در اختیار خودشان قرار می ‏دهند می‏ گویند تو بیا علم خودت را در خدمت هدف های ما قرار بده، و چاره‏ای هم‏ ندارد.
بهترین مثلش دانشمندان اتم شناس هستند. از اینها بیچاره ‏تر در دنیا وجود ندارد. در هر جای دنیا كه یك دانشمند اتم شناس درجه اول‏ پیدا شد قدرت های سیاسی آمدند او را زندانی كردند برای اینكه علم را در اختیار آنها قرار دهد و احیانا دشمن از آن استفاده نكند. یك برنامه‏ می‏ دهند و می‏ گویند روی این برنامه باید عمل بكنی و حق زندگی غیر از این را نداری. دانشمندان درجه اول در هر كجای دنیا باشند اسراری از علوم طبیعی‏ می ‏دانند كه دیگران نمی‏ دانند. ممكن است در شوروی چندین نفر از این‏ دانشمندان باشند كه كسی عدد آنها را هم نمی‏داند چون اینگونه افراد جزء اسرارند. همین تعداد هم ممكن است در آمریكا باشد. برای هر یك از اینها دهها نفر مأمور و مراقب وجود دارد كه اسرار را به دیگری تحویل‏ ندهند، یا یك وقت دیگران اینها را ندزدند. از اینها بیچاره ‏تر در دنیا وجود ندارد یعنی این آزادی كه ما و شما الان داریم آنها ندارند. حتی با برادر خودش حق ندارد تماس بگیرد. چرا؟ برای اینكه ممكن است یكوقت‏ او بخواهد به برادرش مقداری از این اسرار را تحویل دهد و بعد برادر او برود این اسرار را در اختیار دولت دیگر بگذارد و آن دولت از این لحاظ با این دولت برابر بشود. پس این چه عصر علمی است؟ عصر علم هست اما نه عصر آزادی علم بلكه‏ عصر اسارت و بردگی علم، عصر اینكه قدرت دیگری غیر از قدرت علم بر اجتماع بشر حكومت می ‏كند و آن قدرت، علما را به عنوان وسیله برای‏ هدف های خودش استخدام كرده است.


Sources :

  1. مرتضی مطهری- اسلام و نیازهای زمان 1- صفحه 36-34

https://tahoor.com/en/Article/PrintView/27330