مرگ و زندگی پس از مرگ در اعتقادات دینی مردم آفریقا (مراسم مرگ)

English 3959 Views |

تولد نخستین ضرب آهنگ نسل جدید است، و آیین هاى تولد به منظور تربیت کودک به عنوان موجودى گروهى و اجتماعى انجام مى شوند. آیینه اى تشرف این فرایند را استمرار مى بخشند و او را عضو بالغ، مسئول و فعال جامعه مى سازند. ازدواج او را وجودى بارور و خلاق مى کند، و او را هم با مردگان و هم نسل هاى آینده پیوند مى دهد. سرانجام مرگ این رویداد اجتناب ناپذیر و در بسیارى جوامع، بنیان افکن ترین همه پدیده ها فرا مى رسد. مرگ بین دنیاى انسانها و عالم ارواح بین عالم مشهود و نامشهود قرار دارد. آیین هاى بسیار و اغلب پیچیده اى در ارتباط با مرگ، تشییع، تدفین، ارثیه، مردگان زنده، عالم مردگان، ملاقات مردگان زنده با خانواده هاى انسانى، تجسد، و بقاى روح وجود دارد. مرگ چیزى است که نگرانى هر کسى را برمى انگیزد، تا حدودى به این سبب که دیر یا زود هر کسى شخصا با آن مواجه مى شود و تا حدودى به این دلیل که براى هر خانواده و جامعه غم و ناراحتى به بار مى آورد. پس تعجبى ندارد که آیین هاى مرتبط با مرگ معمولا پیچیده هستند.

مرگ در میان قوم ندبل

وقتى کسى به طور جدى بیمار مى شود، بستگان در کنار مواظب او هستند. این خویشاوندان مى بایستى حداقل شامل یک برادر و بزرگترین پسر مرد بیمار باشند، زیرا این دو کسانى اند که درباره علت بیمارى که معمولا سحر و جادو است تحقیق مى کنند و اقدامات احتیاطى در مقابل آن بکار مى برند. اگر درد و رنج فرد بیمار ادامه پیدا کند، خویشاوندان او چیزى را که «حیوان چهار پاى نیاکان» نامیده مى شود مى کشند. این معمولا گاو و بز (براى فرد فقیر) است، و عقیده بر این است که کشتن آن مرگ را تشریع مى کند. با وجود این ممکن است تلاش شود با ریختن آب سرد بر روى بدن فرد مریض او را بهبود بخشند و افراد را وادار کنند دود گیاهان خاص را استنشاق کند. حضور بزرگترین پسر در کنار بستر مرگ علامت این است که شخص محتضر با وجود این در فرزندانش زنده است، و این همچنین او را مطمئن مى کند که کسى هست تا او را به یاد آورد، و هنگامى که جسما ناپدید مى شود او را در «جاودانگى شخصى» حفظ کند.

ذبح چهار پاى نیاکان

ذبح به اصطلاح «چهار پاى نیاکان» همچنین علامتى است که هم در گذشتگان و هم اعضاى زنده خانواده را به هم پیوند مى دهد و اطمینانى است که شخص محتضر به سرزمین دشمن خارجى نمى رود، بلکه به اجتماعى دوستانه (حتى خوش) نقل مکان مى کند. مردگان زنده به هنگام مرگ خویشاوند انسانى خود حضور دارند، و ممکن است از آنان از طریق حیوان ذبح شده خواهش کنند مرگ شخص بیمار را براى تخفیف درد و یا رنج او هر چه سریعتر کنند. بلافاصله پس از مرگ، برادر به کمک مردان دیگر شروع به کندن قبرى در زمینى بایر مى کند. جسد در پوست حیوان (در ایام گذشته) و یا پتو پیچیده مى شود. اگر فرد رئیس خانه باشد، بدنش از طریق سوراخى در دیوار خانه اش و از میان شکافى در حصار که در اطراف خانه است بیرون برده مى شود. نباید آن را از در خانه یا دروازه مزرعه بیرون برد. این احتمالا بیانگر این عقیده است که فرد متوفى از خانه بیرون نرفته یا کاملا خانه مرزوعى را ترک نکرده است بلکه در واقع او هنوز حضور دارد. سپس تشییع جنازه انجام مى شود ابتدا مردان همراه زنان در دنبالشان جنازه را حمل مى کنند. براى مردم مواجه شدن با گروهى عزادار در مسیرشان اسف انگیز است. و باید از مراسم تشییع جنازه پرهیز کنند. قبر صورت شرقى و غربى دارد، احتمالا در سیر حرکت تابش خورشید. بزرگترین پسر با نیزه اى به قبر ضربه مى زند، و سپس جنازه رو به سمت جنوب در زمین گذاشته مى شود مرد را به پهلوى راست و زن را به پهلوى چپ قرار مى دهند. چند وسیله شخصى در قبر گذاشته مى شود و سپس با خاک رویش پوشانده مى شود. شاخه هاى خاردار در بالا و اطراف قبر براى دور نگاه داشتن حیوانات از قبر قرار مى دهند. اکنون گروه به خانه باز مى گردند و در آنجا حیوانى که به چهارپاى همراه (مرده) معروف است کشته مى شود. این حیوان براى مرد گاو و براى زن بز است. گوشت آن کباب و بدون نمک خورده مى شود و استخوانهایش تماما سوزانده مى شوند. خاکستر استخوانهاى سوخته جمع آورى و پزشک جادوگر با آنها «داروئى» مى سازد که همه افراد از آن مى نوشند. شخص اولین جرعه را مى بلعد و دومین جرعه را تف مى کند. سپس همه مردم به رودخانه رفته خودرا شسته وبه خانه هاى خود مى روند. برادر وبزرگترین پسر شب را درخانه مى مانند. دو یا سه زن از بستگان یا دوستان باقى مى مانند ودرعزادارى رسمى که روز پس از تشییع صورت مى گیرد شرکت مى کنند. این زنان براى یک هفته یا بیشتر درآنجا مى مانند. صبح زود روز بعد برادر و پسر به دیدن قبر مى روند تا ببینند تخریب نشده باشد. اگر قبر خراب نشده باشد تصور مى کنند که مرد به علل طبیعى فوت کرده است؛ اما اگر تخریب شده باشد آن وقت از پیشگو خواسته مى شود درباره علتهاى مرگ تحقیق کند و تدابیرى براى مقابله آن بیاندیشد.

مراسم شستن کج بیلها
از یک تا سه ماه بعد، جمع تدفین کننده یک بار دیگر دور هم جمع مى شوند تا مراسم شستن کج بیلها را بر پادارند. براى این مراسم آبجو ساخته مى شود، تمام وسایلى که با آنها تدفین صورت گرفته با آن شسته مى شوند و به کودکان هر خانه مزرعه دارو داده مى شود. یکسال بعد مراسم دیگرى اجرا مى گردد، که به نام «مراسم فرا خواندن روح در گذشته به مردم خودش» معروف است. این مراسم فقط براى مردان و زنانى که قبل از مردن ازدواج کرده بودند انجام مى گیرد. در این مراسم، تمام بستگان و دوستان براى جشن و رقص بزرگى دور هم جمع مى شوند. آبجو از دانه هاى جویى که بعد از مرگ فرد روییده و از بذرهاى بیرون از خانه او بدست آمده ساخته مى شود. در این مراسم تمام ممنوعیتهایى که در زندگى طبیعى هر خانه مزرعه بدنبال مرگ اعمال مى شود، برداشته شده و زندگى عادى از سرگرفته مى شود. پس از آن بیوه زنان براى ازدواج دوباره آزادند.

اتخاب چهارپاى جدید اجداد
دارایى فرد مرده تقسیم مى شود؛ و حیوان جدیدى به عنوان «چهارپاى اجداد» انتخاب مى گردد. این حیوان طبیعتا یک گاو سیاه است و نه هرگز یک گوسفند، پس از آن توسط وارث اصلى که معمولا بزرگترین پسر است مراقبت مى شود. مراسم بطور آیینى به تمام وقفه اى که مرگ در زندگى ایجاد کرده بود پایان مى دهد. در جریان این مراسم تدفین به تعدادى از معانى برمى خوریم. نیزه اى که با آن بزرگترین پسر به قبر ضربه مى زند اسلحه دفاعى و حمایتى است، و زمانى که براى چنین مناسبتى بکار مى رود همه خطرى را که در راه مرده به سرزمین جدید و در آن قرار دارد، خنثى مى کند. لوازم شخصى متوفى دفن مى شود تا در دنیاى دیگر احساس کمبود نکند این اشیاء جزیى از او هستند، و بستگان در قید حیات نباید او را از آنها محروم نمایند (وگرنه به دیدارشان خواهد رفت و آنچه را به او تعلق دارد از آنان خواهد خواست) حیوانى که پس از آن کشته مى شود، آنطور که گفته مى شود، براى «همراهى» با مرده است تا در راه غذاى او را فراهم سازد و چهارپاى او در دنیاى دیگر باشد. نوشیدن داروى ساخته شده از خاکستر استخوانهاى سوخته، رسمى است که در طى آن مرده بطور سمبلیک با اعضاى خانواده و جامعه اى که هنوز زنده هستند، یکى مى شود.
شستن خود در رودخانه عمل آیینى تطهیر از نجاستى است که مرگ آنرا سبب شده است و همین نکته درباره آیینهایى که یک یا دو ماه بعد یعنى شستن ابزارها با آبجو برگزار مى شود، صادق است. در آن مراسم، داروى محافظ به عنوان اقدام متقابل علیه مرگ به کودکان داده مى شود.

مراسم نهایى تجدید حیات، احضار و فراخواندن شخص متوفى

مراسم نهایى تا حدودى طریق نمادین «تجدید حیات»، «احضار» و فراخواندن شخص متوفى است و تماس با او را در دنیاى دیگر تجدید مى کند، و تا حدودى اعلام شروع زندگى رسمى است. این بزرگداشت آیینى غلبه انسان برمرگ است: زیرا مرگ فقط آهنگ زندگى را از هم گسیخته و آن را نابود نساخته است. همچنین اشاره مى کند که شخص متوفى در واقع نمرده است او مرده زنده است و مى توان با او تماس گرفت و از او دعوت نمود به محافل انسانى باز گردد. «چهارپاى اجداد جدید» حضور مداوم مرده زنده در میان خانواده و مردمش را به صورتى نمادین نشان مى دهد. این مراسم همچنین اهمیت مذهبى ازدواج و تولید مثل در جوامع آفریقایى را به ما نشان مى دهد. فرزند پسر نقش مداوم و رهبرى کننده را در مراسم تشیع پدر در نگه داشتن خاطره او و در مراقبت از گاو که به گونه اى رمزى عالم انسانى را به عالم در گذشتگان مرتبط مى کند ایفا مى کند. براى فرد مجرد مراسم آخر که از بسیارى جهات مهم ترین و پر معنى ترین مراسم در تلاش انسان براى نشان دادن غلبه او بر مرگ است انجام نمى شود. این به آن معنى است که فرد مجرد در واقع مقهور مرگ مى شود، وبه خاطر آورده نمى شود؛ ونیز به شیوه آئینى به خانواده انسانى خود فراخوانده نمى شود.

مرگ در میان قبیله آبالوییا

به نظر مى رسد وقتى کما بیش فرا رسیدن مرگ قطعى است، شخص بیمار در مقابل یا در مرکز خانه همسر اولش قرار مى گیرد و تمام منسوبین از موضوع قریب الوقوع مطلع مى شوند. هر کس مى بایستى بیاید، در غیر این صورت تصور مى شود کسانى که نیامده اند علیه شخص مختصر جادو انجام داده اند؛ و یا روح آن شخص ممکن است بعدا انتقام بگیرد، از این رو غیبت آنان به منزله بى احترامى به شخص مختصر است. برادر یا پسر فرد بیمار بز یا گوسفندى را در عبادتگاه خانوادگى (لوزامبوا) مى کشد و مى گوید: تمام کسانى که قبلا مرده اند، بیایند و از این گوشت بخورند! فلان و فلان. (نام افراد را ذکر مى کند). سپس خانواده همراه شخص محتضر اگر بتواند از آن گوشت مى خورند. این حیوان آخرین اهداى آن شخص به مردگان زنده است و وسیله تقاضا از آنها براى استقبال از او با آرامش است. سپس او از خانواده خداحافظى مى کند و به خاطر خطاهایى که ممکن است ناآگاهانه در حق افراد خانواده و بستگانش انجام داده باشد عذرخواهى مى کند. باور بر این است اگر شخص که علیه او از جادو استفاده کرده از آن گوشت بخورد بیمار مى شود. شخص محتضر درباره تقسیم دارایى اش دستوراتى مى دهد؛ و تمام مردم در اطراف مى نشینند و آرام منتظر مى مانند تا بمیرد. به محض این که او مى میرد، همسر شیون سر مى دهد، و دختران و پسرانش و دیگر زنان و مردان به او ملحق مى گردند.

گریه براى میت

گریه براى میت مرد این گونه است: «یى، یى، یى، -؛ یى، یى، یى» زن در حالى که گریه مى کند جسد شوهرش را لمس مى کند. سپس در حالى که افراد دیگر او را دنبال مى کنند بیرون مى رود، و خانه به خانه، رود به رود، بیشه به بیشه تا زادگاهش (اگر نزدیک باشد) به شیون خود ادامه مى دهد. زنان دستهاى خود را بر پشت سر قرار مى دهند، در حالى که مردان با چوبها و چماقهایشان به علف ها و بوته ها ضربه مى زنند، و پیران کرنا مى زنند. اگر شخص متوفى زنى جوان با دو فرزند یا بدون فرزند باشد جسد او به خانه پدرى برگردانده شده و هدایاى ازدواج به خانه شوهر او بازگردانده مى شود. تا زمانى که او چندین فرزند به دنیا نیاورده باشد، ازدواجش کامل نیست. قبلا جسد مرده براى یک روز در منزل نگهداشته مى شد. اما امروزه در خارج از خانه نگه داشته مى شود. جسد بر روى پوست یک حیوان گذاشته شده و روى آن با برگهاى موز پوشانده مى شود؛ و اگر او فردى برجسته باشد از پوست پلنگ استفاده مى شود. جسد رئیس کلان به علامت احترام به او و شادى روحش براى دو روز نگه داشته مى شود. جسد بچه فقط براى چند ساعت قبل از دفن نگه داشته مى شود. از آنجا که شرایط جدید مردم را براى کار به مناطق دور دست مى کشاند، جسد مرده را براى دو روز نگه مى دارند تا بستگان بتوانند از راههاى دور برسند. شب هنگام بربالینش احیا مى گیرند، بخصوص براى مراقبت از تاثیر سوء جادوگر یا ساحرى که براى دیدن نتیجه اعمال جادویى اش مراجعت مى کند. همسایگان و بستگان آبجو و غذا مى آورند؛ و بعضى از آنان آلات موسیقى مى نوازند بقیه نوحه سرایى مى کنند. و به رقص و پایکوبى مى پردازند. این کار تا حدى براى شادى روح مرده و تا حدى براى آرامش یا تسلى خانواده داغدار است. اگر زن بیوه همسرى وفادار باشد، با نیزهایى در دست مى رقصد و نوحه مى خواند؛ و اگر از سن باردارى گذشته باشد، لباس شوهر متوفى خود را مى پوشد، کارى که بیوه جوان شهامت آن را ندارد وگرنه هرگز فرزند بیشترى نخواهد آورد. روز تدفین بیوه او بوسیله بیوه مسن ترى بطرف رودخانه هدایت مى شود و در آنجا فرزندان و بستگان او نیز خود را گل مالى مى کنند. تشییع بطرف رودخانه باگریه، خواندن، نوحه سرایى و رقص همراه است؛ و گل نماد عزادارى است. درراه بازگشت به خانه، عزاداران آوازمى خوانند، مى پرند، مى رقصند، نیزه ها و چماقها و چوبها و سپرها را تکان مى دهند و فریادهاى تکان دهنده سر مى دهند. بیوه از شوهرش تمجید مى کند و بطور مثال مى گوید، «شوهرم با من بسیار خوب بود؛ او فرزندان زیادى به من داد. او جنگجوى بسیار شجاعى بود و دشمنان بسیارى را کشت». در این بین چهار برادر یا افراد نزدیک در کلان قبر را مى کنند. هیچ زن یا شخص ختنه نشده اى نباید قبر را بکند، و پدر نباید براى دختر با پسرش و شوهر براى زنش قبر بکند. اگر شخصى به علل غیر طبیعى مانند رعدوبرق و خودکشى مرده است مردم از کندن قبرش دچار وحشت مى شوند زیرا سبب آلودگى آنان مى شود؛ و باید به قبرکنهاى او یک بز پاداش داده شود که آن را کشته و با خونش آلودگى ها را پاک مى نمایند؛ براى زن، پسر یا دختر ازدواج نکرده، یا مرد ازدواج کرده بدون فرزند یا دو بچه قبر در قسمت چپ عقبى خانه کنده مى شود؛ براى فرد باران آور در مرکز خانه؛ و براى کسى که از بیمارى همه گیر مرده در ساحل رودخانه یا بیشه قبر حفر مى کنند تا خانه را «آلوده نسازد»؛ و براى کسى که در اثر سوء قصد مرده یا گوژپشت است قبرى در پشت حیاط قرار دارد. قبر مستطیل شکل است و برگهاى درخت موز یا علف در کف آن قرار داده مى شود، اما براى رئیس قبیله بجاى آن از پوست گاو استفاده مى شود. تدفین واقعى در ساعات اولیه بعد از ظهر براى زن یا مرد عادى برگزار مى شود، اما براى شخص برجسته نزدیک غروب خورشید انجام مى گیرد.

مراسم شکستن جام
اگر مرده جنگجویى نامى یا رئیس خانواده یا کلان، یا از پیران قبیله باشد، قبل از تدفین مراسم «شکستن جام» برگزار مى شود. براى این منظور ظرف آبجو یا آشپزى بطور آیینى توسط پسر بزرگ مرده شکسته مى شود. و این نماد ضایعه اى است که بواسطه مرگ رخ مى دهد. جسد به سمت غرب دفن مى شود و مانند زمانى که شخص تولد یافت کاملا عریان است. این حالت «عریان» نماد تولد در عالم دیگر است. شخص تغییر شکل یافته یا جادوگر بدون مراسم دفن مى گردد، و اگر زنى نازا باشد تمام افراد مجرد و کسانى که فرزندى ندارند باید از جسد دورى کنند تا به همان تراژدى دچار نشوند. در بعضى از قسمتهاى این سرزمین، قبر اکنون به زیارتگاه جدیدى براى مردگان فامیل تبدیل مى شود. قبرکنها بزى را مى کشند و خونش را بر روى قبر یا زیارتگاه جدید مى پاشند. بز و خون ریخته شده نشانه سپاسگزارى از فرد متوفى به خاطر شهرت و ثروتى است که او براى خانواده به ارث گذاشته است. براى شخص پیر یا فرد متشخص، مراسم راندن گله (شیلمب) در روز پس از دفن اجرا مى گردد. اما این مراسم براى فرد بدون فرزند حتى اگر احترامات دیگر انجام گیرد برگزار نمى شود. براى این مراسم گله اى آماده و با علف و سبزه تزیین مى شوند؛ مردم به صورتهایشان گل سفید مى مالند و لباسى از پوست گاو و یا پلنگ و یا گیاهان به تن مى کنند و نیزه ها و سپرها و چوبها و چماقها را مى آورند. اعضاى هر قبیله به نوبت گله خود را به درون خانه مى برند و در آنجا آواز مى خوانند و مى رقصند. آوازها شامل سرودهاى جنگى ازدواج، نوحه، ستایش شخص متوفى هستند و قدردانى از کمکى است که او به جامعه اش کرده است. مردم با چوبدستهاى خود به درختهاى موز، بوته ها و پشت بامها مى کوبند و طبل راندن گله توسط دو یا سه برادر متوفى زده مى شود. این مراسم به منظور بیرون راندن روح شخص متوفى است، تا به گردخانه مزرعه پرسه نزند و سبب بدبختى نشود.

مراسم تراشیدن مو
روز پس از راندن گله مراسم تراشیدن مو انجام مى گیرد. سرتمام کسانى که با مرده در تماس بودند، چه در بستر مرگ یا تدفین تراشیده مى شود. باور براین است که نفس اوسبب آلودگى مى شود وباعث مى گردد بیمارى در سر کسى که با بدن مرده در تماس است وارد شود. موى سر به هنگام دست زدن جادوگر به آن پنهان مى شود و یا پرنده اى از آن براى ساختن لانه اش استفاده مى کند. در مورد دوم بیم آن مى رود که صاحب مو پس از آن سردردهاى مزمن پیدا کند. تراشیدن مو از بیوه شروع مى شود و سپس با گورکنها، پسرها، دختران و مردم دیگر ادامه مى یابد. یک بز یا ماکیان کشته مى شود و کسانى که در مراسم شرکت داشتند در خوردن گوشت آن سهیم مى شوند. سپس مردم خانه را ترک مى کنند.

قطع رابطه شخص در حال مرگ با موجودات انسانى
رابطه شخص در حال مرگ با موجودات انسانى قطع مى شود و با وجود این باید پیوندى مستمر میان مرده زنده وجود داشته باشد. بستگان و همسایگان با شخص در حال مرگ وداع نموده و در رحلتش سوگوارى مى کنند، و با وجود این از طریق فرزندانش و مراسمى که دو جهان را به هم متصل مى کند تداوم وجود دارد.

به وجود آمدن ناپاکى شرعى توسط مرگ

مرگ ناپاکى شرعى بوجود مى آورد زیرا زندگى طبیعى را مختل مى کند؛ اما این نجاست دائمى نیست زیرا که پاک مى گردد و زندگى طبیعى از سر گرفته مى شود. قبر به نحو تناقض آمیزى نماد جدایى مردگان از زندگان است اما آن را به زیارتگاهى براى مرده زنده و به نقطه تلاقى میان دو عالم مبدل مى کند. در این شعایر قوم آبالوییا، ما هم چنین مى بینیم که چگونه گروه واحد در مرگ شخص درگیر مى شود، و تمام جامعه از جمله گله گاوها به بیرون راندن کسى که این جهان را به قصد جهان دیگر ترک مى کند ملحق مى شود. حتى مردگان زنده درگیر این کار مى شوند، زیرا آنان هستند که پذیراى تازه وارد مى شوند. عریان نمودن جسد و دفن آن بدون لباس تجسم و مفهوم مرگ به عنوان تولد در عالم دیگر است.
(ادامه دارد...).

Sources

جان اس.مبیتی- ادیان و فلسفه آفریقایی- مترجم مرضیه شنکایی- نشر ادیان- تاریخ نشر 1383

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information